قهر و آشتی1
قهر و آشتی1
رسم بعضی از زنها اینکه که وقتى از دستشوهراشون ناراحت می شن قهر میکنند،صورتشون در هم کشیده میشه و دیگه حرف نمیزنندو یادر گوشهاى می شینند و دستبه هیچ کارى نمىزنند.غذا نمىخورند، بچهها را میزنند،یواش یواش غرولند میکنند.به عقیده اونها قهر و دعوا بهترین وسیلهاى که میتونن به اون متوسل بشن و از شوهر انتقام بگیرند،ولی برنامهمذکور نه تنها شوهر رو تنبیه نمیکنه بلکه ممکنه که عواقب بسیار بدى رو هم در برداشته باشه،زیرا ممکنه شوهرت نیز مقابله به مثل بکنه و قهرکنه،در اینصورت تا چند روز باید با حالت ناراحتى زندگى کنید،تو غر بزنى او غر بزنه،تو اوقات تلخى کنى او اوقات تلخى کنه،تو حرف نزنىاو حرف نزنه،تا بالاخره خسته شید و به وساطتیکى از خویشان یادوستان یا با یک بهانه دیگر با هم آشتى کنید،اما این آخرین قهر و دعواىشما نیستبلکه طولى نمیکشه که باز از دستشوهرت ناراحت میشى وقهر و دعوا شروع میشه یعنى یک عمر رو باید با حالت قهر و دعوا و کینهو کدورت زندگى کنید،اینطوری هم خودتون رو بدبخت می کنید همفرزنهای بیگناهتون رو به بدبختى و سیه روزى میندازید.
ممکنه شوهرت در مقابل قهرهاى تو عکس العمل شدیدترىنشان بده و کار به ناسزاگوئى و کتک کارى برسه.اونوقت تو ناچار میشى به عنوانقهر به خانه پدرت برى و شکایت اون رو پیش اونا ببرى.و با دخالت اونااختلافات شما شدیدتر و عمیقتر بشه،ممکنه شوهرت از این قهر و دعواهاى متوالى بستوه بیاد و جدایى را بر این زندگى کثیف ترجیح بده.
در اینصورت هم شوهرت رو بدبخت کردى هم خودت رو ولی به طورحتم تو بیشتر از اون ضرر میکنی ،شاید ناچار بشى تا آخر عمر تنهابمونى یا سر بار پدر و مادرت بشى.حتما بعدا پشیمان خواهى شد ولی اونوقت دیگه پشیمانى سودى نداره.
«زنى میگفت:با جوانى ازدواج کردم اما زندگى ما دیرى نپایید.نهمن از رموز شوهردارى اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زندارى رامیدونست،دائما با هم کشمکش داشتیم،یک هفته من قهر میکردم و هفته بعداو،فقط جمعهها با پا در میانى بستگان با هم آشتى میکردیم،این قهر وآشتىها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدریجبه فکر پیدا کردن همسردیگه اى افتاد،من هم به علت کمى سن اهمیتى به طلاق نمیدادم و حاضر بهتجدید نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شدیم،اطاقى براى خودم اجارهکردم و به تنهایى زندگى میکردم،خیلى زود متوجه خطرات شدم،اغلبکسانى که با هم آشنا میشدیم در صدد اغفالم بودند،تصمیم گرفتم با شوهرمآشتى کنم،به خانهاش رفتم.اونجا با خانمى روبرو شدم که خود را همسراو معرفى کرد،با چشم گریان به اطاقم بازگشتم» اطلاعات 8 آذر ماه 1350.
«زن جوان 22 سالهاى که با وجود یک فرزند طلاق گرفته و بهمنزل پدرش رفته بود شب عروسى خواهرش دستبخودکشى زد». اطلاعات 17 اسفند ماه 1348.
بنابراین قهر و دعوا نه تنها دردیرو دوا نمیکنه بلکه ممکنه که صدها گرفتارى و دردسر هم بوجود بیاره.
خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب کن،اگه از شوهرتعقدهاى داشتى کمی صبر کن تا حواست جمع بشه،اونوقت با نرمى وملایمت موضوع ناراحتى خودت روبا شوهرت در میان بذار،مثلا با زبانخوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهین کردى، یافلان حرف را به من زدى،یا به فلان پیشنهاد من عمل نکردى،آیا سزاواراست نسبتبه من اینقدر کم لطف باشى؟با این قبیل حرفها هم عقدهاتحل میشود یا به اصطلاح خالی میشی،هم شوهرت تنبیه میشه. و به طور حتم در صدد تلافىبر میاد.ترو یک خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگى مىشناسه وهمین احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبى می ذاره.
گناه قهر با شوهر: رسول خدا(ص) فرمود: هر زنی که از شوهرش قهر کند در حالیکه خودش مقصر باشد در روز قیامت با فرعون و قارون و هامان در پایین ترین جای جهنم خواهد بود مگر اینکه توبه کرده و نزد شوهرش باز گردد
قهر و آشتی 2
راستش رو بخاین من اصلا لازم نمی دیدم که برای مردا هم یه مطلب بنویسم و بگم " قهر نکنید ". چرا ؟ چون اصلا مدارا کردن با زن یکی از حقوق زن هست که خدا به مرد واجب کرده است و در واقع مدارا کردن با زن یکی از وظایف شوهر هست. اما حالا که شروع به نوشتن کردم بزارید یه چیزی بنویسم که به درد هر دو طرف بخوره . در حدیث داریم که اگه دوست دارید خدا شما رو ببخشه شما هم دیگران رو ببخشید.اینجاست که منظور بنده از مطلب قبلی ( خدا فقط به خاطر تو ) بهتر مشخص می شه . بزارید با یه مثال حرفم رو بهتر بیان کنم .شما دو استاد رو تصور کنید ، اولی استادی هست که تاجری برای درس دادن به فرزندش او رو استخدام کرده است اما وقتی استاد به سر کلاس میره متوجه می شه که شاگردش یه پسر تخس و بد دهن هست که دائم به او فحش میدهد . دومی استادی هست که در راه با پسر بچه ای آشنا می شه و تصمیم می گیره که به اون پسر درس بده ولی بعد از مدتی متوجه می شه ، که شاگردش خیلی بی ادب هست. به نظر شما برخورد این دو استاد با شاگرداشون یه جور خواهد بود یا نه؟
حتما شما هم با من هم فکرید . معلمی که شاگردش پسر تاجر هست به کار خودش ادامه میده چون طرف حساب او شاگردش نیست بلکه طرف حسابش خود تاجر هست و تاجر برای همین سختی هایی که او تحمل می کنه بهش دست مزد میده . اما معلم دوم که طرف حسابش ، خود شاگرد هست ؛ اگه اونو قدردان زحماتش بینه به کارش ادامه میده داد و اگه شاگرد رو قدردان زحماتش نبینه حتما رهاش می کنه . دقیقا ما هم تو زندگیمون این دو نگاه رو داریم . گاهی مثل استاد دوم اطرافیانمون رو طرف حساب خودمون می بینیم و گاهی مثل استاد اول کسی دیگر غیر از اطرافیانمون رو طرف حسابمون می بینیم و آن کسی نیست جز خدا.اگه زمانی که همسرمون ما رو اذیت می کنه با او قهر کنیم مثل استاد دوم هستیم ، چون همسرمون قدر زحمات ما رو ندونسته ما هم با او قهر کردیم. اما اگه طرف حساب خودمون رو خدا ببینیم برای بدست آوردن رضای او و گرفتن دست مزد ( پاداش ) نه تنها قهر نمی کنیم بلکه کار زشت طرف مقابل رو هم ندید می گیریم . اینجوری تحمل رفتار ناراحت کننده اطرافیان هم برامون آسونتر خواهد بود چون می دونیم هرچند همسرمون از ما تشکر نکرده است ؛ ولی اونی که باید پاداشمون رو بدهه داره ما رو می بینه و هیچ وقت این گذشت و فداکاری ما از یادش نمیره. و می بینه که ما بخاطر عمل به دستورهای او ( احترام به همسر ) چقدر سختی تحمل کردیم .
خدا ، فقط به خاطر تو 1
حتما همتون بارها و بارها از زبان بعضی از خانمها شنیدید که می گن « خدا چرا بین ما و مردها فرق گذاشته ؟ چرا مردها رو به ما برتری داده ؟ »
اشتباه نکنید ؛ من نمی خوام در مورد مسئله تساوی حقوق بین زن و مرد صحبت کنم چون خیلی ها در باره این مسئله صحبت کردن و استدلال هایی هم آوردن که خدا بر اساس وظایفی که به هر کدام از زن و شوهر داده ، توانمندی هایی هم داده ؛ اگر وظیفه تربیت کردن به یکی از آنها داده مهر و عطوفت لازم را هم داده ، اگر وظیفه کار کردن را به یکی از آنها داده نیروی بدنی کافی هم داده واستدلالهای دیگر که اصلا در تصمیم به صحبت کردن در باره آنها را ندارم .
حتما می پرسید پس می خوای در باره چی حرف بزنی ؟
می دونید، اون چیزی که برای من جالبه، اینه که زن و مرد در برخی ویژگی ها و امتیازات با هم تفاوت دارند ولی این طور نیست که همه این تفاوت ها باعث ناراحتی خانمها بشه؛ بلکه این تفاوتها در مواردی باعث ناراحتی خانمها می شه که اون مورد برایشون مهم جلوه کنه خب حالا چی باعث می شه که یه چیزی براشون مهم جلوه کنه؟ این دیگه بستگی داره به سلیقه و اعتقادات و بیشن ها ی هر خانمی .
بعنوان مثال بعضی از آنها ازاینکه باید مطیع شوهرشون باید باشند نارحت هستند و شاید بعضی دیگه از اینکه شوهرشون می تونه با یک زن دیگه غیر از اونها ازدواج کنه ناراحت هستند ویا شاید از اینکه اِرثـشون از مردا کمتره ویا شاید از اینکه بیشتر وقتشون رو باید در خونه حبس باشند دلگیر هستند وَ وَ وَ وهزاران شاید دیگه اما اون چیزی که مهم است اینکه از نوع اعتراض های یک زن می شود به طرز فکر و سطح بینش آنها پی برد .
جدیدا یک حدیث دیدم که برام خیلی جالب بود . حدیث درباره زنی بود که پیش پیامبر رفت و از تفاوتهایی که بین زن و مرد بود گِلِگی کرد . پیامبر وقتی حرف اون زن رو شنید بسیار خوشحال شد به طوری که پیش اصحاب زن رو تشویق کرد و به دید بالای اون زن آفرین گفت .
بنظر شما چه تفاوتهایی از نظر این زن اهمیت داشت که باعث تحسین پیامبر شد ؟
خدا ، فقط بخاطر تو2 u>> />
اصحاب کنار پیامبر نشسته بودند ناگهان متوجه زنی شدن که به آنها نزدیک می شد آنها با هم پچ پچ کردن که ؛ این زن دیگر کیست ؟ یعنی چی می خواهد؟
یکی از اصحاب او را شناخت و با صدایی که بلند ، جوری که همه بشنوند گفت : او را می شناسم دختر یزید انصاریست بگمانم اسمش اسماء است .
زن نزدیکتر آمد وقتی به چند قدمی آنها رسید رو به پیامبر کرد و آرام سلام کرد . پیامبر سلام اونو پاسخ داد . اسماء بعد از مکث کوتاهی ادامه داد « پدر و مادرم به فدایت من به نمایندگی از طرف زنها نزد شما آمده ام » دوباره مکثی کرد گفت : « من مطمئن هستم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود و با من هم نظر نباشد . یا رسول الله ، خداوند تو را به حق سوی مردان وزنان فرستاد و ما هم به تو و خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم .
ای رسول خدا ما طایفه زنان محدود و محصور در خانه های شما هستیم بنیان اصلی آن می باشیم ؛ تمایلات شما را برآورده می کنیم و فرزندان شما را حامله می شویم ولی با این حال شما مردها امتیازات بیشتری نسبت به ما دارید . مثلا نماز جمعه و نماز جماعت می خوانید به عیادت بیماران می روید تشییع جنازه می کنید و پیاپی به حج می روید و با لاتر از همه اینها جهاد در راه خداست .
هرگاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می رود ما اموال شما را حفظ می کنیم و برایتان خیاطی می کنیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم پس ای رسول خدا آیا در اجر و ثواب شما شریک نیستیم ؟ »
پیامبر بعد از شنیدن چرفهایی اون زن خیلی خوشحال شد ؛ رو به اصحابش کرد وگفت : « آیا تا به حال شنیده بودید که زنی در پرسش از امور دینی خود به این خوبی سخن بگوید ؟ » عرض کردند ای رسول خدا گمان نمی کردیم زنی به این حد برسد .
رسول خدا رو به اسما کرد و گفت : ای زن برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستادند اعلام کن نیکو شوهرداری هر یک از شما زنان و جلب رضایت مردانتان و پیروی کردن از نظر آنها در کاری با ثواب همه اعمالی که برای مردان نام بردی برابری می کند .
اسماء در حالی که از شادی لااله الا الله می گفت به سوی زنان بر گشت .
حتما شما هم متوجه تفاوت دیدگاه این زن با زنان دیگر شدید ؛ این زن نمی گه که چرا ما باید بچه داری کنیم و یا دائما به حرف شوهرامون گوش بدیم و یا سایر مطالبی که قبلا گفتیم بلکه می گوید اگر ما این همه رنج و زحمت می کشیم باید در مقابل ثواب بخشی از اعمال مانند جهاد بر ما زنان واجب نیست به ما بدهید . پس پیامبر حق داشت که این زن را اینگونه تشویق کند و همچنین اسماء هم حق داشت که اونطور با خوشحالی از نزد پیامبر برود چون او از پیامبر خواست تا در اعمال همسرانشان آنها را شریک کند ولی پیامبر جوابی بالاتر داند چون ممکن است که شوهر یک زن اعمال چندانی نداشته باشد که زن در آن شریک شود برای همین پیامبر صرف نظر از کارهای شوهر گفت اگه شما نیکو شوهرداری کنید ثوایش برابر ثواب حج و جهاد و ... است