اصلاحات مهدوی اصلاحات علوی




اصلاحات مهدوی اصلاحات علوی

مسئله عدالت اجتماعی مهم ترین محور اصلاحات مهدوی است. بزرگ ترین گناهان و منكرات از دیدگاه اسلام ظلم و نادیده گرفتن حقوق مردم است همان گونه كه امیرالمؤمنین می فرماید: ایاك والظلم فانه اكبرالمعاصی
پژوهش درباره امر به معروف و نهی از منكر در صورتی بازدهی افزون تری خواهد داشت كه معلوم شود چگونه، یا چه روشی و از كجا باید آغاز شود. زمینه سازان حكومت حضرت بقیه الله اعظم برای اینكه به هدف خود یعنی زمینه سازی برای حكومت آن بزرگ وار برسند باید در گام اول بدانند اصلاحات از منظر آن حضرت چیست و در گام بعدی این اصلاحات چگونه و از كجا آغاز خواهد شد و اولویت هایی كه در اصلاحات باید مورد توجه قرار گیرد كدام است. بیان اجمالی اصلاحات از منظر بقیه اله اعظم این است كه اصلاحات مهدوی همان اصلاحات علوی است، یعنی سیاست ها و سیره امام عصر(عج) دقیقاً همان سیره و سیاست های امیرالمؤمنین(علیه السلام)در دوران حكومتش است. این مسئله هم از نظر تحلیل قابل اثبات است و هم امام صادق(علیه السلام)به طور مشخص به آن تصریح فرموده است. مرحوم كلینی در جلد اول اصول كافی از حمادبن عثمان نقل می كند كه وی دربارة لباس امام صادق(علیه السلام)سؤال می كند. امام از جمله می فرماید: ان قائمنا اهل البیت اذا قام لبس ثیاب علی و ساربسیرته ضمن اینكه امام توضیح می دهد كه هر امامی آن گونه زندگی می كند و آن گونه لباس می پوشد كه به طور معمول مردم آن زمان لباس می پوشند و زندگی می كنند ولی به طور خاص اشاره می كند كه وقتی ولی الله الاعظم ظهور می كند لباسش نظیر لباس جدش امیرالمؤمنین(علیه السلام)و سیرة او در زندگی و حكومت همان سیره امیرالمؤمنین است. این نكته نشان می دهد كه تحول اساسی و ریشه ای در جامعه جز از این طریق امكان پذیر نیست یعنی اصلاحات باید از طریق رهبران جامعه آغاز شود. معروف باید از طریق رهبران جامعه به جامعه منتقل شود. زدودن منكر باید از طریق عمل به جامعه منتقل شود.
اگر هزاران اجلاس و سمینار برگزار كنیم. سخنرانی و تبلیغ كنیم ولی عمل رهبران جامعه به گونه ای دیگر باشد. اثر ندارد یا اثر كمی دارد. امام صادق(علیه السلام)می فرماید لباس من مثل لباس مردم زمان خودم است ولی امام مهدی(ارواحناله افدا) وقتی ظهور می كند لباس ساده تری می پوشد كه علی(علیه السلام)می پوشید، و به گونه ای زندگی می كند كه علی(علیه السلام)زندگی می كرد، سیاست كشورداری او نیز مانند امیرالمؤمنین خواهد بود.
كلینی نقل می كند معلی بن خنیس كه از یاران نزدیك امام صادق(علیه السلام)بوده است، می گوید: روزی در محضر امام بودم و درباره اوضاع حكومت بنی عباس مطالبی را مطرح كردم آن گاه به طور اشاره گفتم اگر شما حكومت را به دست آورید ما هم در كنار شما به نام و آب و نوایی می رسیم و زندگی خوشی را خواهیم داشت امام بلافاصله نگاه تندی به من كرد و فرمود هیهات یا معلی هیهات اگر زمام به دست من برسد. این گونه كه الان زندگی می كنم، زندگی نخواهم كرد و اطرافیانم نیز آن گونه كه اطرافیان آنها زندگی می كنند، نخواهند بود.
امام صادق می فرماید، سیاست های امیرالمؤمنین خواهد بود با این تفاوت كه در عصر امیرالمؤمنین(علیه السلام)امكان بخشی از اصلاحات وجود نداشت.
امیرالمؤمنین(علیه السلام)موفق نشد یك سلسله اصلاحات را در جامعه فرد عملی كند و خودش نیز صریحاً این مطلب را مطرح فرموده است. كلینی در جلد هشتم كافی سخنرانی بسیار جانسوزی را از امیرالمؤمین نقل می كند. امام در آن بیان می فرماید كه انحرافات جامعه از كجا ریشه می گیرد. بعد می فرماید یك سلسله اصلاحات باید انجام شود كه من قدرتش را ندارم، جامعه كشش آن را ندارد. یك مورد آن را خواستم انجام دهم، بخشی از سپاه شورش كرد. من از اختلاف و تفرقه ترسیدم و گفتم هر چه می خواهید بكنید، ولی در عصر بقیه الله الاعظم(علیه السلام)زمینه برای همه گونه اصلاحات و برای فراگیر شدن اسلام اصیل در جامعه فراهم است. صرف نظر از این تفاوت، سیاست های امام عصر(عج) همان سیاست های علوی است. مجموعه سیاست های امیرالمؤمنین(علیه السلام)در دوران حكومتش شامل سیاست های اداری، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، در جلد چهارم موسوعه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)فی الكتاب والسنه والتاریخ آمده است. من با الهام از این سیاست ها و به طور خاص سیاست هایی كه بقیه الله الاعظم به آنها اولویت می دهد و در حكومت زمینه سازان آن حضرت باید اولویت داشته باشد. مهم ترین منكری كه با آن مبارزه می كند. مهم ترین معروفی كه مردم را به آن دعوت می كند. و برجسته ترین اصلاحاتی كه در زمان حكومت آن حضرت تحقق می یابد را بیان می كنیم. محورهای اساسی تحولاتی كه در زمان آن حضرت تحق پیدا می كند عبارت است از: عدالت اجتماعی، مبارزه با فقر، اصلاحات اداری، امنیت اجتماعی، امنیت قضایی، رشد فرهنگی، وحدت كلمه و حتی مسئله بهداشت و فراگیر شدن سلامتی در جامعه.
مسئله عدالت اجتماعی مهم ترین محور اصلاحات مهدوی است. بزرگ ترین گناهان و منكرات از دیدگاه اسلام، ظلم و نادیده گرفتن حقوق مردم است. همان گونه كه امیرالمؤمنین می فرماید: ایاك والظلم فانه اكبرالمعاصی ما اگر در پی اصلاح منكرات هستیم باید از بزگترینش شروع كنیم. و آنچه در برجسته ترین روایات فرقین در این زمینه، به طور متواتر بلكه فوق حد تواتر نقل شده همین است كه مهم ترین كاری كه ولی عصر(عج) انجام می دهد تحقق بخشیدن به عدالت در جامعه به معنای كامل است: یملاالله به الارض قسطا وعدلا اگر حتی یك روز از دنیا باقی مانده باشد آن روز آن قدر طولانی خواهد شد كه این وعده تحقق پیدا كند. پس از اینجا معلوم می شود كه زمینه سازان حكومت امام مهدی(علیه السلام)از كجا باید شروع كنند و اولین اولویتی كه برای برخورد با منكرات باید به آن بپردازند كدام است. اگر عدالت در جامعه تحقق پیدا كند. به دنبالش همه آرمان ها تحقق خواهد یافت. به همین دلیل است كه قرآن كریم وقتی می خواهد هدف بعثت انبیاء را ذكر كند، می فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا مهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط، هدف عدالت است.
این مسئله بسیار مهم است و معروف های دیگر در پی آن خواهند آمد. نظام اسلامی و دستگاه های سیاسی، اجرایی، فرهنگی، قضایی و تقنینی همه باید برای زمینه سازی حكومت آن حضرت در این جهت سوق داده شوند در حكومت حضرت مهدی(عج) اولویت با عدالت است و تا آن روز قطعاً عدالت به مفهوم كاملش تحقق پیدا نخواهد كرد. در غیبت نهانی روایت بسیار جالبی در این باره نقل شده است.
امیدواریم به وسیله پژوهش هایی كه صورت خواهد گرفت. مشخص شود كه چرا در مسئله امر به معروف و نهی از منكر از منكر تاكنون موفق نبوده ایم و راه كارهایی برای اصلاح امور ارائه گردد.

حجه الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری
منبع : خردنامه همشهری شماره 58

دستگیری جاسوس سازمان CIA در ایران

طی اطلاعیه ای اعلام شد؛
دستگیری جاسوس سازمان CIA در ایران
وزارت اطلاعات طی اطلاعیه ای از شناسایی و دستگیری یک جاسوس سازمان سیا خبر داد و افزود: اطلاع رسانی در خصوص ابعاد و زوایای این پرونده و اطلاعات تکمیلی به مردم ظرف روزهای آینده انجام خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری مهر ، روابط عمومی وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد: دولت آمریکا درتداوم اقدامات خصمانه و همه جانبه اطلاعاتی و عملیاتی علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم سربلند کشورمان سرمایه گذاری سنگین و طراحی پیچیده و گسترده‌ای را ترتیب داده بود تا امکان نفوذ در تشکیلات اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران را ایجاد نمایند.

این اطلاعیه می افزاید:‌ در این راستا سازمان جاسوسی آمریکا سیا به یکی از تحلیلگران اطلاعاتی خود که سوابقی همچون فعالیت در واحدهای اطلاعاتی ارتش آمریکا و حضور در پایگاه نظامی این کشور در افغانستان و عراق دارد، اجرای سناریوی اطلاعاتی- عملیاتی پیچیده‌ای را محول کرد.

بر اساس اعلام وزارت اطلاعات طی این سناریو، جاسوس مورد نظر باید خود را در مسیر دالان‌های اطلاعاتی منتهی به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی قرار می‌داد تا مراحل بعدی امکان القای اطلاعات فریب در مقیاس وسیع به این وزارتخانه و نیز انجام جاسوسی را فراهم آورد.
 
وزارت اطلاعات در ادامه اطلاعیه خود تصریح کرد: این مأمور ایرانی تبار سازمان سیا پس از گذراندن آموزش‌های پیچیده اطلاعاتی در چند مرحله و ورود به منطقه ضمن جمع‌آوری‌های اطلاعاتی با سلسله فعالیت‌های هدفمند و برنامه‌ریزی شده مأموریت خود را آغاز کرده اما با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) به محض ورود این فرد به پایگاه بگرام افغانستان مورد شناسایی قرار گرفته، جاسوسی نامبرده و مأموریت‌های محوله به وی آشکار شد.
 
بر اساس این گزارش جاسوس یاد شده سپس زیر نظر مأمورین اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و پس از ورود به خاک کشورمان مدتی تحت تعقیب بود و همزمان با آغاز مأموریت جاسوسی خود، مقتدرانه توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) بازداشت شد.
 
وزارت اطلاعات در پایان اطلاعیه خود با تأکید بر اینکه بدین ترتیب طرح سازمان جاسوسی سیا افشا و خنثی و یک بار دیگر نیات پلید دشمنان با اشراف و اقتدار اطلاعاتی جمهوری اسلامی با شکست مواجه شد، از اطلاع رسانی در خصوص ابعاد و زوایای این پرونده و اطلاعات تکمیلی به مردم ظرف روزهای آینده خبر داد. 

آشنایی با پهپاد پنهانکار آمریکا که در ایران ساقط شد + عکس

هواپیمای بدون سرنشین RQ-170 آخرین محصول دفتر طراحی پیشرفته Skunk works از شرکت لاکهید مارتین است.پهپادی بدون سرنشین که بنا بر گزارشات واصله روز یکشنبه در اطراف کاشمر توسط یگان های پدافند هوایی ایران مورد اصابت قرار گرفته است.
به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، پهپاد "RQ-170 " پرنده بدون سرنشینی است که مدتها در کشور افغانستان در حمایت از عملیات نیروهای ناتو در سکوت  عمل می کرد. این هواپیما برای اولین بار در سال 2005 میلادی به صورت عملیاتی وارد خدمت نیروهای مسلح آمریکا شد و به شکل مخفیانه به عملیات در افغانستان پرداخت.
 
 
در سال 2007 میلادی اولین تصاویر این هواپیما در پایگاه هوایی قندهار منتشر شد . بنا بر اطلاعات منتشر شده و با توجه به عدم دسترسی نیروهای طالبان به سیستم های راداری، هدف از مستقر کردن این پرنده پیشرفته در کشور افغانستان انجام عملیات های شناسایی و جاسوسی بر فراز حریم هوایی دو کشور ایران و پاکستان است.
 
 همچنین گزارشاتی از حضور این پرنده در کشور کره جنوبی به منظور رصد فعالیتهای موشکی کره شمالی وجود دارد.
 
 
بنا بر اظهارنظر مقامات آمریکایی در جریان حمله نیروهای آمریکایی به پاکستان به منظور از بین بردن اسامه بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده ، این پرنده بی سرنشین تصاویر زنده ای از فراز محل اقامت بن لادن به کاخ سفید ارسال کرده و همزمان مشغول شنود مکالمات ارتش پاکستان بوده است.
 
با توجه به پنهانکاری مسئولین آمریکایی در مورد این پرنده اطلاعات دقیقی در مورد توانایی های این پرنده،مشخصات پروازی و محموله قابل حمل توسط این پرنده بدون سرنشین منتشر نشده است.
 
در یک نگاه کلی RQ-170 یک بال پرنده شبیه به طرح بمب افکن پنهان کار B-2 نیروی هوایی آمریکا است که به منظور انجام عملیات های شناسایی بر فراز حریم هوایی متخاصم طراحی شده است.
مطالب مرتبط

ماجرای فرار بنی صدر و مسعود رجوی

 

 

ماجراي فرار بني صدر
توسط معزي خلبان شاه


نوشته: بهروز مدرسي



 

كلام نخست :
مدت ها بود تصميم داشتم براي آن دسته از جواناني كه مشتاق به شنيدن حوادث و ماجراهاي تلخ و شيرين بعد از انقلاب هستند برخي از رويداد هايي كه بعضآ خود از نزديك شاهد اش بودم رو بي طرفانه بيان نمايم . ماجراهايي مثل كودتاي نافرجام نوژه و يا گريختن بعضي از خلبانان نيروي هوايي يا فرار پرماجراي بني صدر اولين رئيس جمهور مخلوع ايران و ... كه كمتر مورد كالبد شكافي قرار گرفته اند . در مورد ماجراي آخر بار ها شاهد بيان آن از رسانه هاي خارج از كشور بوده ام كه متآسفانه با تحريف و قهرمان سازي همراه بوده است . و هرگز در هيچ يك از آن ها نشاني از خيانت و توطئه به چشم نمي خورد . براي پرداختن به اين ماجرا ابتدا مجبورم به حلقه رابط اين ماجرا يعني سرهنگ معزي به پردازم :

سرهنگ بهزاد معزي كي بود ؟


سال 1350 وقتي من به نيروي هوايي پيوستم يك سالي مي شد كه سرهنگ خلبان بهزاد معزي از تهران به شيراز منتقل شده بود . او از بدو ورود به عنوان فرمانده گردان پرواز هواپيماهاي سي - 130 در پايگاه هفتم ترابري منصوب شده بود. آن گونه كه بچه هاي قديمي آن دوره و بعد ها خود من شاهد اش بودم ، افسري منظم سخت گير و با سواد بود . فرماندهي كه صداي خنده او را به ندرت مي شد شنيد. و در هنگام عصبانيت عادت به جويدن سبيل هاي كم پشت بورش داشت . او سپس براي طي دوره فرماندهي ستاد به كشور آمريكا اعزام مي شود . و در سال 1352 به ايران برگشته و در ستاد كل نيروي هوايي در مقام معاونت عمليات در بخش " يكنواختي " مشغول به خدمت مي شود . و از آن جايي كه رسته اصلي او خلباني بود ، طي هماهنگي هاي صورت گرفته او سه روز در هفته به پايگاه يكم ترابري مي آمد و با هواپيماهاي سي -130 به پرواز و يا ماموريت مي رفت . شايان ذكر است در آن ايام فرمانده عمليات ستاد كل نيروي هوايي تيمسار آذربرزين و فرماندهي پايگاه يكم ترابري به عهده تيمسار اميرفضلي بود .
در آن روزگار هر خلباني مجاز به پرواز با شخصيت هاي طراز اول مملكتي و يا با خانواده سلطنتي نبود . فقط تعدادي معين از افسران با تجربه و تعين صلاحيت شده به عنوان كروي ( V.I.P ) مشخص شده بودند كه بهزاد معزي از آن جمله بود . و در اندك زماني كوتاه او به دربار سلطنتي راه يافته و در مقام خلبان مخصوص اعليحضرت به انجام وظيفه مي پرداخت . سرهنگ معزي بارها در همان روزگار براي خريد هواپيما به عنوان كارشناس مطلع به كشورهاي اروپايي سفر مي كرد . سلامت نفس و رشوه نپذيري او در انجام معاملات زبانزد بود . با خريد هواپيماهاي بوئينگ سوخت رسان 707 او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعاليت پرداخت . در همين ايام بود كه محمدرضا شاه يك فروند بوئينگ اختصاصي به نام شاهين خريداري نمود . و با همين هواپيما بود كه بعد از قيام مردمي بر عليه خاندان سلطنتي ، در تاريخ 26 دي ماه سال 57 محمد رضا شاه را به همراه خانواده اش به مصر سپس مراكش منتقل نمود. و بعد از مدتي با هواپيماي شاهين به ايران بازگشت .
بازگشت غير مترقبه سرهنگ بهزادمعزي با هواپيماي شاهين به كشور از او چهره اي قهرمان و متعهد به انقلاب ساخته شد . همه به چشم ديگري به او مي نگريستند. خوب يادمه كه اوايل جنگ بود . و همانند ساير بخش هاي اجتماعي در پايگاه هم نيروهاي مومن و انقلابي انجمن هاي اسلامي تشكيل داده بودند . كه سرهنگ معزي گل سرسبد آن ها محسوب مي شد . بدبين ترين افراد هم هرگز تصور نمي كردند كه اين افراد هم ممكن است روزي اغفال شوند . يا به دليل اعتقادات و گرايشات پنهانشان روزي به كشور ضربه اي بزنند . اگر آن روزي كه يكي از خلبانان سي -130 به نام سروان " موگويي " به دليل گرايشات ضد حكومتي خود از جمع همين افراد وابسته به انجمن اسلامي پايگاه ، ايران را به قصد يكي از كشورهاي اروپايي ترك كرد . قضيه كالبد شكافي دقيق مي شد . و اين عمل او زنگ خطري براي مقامات عالي رتبه پايگاه و برادران حفاظت يا عقيدتي سياسي تلقي مي شد . هرگز اين چنين كشور شوكه نمي گرديد . و امثال رجوي سركرده منافقين كه دستش به خون افراد بيشماري آلوده بود با حمايت و خيانت مشتي وطن فروش از كشور به اين راحتي خارج نمي شد.
با روي كار آمدن بني صدر و متعاقب آن حمله ناجوانمردانه عراق به سرزمين ما كشور در شرايط بحراني به سر مي برد . درگيري مردم در دفاع از آب و خاكشان و به طبع آن سرگرم بودن مسئولان به امور برنامه ريزي تداركات و سازماندهي جبهه هاي جنگ ، بهترين فرصت براي عرض اندام نمودن گروهك هاي ضد مردمي به وجود آمده بود . خوب يادمه بيشترين ترور ها در همين ايام صورت مي گرفت . راستش رو بخواهيد به دليل رعايت اصول بي طرفي در اين گزارش ، دقيقآ نمي دانم علت اختلاف بني صدر كه در آن هنگام علاوه بر رئيس جمهوري ، فرماندهي كل قوا هم به او تنفيذ شده بود ، با فرماندهان سپاه پاسداران و نيروهاي وفادار به نظام بر سر چي بود . فقط اين رو مي دونم نزديكي و حمايت بني صدر از رجوي باعث رنجش افراد مومن و حزب اللهي شده بود . به طوري كه زمزمه هاي سلب مصونيت سياسي او در جامعه به گوش مي رسيد . كار به جايي رسيد كه امام خميني ( ره ) با عزل او موافقت فرمودند . و مجلس شوراي اسلامي او را از مقام رياست جمهوري خلع يد نمودند .

ماجراي فرار بني صدر و رجوي:
كشور در اين هنگام به اوج نا امني رسيده بود . عده اي به طرفداري بني صدر و عده اي به مخالفت او قد علم كرده بودند . فشار به جبهه هاي جنگ هر روز بيشتر مي شد . در مناطق جنگي برخي از شكست ها رو به حساب خيانت بني صدر قلمداد مي كردند . به عبارت صحيح تر اوج تفرقه و دو دستگي بر ايران سايه افكنده بود . با تسلط سپاه پاسداران و نيروهاي بسيجي بر اوضاع داخلي بني صدر فراري شده و هيچ نشاني از محل سكونت او نبود . همان طور كه گفتم اين تفرقه و دو دستگي بهترين فرصت رو براي توطئه گران بوجود آورده بود . در اون زمان هنوز ارتش پاكسازي نشده بود . و نيروهاي آشوب گر و جنايت كار هم فعاليت هاي خود را به شكل زيرزميني و با رخنه به سازمان هاي حساس ادامه مي دادند . در اين اوضاع و احوال بود كه بزرگترين نقشه فرار طرح و به مورد اجرا در آمد . سرهنگ بهزاد معزي كه روزگاري با در بار شاهنشاهي مراوده داشت و عالي ترين مقامات ارشد رژيم شاهنشاهي همچون اسداالله علم ( وزير دربار ) ، ارتشبد طوفانيان ( مسئول خريد و قراردادهاي كلان تسليحات نظامي ) و ....با او پرواز و نشست برخاست مي نمودند ، به خاطر مراجعت از مراكش و اطمينان بيش از حد به او كارگردان اين نمايش گرديد .

ارتباط سرهنگ معزي با سازمان منافقين:
دقيقآ هيچ كس نمي داند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزي با سازمان تروريستي منافقين از كي و به چه شكلي بوده است . شايد هم براي نهاد هاي امنيتي كشور مشخص است . ولي من نمي دانم . سئوال اساسي اين است كه چگونه او با شاخه نظامي سازمان ارتياط برقرار كرده بود ؟ اگر از زاويه گرايشات سياسي به قضيه نگاه كنيم او فردي سلطنت طلب بوده كه متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود . و ارتباط با اين گونه افراد كه به عنوان فرمانده بزرگترين و حساس ترين گردان پروازي خدمت مي نمود به راحتي ميسر نبوده است . آيا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتي بوده است ؟ و يا وقتي به كشور برگشت مخالف نظام جمهوري اسلامي شد ؟ پاسخ هر دو سوال مثل روز واضح است كه اين چنين نبوده است . به نظر بنده ( كه البته نظر شخصي ام است ) او پيش از اين ها با سازمان هاي اطلاعاتي غرب در تماس بوده است . حضور خواهرش در سياسي ترين نهاد آمريكايي در ايالت تگزاس بهترين رابط مي تواند تلقي شود . به عبارت صحيح تر اين سازمان هاي اطلاعات غربي بودند كه به او دستور بازگشت را دادند .


طراحي نقشه فرار بزرگ:


به هر حال او در ظرف مدت كوتاهي هم پشت به سلطنت طلب ها كرده و هم از جمهوري اسلامي روي برگرداند !! پس همان طور كه اشاره كردم به هر دليلي كه بوده او به سازمان منافقين وصل مي شود . تمام جزئيات نقشه فرار به دقت طرح ريزي مي شود . به احتمال فراوان نقشه ورود بني صدر و رجوي به داخل پايگاه با اطلاعاتي كه توسط معزي و همدستان اش ارائه گرديده بود برنامه ريزي مي گردد . و نقشه پرواز و جزئيات فرار در آسمان تا مقصد كه فرانسه باشد به عهده آقا بهزاد بوده است . اين عمليات كه واقعآ يكي از پيچيده ترين و گسترده ترين نقشه هاي فرار محسوب مي شود با همكاري طيف عظيمي از نيروهاي فريب خورده منافقين و عوامل نظامي آن در نيروي هوايي صورت مي پذيرد . بدين صورت كه : يك عده وظيفه اغفال و فريب عوامل دژباني و حراست ورودي پايگاه را به عهده مي گيرند . آن ها از چند روز قبل از عمليات با يك دستگاه خودروي كاماروي زرد رنگ مرتب به پايگاه تردد مي نمايند تا روز عمليات چهره اين اتوموبيل عادي تلقي شود . عده اي هم با ماشين آتش نشاني در اطراف پايگاه مستقر مي شوند تا براي فرار دادن سوژه در صورت لو رفتن وارد عمليات شوند .
عده اي هم از شاخه نظامي گروهك منافقين با سلاح هاي سنگين مسئوليت عبور سوژه ها رو به داخل پايگاه به عهده مي گيرند . يه گروه ديگر از افراد نظامي فريب خورده ايستگاه هاي رادار مسير را مختل مي نمايند . به اين صورت كه با قرار دادن جعبه هايي در ايستگاه ، خود در لحظه آغاز عمليات تلفن زده و اعلام مي كنند بمب گذاري شده است !! . عده اي ديگر هم با از كار انداختن 8 فروند هواپيماي شكاري اف û 4 عملآ از ره گيري و تعقيب آن ها جلوگيري مي كنند . ( واقعآ چه انسان هاي خائن ي پيدا مي شوند كه در زمان جنگ تنها ابزار مقابله با دشمن را از كار مي اندازند . ننگ بر شما ) خب بعد از همه اين كار ها نوبت به اسكان سوژه ها مي رسد . حال يكي ديگر از عوامل سرسپرده و خائن نيروي هوايي بنام سرهنگ ناوبر اسماعيل فرخنده منزل سازماني خويش را در اختيار آن ها قرار مي دهد . ( معزي خيلي سعي دارد او را بي گناه و نا آگاه از ماجرا جلوه دهد ) . و به اين ترتيب همه چيز از قبل طراحي و آماده مي شود . برنامه به اين صورت بود كه با يكي از پرواز هاي شبانه آموزش سوختگيري اين عمليات آغاز شود .

شب عمليات:
قرار بود فرار چند روز دير تر صورت پذيرد اما به دليل اعلام حكم انتقال سرهنگ معزي به شيراز مجبور مي شوند در شب 6 مرداد كه مطابق با 27 رمضان بود اين كار را به سر انجام برسانند. طبق نقشه از پيش طراحي شده سوژه ها در داخل ميني بوسي كه از منازل سازماني كروي پروازي را به رمپ پرواز مي برد پنهان مي شوند . يك مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژباني پايگاه بود . كه متآسفانه آقايون دژباني و پليس هوايي كه معمولآ داخل همه خود رو ها رو بازديد مي نمايند و بعد از مشاهده كارت شناسايي افراد اجازه ورود را مي دهند ، به خاطر احترامي كه به قهرمان اتقلاب قائل بودند ، با ديدن سرهنگ معزي ، بدون بازديد اجازه داخل شدن را مي دهد . در اين جا لازم مي بينم به يك نكته اشاره نمايم و آن اين است كه معزي در خاطرات خود بيان نموده است كه خلبان حسين اسكندري و مهندس پرواز بيژن وكيلي از ماجرا بي اطلاع بودند . كه اين چنين نمي تواند باشد چون ميني بوس خلبانان همه كرو را با هم مي برد پاي هواپيما . مگه مي شه معزي تنها با سوژه ها پاي هواپيما برود ؟! و بعد از پنهان كردن منتظر شاگردان خود بماند ؟

قبل از پرواز چه گذشت ؟
ساعت 19:35 دقيقه سوژه ها در حالي كه لباس پرواز بر تن دارند و در تاريكي شب تشخيص قيافه ها ناممكن است وارد رمپ پرواز مي شوند . در همين حال از پست فرماندهي اعلام مي كنند كه پرواز يك ساعت جلو افتاده است . و به جاي ساعت 10:30 شب ، يك ساعت زودتر پرواز نمايند . سوژه ها همراه محافظ هاي خود در محوطه اتاقك سوختگيري پنهان مي شوند . وقتي ساير خدمه از قبيل كروچيف و بوم اپراتور ( مسئول سوختگيري ) براي بازديد قبل از پرواز سعي دارند محوطه را چك نمايند ، با در بسته مواجه مي شوند . سرهنگ معزي به مسئول مربوطه مي گويد چكار مي كني ؟ وسعي مي كند او را منصرف نمايد . ولي طرف ول كن نبوده وبا تبري كه در هواپيما براي مواقع اضطراري تعبيه شده است سعي در شكستن در مي نمايد . در همين هنگام گارد ويژه در را باز كرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پيشاني همافر مربوطه از او مي خواهد بي سر و صدا وارد شود . نفر بعدي با مشاهده غيبت همكارش كنجكاو شده و تا مي خواهد وارد محفظه شود ، او هم به همين ترتيب غافلگير مي گردد. در اين هنگام هواپيما شماره 311 موتور هاي خود را روشن مي نمايد .

ترفند سرهنگ معزي براي گمراه كردن مسئولين :
سروان حسين اسكندري در صندلي چپ (خلبان اصلي) نشسته و سرهنگ معزي در صندلي سمت راست مي نشيند. همافر مهندس پرواز بيژن وكيلي هم در بين آن دو مي نشيند . طبق برنامه ريزي قبلي ، كه سرهنگ معزي مشخصات مسير را به آن ها داده بود ، يكي از محافظان با اسلحه وارد كابين شده و با تهديد اسلحه از آن ها مي خواهد كه مختصات را به دستگاه (I.N.S) كه نوعي دستگاه ناوبري كامپيوتري است وارد نمايند . معزي بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام مي كند كه يكي از موتور هاي من آتش گرفته است .و براي همين به سمت ورامين بر مي گردد . بر روي ايستگاه ورامين معزي بار ديگر به برج مي گويد كه يك موتور ديگر هواپيما هم آتش گرفته است . و متعاقب آن براي پنهان ماندن از ديد رادار اعلام مي كند كه به سمت شمال ، يعني كوه هاي البرز مي رود . مسئولان برج با ناراحتي فرياد مي زنند كه مواظب باش به كوه مي خوري . لطفآ به آن سمت نرو . و اين دقيقآ همان چيزي بود كه معزي مي خواست برج تصور نمايد كه به كوه خورده است ! و در پاسخ برج كه ارتفاع را مي پرسد به دروغ ارتفاع 12 هزار پا را اعلام مي كند.


واكنش مسئولان پست فرماندهي بعد از پرواز :


در حالي كه برج مرتب فرياد مي زند به كوه مي خوري برگرد ، هواپيما در ارتفاع 18000 پايي به مسيرش ادامه مي دهد. معزي مي دانست كه در اين مسير ايستگاه هاي رادار كرج ، بابلسر و تبريز قرار دارند . ولي خيالش از هر سو آسوده بود كه قبلآ توسط عوامل سازمان از كار افتاده اند . همچنين مي دانست هيچ هواپيماي فانتومي او را تعقيب نخواهد كرد . ( همان طور كه قبلآ گفتم از كار انداخته بودند ) و براي اين كه عوامل برج فكر كنند كه به كوه خورده است ديگر پاسخ برج را هم نداد .در همين هنگام مسئولان رادار به پست فرماندهي نيروي هوايي اطلاع مي دهند كه هواپيما به سمت البرز رفته و احتمالآ به كوه برخورد نموده است . سرهنگ خلبان جواد وارسته كه زماني شاگرد معزي بوده با خنده به مسئول رادار مي گويد معزي به كوه نمي خورد . او فرار كرده است !! سرهنگ معزي براي گفتگو هاي احتمالي ترتيبي مي دهد كه هواپيما ربا گوشي هاي اسكندري و وكيلي را بگيرد تا شاهد مكالمه او نشوند . سرهنگ معزي براي اين كه هر چه زودتر از خاك ايران خارج شود و به گير شكاري هاي اف û 14 نيفتد ، با حداكثر سرعت به هواپيما فشار مي آورد .

پيشنهاد تآمين جاني و مالي از قول حضرت امام

:
اين رو هم بگم كه حداكثر سرعت مجاز بوئينگ 707 ، چيزي نزديك 8 تا 9 دهم سرعت صوت است . ودر اين شرايط در داخل كابين بوقي مرتب به صدا در مي آيد . در همين موقعيت بود كه رجوي و بني صدر به كابين هواپيما مي ايند . در همين حال هم ستاد نيروي هوايي به يك فروند شكاري اف û 14 خود كه در حال گشت زني است ماموريت مي دهد كه به سوي شمال پرواز نمايد . در همين شرايط بود كه بالاخره رادار تبريز موفق مي شود هواپيما را شناسايي نمايد . آن ها به خلبان هواپيما تذكر مي دهند كه حضرت امام خميني فرموده است قول مي دهم با شما كاري نداشته باشند . و همه شما ها رو تآمين مالي مي نمايم . معزي براي گمراه كردن رادار تبريز مي گويد ما تقصيري نداريم چند نفر از پرسنل نيروي هوايي ما را به گروگان گرفته اند . در همين هنگام شهيد رجايي كه نخست وزير بود به اتفاق شهيد فكوري فرمانده نيروي هوايي در پست فرماندهي از قول حضرت امام به آن ها تآمين مي دهند . اما خدمه براي كش دادن زمان ، بهانه مي آورند كه شخص آقاي رجايي صحبت نمايد . ولي صحبت هاي هيچ يك از مسئولان كار ساز نيست .

تعقيب توسط هواپيماي تام كت (اف û 14)


در همين موقع هواپيماي اف û 14 به معزي اخطار مي دهد برگرد و گرنه شليك مي كنم . سرهنگ معزي كه خوب خلبان شكاري را مي شناخته و روز گاري از شاگردان وي محسوب مي شده خطاب به خلبان آن مي گويد : هواپيما ربوده شده است . لطفآ شما بيا نزديك ما تا اين ها شما را ببينند و بترسند ! و در همين اثنا تمام چراغ هاي داخل و بيرون هواپيما را خاموش مي كند و از بچه ها مي خواهد از قسمت سوختگيري بيرون را نگاه كنند تا ببينند شكاري ديده مي شود يا نه ؟ در همين هنگام بني صدر خطاب به معزي مي گويد به خلبان شكاري اعلام كن كه من داخل هواپيما هستم !! آن گاه او ما را نخواهد زد !! معزي كه به اين طرز فكر آقاي رئيس جمهور خنده اش گرفته است مي گويد قربان خلبان شكاري اگر بداند كه چه كساني داخل هواپيما است ، يا شليك مي كند . يا اگر برگردد حتمآ اعدام اش مي كنند . معزي براي پرهيز از گزند موشك هاي هاگ ايستگاه تبريز ، به سوي مرز شوري حركت مي كند . در همين حال هم دو فروند ميگ روس ها لب مرز به پرواز در مي آيند تا به محض ورود به خاك آن ها شليك نمايند .

عبور از مرز ايران:

 
معزي با اطمينان از اين موضوع كه هواپيماهاي اف û 5 مستقر در تبريز قادر به ره گيري در شب نيستند ، از مرز شوروي به صورت نيمدايره از كنار تبريز مي گذرد تا گير موشك هاي هاگ نگردد . هواپيماي تام كت همچنان تعقيب بوئينگ 707 رو ادامه مي دهد . معزي با رفتن به خاك تركيه ، اعلام مي كند كه قصد نشستن در آنكارا را دارد . مسئولين تركيه به او اجازه اين كار را نمي دهند و با خاموش كردن چراغ هاي باند از آن ها مي خواهند خاك تركيه را ترك نمايد . اف û 14 پشت سر بوئينگ وارد خاك تركيه مي شود . معزي به برج تركيه مي گويد يك شكاري دنبال من است به ايران بگوييد برگردد . و آن ها چنين مي كند . و بدين ترتيب شر شكاري از سر آن ها كم مي شود . بني صدر بار ديگر نطق اش باز شده خطاب به معزي مي گويد بگو من داخل هواپيما هستم چراغ هاي باند آنگارا را روشن مي كنند .!! معزي پاسخ مي دهد قربان من كه قصد نشستن به تركيه را ندارم . سرهنگ مي دانست موشك هاي سوريه حتمآ او را خواهند زد به همين دليل سعي مي كند به سمت قرس و يونان برود . در همين حال رادار سوريه از طريق يو اچ اف مي پرسد كجا هستيد ؟‌


 

 

در فضاي يونان و پاريس:


سرهنگ معزي به خوبي مي داند پاسخ دادن از طريق يو اچ اف ، صرفآ براي شناسايي موقعيت هواپيما است . تا با اعزام جنگنده ها آن ها را بر گردانند . به همين دليل هيچ پاسخي به رادار سوريه نمي دهد . عاقبت با رفتن به سمت يونان و قبرس سر از آسمان پاريس در مي آورد . مسئولان فرانسوي اعلام مي كنند كه اجازه نمي دهند . سرهنگ معزي كار كشته تر از اين ترفند ها است . لذا آخرين حقه خود را رو كرده و به آن ها مي گويد بنزين هواپيما تمام شده است و اگر اجازه ندهيد بر روي شهر سقوط خواهم كرد . و به اين ترتيب آن ها را به سمت فرودگاه اورلي راهنمايي مي نمايند . و در پايان بعد از پشت سر گذاشتن ساعت ها پرواز عاقبت در قرانسه پياده مي شوند . فرداي آن روز بعد از اين كه مشخص مي شود چه خيانت هايي انجام شده است . تمام خائنين دستگير و محاكمه مي شوند و به سزاي اعمال خيانت خود به وطن مي رسند .
اين مطلب بدون تصوير در وبلاگ ام به آدرس : http://oldpilot. blogfa.com كپي گرديده است .
همچنين اين گزارش براي درج در كتاب خاطرات پرواز در آدرس :http://bmodarresi. blogfa.com درج گرديده است .

با تشكر و احترام :
بهروز مدرسي

 

 

بیانیه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به مناسبت 22 بهمن

بیانیه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به مناسبت 22 بهمن

امروز: شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، با صدور بیانیه ای، سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک گفت و از اقشار مختلف مردم برای شرکت پرشور در راهپیمایی 22 بهمن دعوت کرد.
متن کامل این بیانیه به این شرح است:

ملت شريف و آزادي خواه ايران

« ايام مبارك دهه فجر يادآور خاطرات پيروزي انقلاب اسلامي است »

تلاش خستگي ناپذير مردم ايران در طول قرن ها، براي به دست آوردن آزادي و استقلال و معنويت، سرانجام در 22 بهمن 57 تحت رهبري خميني كبير به ثمر نشست و حاكميت مردم در قالب جمهوري اسلامي آغاز شد.
سلام و رحمت و رضوان الهي بر شهيداني كه در آتش خشم تفكر سلطه و خشونت سوختند و خاكستر وجودشان رهگشاي نظام مردم سالار جمهوري اسلامي ايران گرديد.
سلام و درود ما بر همه مبارزان راه حق و آزادي در ادوار مختلف كه زمينه ساز استقلال كشور و آزادي ملت گرديدند.

ملت ارجمند ايران!
شما مي دانيد كه وحدت و يكپارچگي كشور و اعتماد به مسئولين، به رغم تنوع و تكثر در انديشه، اقوام، مذاهب و سلايق جناح هاي مختلف سياسي، با وجود برخي موانع سبب گرديد تا بحران هاي مختلف كه جنگ تحميلي مهم ترين آن بود با رهبري بي نظير امام خميني(س) و همراهي قاطع مردم يكي پس از ديگري پشت سر نهاده شود. رمز و راز اين توفيق، همراهي ملت با دولت و فقدان دوگانگي و شكاف بين آنها بود. دولت خود را از ملت و متقابلاً ملت هم دولت را از خود مي دانست تا آنجا كه صفت دولت خدمتگذار توسط آن يار سفر كرده به دولت جناب مهندس ميرحسين موسوي اطلاق گرديد و ملت ايران را بهتر از مردم مسلمان در صدر اسلام ناميدند.
همچنين مجلسي كه برآمده از رأي مردم و مواضع بر حق آنها بود، با وجود مشكلات ناشي از جنگ، تحريم ها و بحران هاي اقتصادي، ذره اي در انجام وظايف نظارتي خود مماشات نمي ورزيد و از همين رو بود كه امام مجلس را در رأس امور مي خواست و مي دانست.

هموطنان گرامي!
شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات با عرض تبريك اين روز بزرگ به شما عزيزان و اداي احترام نسبت به همه شهيدان و مبارزان انقلاب اسلامي، از همة آحاد ملت با هر مرام و مشي و مذهب و قوميتي و با هر رنگ و نمادي مي خواهد با حضور و اجتماع خود، اين حماسي ترين روز تاريخ معاصر ايران كه آغاز بهار آزادي و حاكميت ملت ايران با نفي استكبار، استبداد و خود كامگي و خلع يد از خائنين به ملت و متجاوزين به حقوق شهروندي و رهايي تمام آزادي خواهان از بند و شكنجه بوده را با حضور خود در راهپيمايي 22 بهمن 88 گرامي دارند.
بياييم تا همه با هم و با همه وجود، چون بهمن 57 يك صدا اعلام نماييم: استقلال، آزادی، جمهوري اسلامي.
مي آييم تا اعلام نماييم حماسه بهمن و بزرگداشت حماسه هاي ملي، متعلق به ملت آزاده ايران است و هيچ شخص ، جريان، گروه، سازمان، نهاد و دولتي نمي تواند آن را به نفع خويش مصادره كند.
ما مردان و زنان غيور ايراني دست در دست فرزندان خود مي آييم تا ثابت كنيم اينك ديگر بحران شكاف نسلي، توهم و تهمتي بيش نيست چون جنبش سبز ايران در برگيرندة اتحاد يك پارچه ملت از پيران خردمند تا جوانان و نوجوانان عزيز در تمام لايه هاي اجتماعي كشور است كه براي اعتلاي دين، آزادي، كرامت انساني، عزت اسلامي و نجات كشور از هر گونه سلطه، استبداد، خودكامگي، خشونت و رسيدن به امنيت و دموكراسي گامي استوار در فرايند سياسي كشور برداشته است.
مي آييم تا نشان دهيم جنبش سبز با آگاهي سياسي و توانايي، در عين حال با نجابت اجتماعي و با نفي هرگونه خشونت، با اصول و ارزش هاي ملي و ديني عجين بوده و حقوق مصرح در قانون اساسي را مطالبه مي نمايد.
مي آييم تا با صدايي رسا فرياد خويش را به گوش رفيق و رقيب و دوست و دشمن برسانيم كه جنبش سبز همچنانكه بزرگان انقلاب چون آقايان خاتمي، كروبي و ميرحسين موسوي اعلام نموده اند، مدافع استقلال و بي نياز از حمايت و دخالت بيگانه است و با اتكا به قدرت خدادادي ملت براي احيا و حفظ ارزش ها، اجراي قانون، آزادي ملت، تعميق دين و نجات جامعه، از هيچ تلاشي فروگذار نخواهد كرد.
در 22 بهمن مي آييم تا اعلام نماييم وا اسفا از تنگ نظري و كوته بيني كوچكاني كه بر صدر نشسته اند و هر معترض و منتقدي را عامل بيگانه و فريب خورده و برانداز مي دانـند و هـر انتـقادي را تـخريب، كـه ظرفيـت انقـلاب اسـلامي و پويايي آن در گرو تضارب انديشه و افكار است و نابودي كشور، سرنوشت محتوم سيستم هاي تك صدايي.
مي آييم تا فرياد زنيم زندانيان سياسي كه اكثراً فجرآفرينان بهمن 57 بودند را آزاد كنيد و به جاي زندان و برخورد و خشونت با ملت، به اصول و آرمان ها برگرديد، به اجراي قانون همت گماريد و به جاي توهم توطئه به تحليل عملكرد خود و نهادهاي همسو همت گماريد، كه آيينه چون نقش تو بنمود راست، خودشكن آيينه شكستن خطاست.
مي آييم تا همه با هم فرياد كنيم كه انگ بي ديني و تهمت بيگانه خواهي و دروغ انقلاب مخملي وصله هاي ناچسبند براي جنبش سبز كه صد البته از خصايص ذاتي حاكميت هاي قانون گريز و فرافكن و هنجارشكن و عوام فريب است كه با روش هاي نخ نما شده چون كارناوال عاشورا و پاره كردن عكس و ...، ملت را متهم به اخلالگري و اغتشاش كند.
زهي بي شرمي كه خشونت و كشتن و سوزاندن و تخريب نه مشي جريان اصلاح طلب، كه در استراتژي جنگ رواني، تاكتيك بحران آفرينان براي قطبي كردن و نظامي كردن فضاي كشور به منظور بسترسازي اعمال خشونت و سركوب و جنايت مي باشد.
در راهپيمايي 22 بهمن، نسل اول كه صاحبان انقلابند و نسل هاي بعدي كه حافظان انقلاب، همه با هم مي آييم و اعلام خواهيم نمود كه همچنان خواستار برگزاري انتخابات آزاد و خواستار برگزاري اجتماعات قانوني و آرام براي نمايش ميليوني اكثريت ملت، به منظور احقاق مطالبات بر حق بوده و اعلام مي نماييم هرگونه شعار انحرافي و هنجارشكن را برعليه دين و ارزش ها يا به نفع و در جهت منويات قدرت هاي خارجي، مرتبط به ملت و جنبش سبز نمي دانيم و با درخواست مجدد خويش مبنی بر پايان مقاومت و واكنش هاي غيرقانوني قوه مجريه در مقابل ارادة ملي برای برگزاري اجتماعات آرام و مصرح در قانون اساسي، همچنان با تمام وجود در راستاي شعارهاي اصلي انقلاب و آرمان هاي ملت تا رسيدن به اين حق مشروع پاي خواهيم فشرد و ايمان داريم مقاومت و لجاجت در مقابل پايمردي ملت ايران ره به جايي نخواهد برد.
به اميد حضور همگان در راهپيمايي 22 بهمن 88 و به اميد سربلندي ملت عزيز ايران اسلامي.

شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات
88/11/13

روز شمار وقایع انقلاب اسلامی در یک نگاه کلی

روزشمار وقایع انقلاب اسلامی در یک نگاه کلی

10فروردین 1340 (پنج شنبه)

ـ وفات آیت‌الله العظمی حاج سید حسین بروجردی

آیت‌الله العظمی حاج سید حسین بروجردی با سی واسطه نسبت به حضرت امام حسن مجتبی (ع) مي‌رساندند. در سال 1253 ش در بروجرد متولد شده و در سن 18 سالگی برای تكمیل تحصیل به اصفهان رفت و پس از ده سال به نجف اشرف عزیمت نموده و به درس آیت‌الله خراسانی وارد گردید. ایشان پس از مراجعت و اقامت در بروجرد به قم مهاجرت كرده و به عنوان مرجع تقلید شیعیان جهان معرفی گردیدند و مدت 16 سال مرجعیت عامه را عهده‌دار بودند.

 

16 مهر 1340 (یك شنبه)

ـ تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی

رژیم پهلوی بعد از وفات آیت‌الله بروجردی زمینه را برای پاك كردن اسلام از متن فعالیت‌های مردم ایران مناسب دید و به این دلیل قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به تصویب دولت و مجلس وقت رساند و آن را در مطبوعات اعلام كرد. در این قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن برای نمایندگان مجلس حذف شده بود و همین باعث اعتراض علمای اسلام و مردم مسلمان گردید.

 

8 آذر 1341 (جمعه)

ـ لغو قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی

با اعتراض علمای اسلام از جمله آیت‌الله روح‌الله خمینی و آیت‌الله حائری و دیگر علما و حضور گسترده مردم در پشتیبانی از علمای اسلام پس از مكاتبات و تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغی اعلام كرد.

 

19 دی 1341 (چهارشنبه)

ـ اعلام انقلاب سفید

رژیم پهلوی و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهای استعمارگرانه امریكا و همچنین تغییر فكر مردم ایران دستورالعمل دیكته شده استكبار را كه در كشوهای دیگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفید به مردم ایران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت.

 

2بهمن 1341 (‌سه شنبه)

ـ تظاهرات مردم در تهران

با تحریم رفراندم از طرف امام خمینی بازار تهران تعطیل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع كردند و گروهی به منزل آیت‌الله خوانساری و آیت‌آلله بهبهانی رفتند.

1 فروردین 1342 (پنج شنبه)

ـ اعلام عزای عمومی در عید نوروز

امام خمینی برا ی جوابگویی به اقدامات شاه و اطرافیانش عید نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام كرد مردم مسلمان ایران با برافراشتن پارچه سیاه به ندای او لبیك گفتند و روحانیون از خطرات دولت برای اسلام صحبت كردند.

 

2 فروردین 1342 (جمعه)

ـ تهاجم رژیم پهلوی به مجلس سوگواری در مدرسه فیضیه

عصر این روز مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه قم برپا بود كه سربازان مسلح و مأمورین امنیتی محل را محاصره نمودند و سپس گروهی از آنها با لباس مبدل به درون مدرسه رفتند و در میان سخنرانی یكی از گویندگان به او حمله كردند. سپس به طلاب مدرسه فیضیه حمله نمودند و آنها را از حجره‌هایشان به بیرون پرتا ب كردند و با به شهادت رساندن گروهی از آنان در تاریكی شب محل را ترك كردند.

 

13 خرداد 1342 (دوشنبه)

ـ دستگیری حضرت امام خمینی

بعد از سخنرانی تاریخی امام خمینی در عصر عاشورای 1342 ش كه در آن رژپم پهلوی و ایادی آن را محكوم نمود نیمه شب كامیونهایی از سربازان و مأموران امنیتی خانه ایشان را محاصره كرده و ایشان را بازداشت نموده و به تهران منتقل كردند، مأمورین حضرت امام خمینی را یك روز در باشگاه افسران و بعد در زندان قصر به مدت 19 روز و پس از آن در پادگان عشرت‌آباد محبوس ساختند.

 

15 خرداد 1342 (چهارشنبه)

ـ قیام ملت ایران در اعتراض به دستگیری امام خمینی

پس از اعلام خبر دستگیری امام خمینی ، مردم مسلمان قم جلوی خانه آیت‌الله گلپایگانی و صحن مطهر حضرت معصومه (س) تجمع نموده و پس از صدور بیانیه‌ای به تظاهرات پرداختند و با شعار یا مرگ یا خمینی از حرم بیرون آمدند ولی فاصله‌ای را طی نكرده كه با رگبار مسلسل مواجه شدند و درگیری بسیار شدیدی بین مردم و مأمورین به وجود آمد، مأمورین مردم را محاصره كرده و به تیراندازی پرداختند. در این هنگام حاج مصطفی خمینی پسر امام از مردم خواست به خانه‌هایشان بروند. در شهرهای دیگر هم درگیری بین مردم و مأمورین رژیم پهلوی باعث به شهادت رسیدن عده زیادی از مردم گشت و رژیم خون‌آشام پهلوی توانست با اعلام حكومت نظامی و ایجاد وحشت و كشتار وسیع انقلاب مردم را برای مدتی مهار نماید.

 

11 مرداد 1342 (جمعه)

ـ آزادی از زندان و بازداشت خانگی امام خمینی

پس از تظاهرات 15 خرداد رژیم كه از عواقب بازداشت امام خمینی هراس داشت ایشان را از زندان پادگان عشرت‌آباد به منزلی مربوط به ساواك در داودیه تهران منتقل نمودند و آنجا را تحت نظر كامل قرارداد ولی ساعتی بعد سیل جمعیت به سوی داودیه سرازیر شد. در این منزل بود كه روحانیون وقایع 15 خرداد را برای امام تشریح كردند و اطلاع مردم از قیام مردم ایشان را به سختی منقلب نمود تا آنجا كه فرمود: «تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است …. واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غیرتمندی را مي‌شكند.»

 

17 فروردین 1343 (دوشنبه)

ـ آزادی امام خمینی از بازداشت خانگی

امام خمینی پس از 9 ماه بازداشت خانگی ساواك، آزاد گشته و روز 18 فروردین 1343 (سه‌شنبه) به منزل شخصی خود در قم مراجعت نمودند.

 

3 مرداد 1343 (شنبه)

ـ تصویب قانون كاپیتولاسیون

طبق این قانون، مأمورین سیاسی و مستشاران خارجی در ایران از تقعیب قانون و جزایی مصون هستند و در صورت ارتكاب جرم یا عمل خلاف قانون به كشورشان جهت بررسی یا محاكمه عودت داده خواهند شد. رژیم پهلوی از ترس عكس‌العمل مردم خبر تصویب این قانون را تا مدتی اعلام نكرد.

 

4 آبان 1343 (دوشنبه)

ـ پایداری امام خمینی در برابر كاپیتولاسیون

بعد از انتشار خبر تصویب قانون كاپیتولاسیون و پایمال كردن حقوق ملت ایران در برابر یك عده افراد خارجی، حضرت امام خمینی در این روز طی یك سخنرانی مشروح این قانون را برای مردم با عبارت ساده و قابل فهم عرضه مي‌نماید و مردم را به قیام برای كسب استقلال و حقوق خود فرا مي‌خوانند.

 

13 آبان 1343 (چهارشنبه)

ـ‌ تبعید حضرت امام خمینی به تركیه

پس از سخنرانی امام خمینی در رابطه با قانون كاپیتولاسیون و هراس حكومت از تكرار حماسه پانزده خرداد رژیم تصمیم بر تبعید ایشان مي‌گیرد و در شب 13 آبان خانه ایشان را با صدها كماندو و چترباز مسلح محاصره نموده و پس از دستگیری ایشان را به تهران منتقل مي‌نماید و مستقیما به فرودگاه مهرآباد مي‌برند و از آنجا با هواپیما به تركیه منتقل نمودند و ایشان را به محلی به نام بورسا تبعید كردند. رژیم برای جلوگیری از قیام مردم شهرهای مهم ایران را به اشغال قوای نظامی درآورد و به هیچ كس اجازه خروج از خانه را نمي‌دهد و بدین شكل رژیم توانست از خروش مردم در امان بماند.

 

1 بهمن 1343 (پنج شنبه)

ـ اعلام انقلابی حسنعلی منصور

حسنعلی منصور كه نخست وزیر شاه بود توسط برادران بخارایی و مرتضی نیك نژاد از هیأتهای مؤتلفه اسلامی اعدام گردید.

 

21 فروردین 1344 (شنبه)

حمله به محمدرضا پهلوی در كاخ مرمر توسط سرباز شهید رضا شمس‌آبادی

 

26 خرداد 1344 (چهارشنبه)

چهارتن از جانبازان هیأتهای مؤتلفه اسلامی (بخارایی ـ امانی ـ ‌هرندي‌ ـ‌ نیك نژاد) به دست رژیم پهلوی به شهادت رسیدند.

 

13 مهر 1344 (سه شنبه)

ـ تغییر محل تبعید امام خمینی به نجف اشرف

رژیم كه از حركت‌های انتقامی علیه خودش به واسطه تبعید حضرت امام وحشت داشت تصمیم گرفت به حالت تبعید امام خمینی پایان دهد بدون اینكه ایشان را به كشور بازگرداند. به همین دلیل با دولت عراق مذاكراتی به عمل آورد و موافقت این دولت را جلب نمود و امام خمینی و فرزندش حاج مصطفی را به عراق و شهر نجف اشرف انتقال داد.

 

17 دی 1346 (یك شنبه)

جهان پهلوان غلامرضا تختی به دست ساواك رژیم پهلوی به شهادت رسید.

 

20خرداد 1349 (چهارشنبه)

آیت‌الله محمدرضا سعیدی در زندان و شكنجه‌گاههای رژیم پهلوی به دلیل طرفداری از آیت‌الله خمینی توسط ساواك به شهادت رسید.

 

8 اردیبهشت 1350 (چهارشنبه)

كارگران كارخانه جهان چیت كرج كه برای احقاق حق خود قیام كرده بودند توسط ارتش قتل عام شدند.

7 دی 1353 (شنبه)

آیت‌الله حسین غفاری در زندان رژیم پهلوی به شهادت رسیدند .

 

29 خرداد 1356 (یك شنبه)

دكتر علی شریعتی در خارج از كشور به وسیله ساواك رژیم پهلوی به شهادت رسید.

 

15 خرداد 1356 (شنبه)

امیرعباس هویدا نخست وزیر 13 ساله رژیم پهلوی به دلیل فساد و عدم كارآیی دولتش استعفا نمود و جمشید آموزگار به عنوان نخست وزیر منصوب گردید.

 

1 آبان 1356 (یك شنبه)

ـ شهادت فرزند امام

حاج سیدمصطفی خمینی فرزند بزرگ امام خمینی در عراق به دست عوامل و مأمورین امنیتی ساواك رژیم پهلوی با همكاری رژیم بعث عراق به شهادت رسید.

 

17 دی 1356 (شنبه)

ـ مقاله روزنامه اطلاعات و توهین به امام خمینی

به مناسبت سالروز سیاه كشف حجاب مقاله‌ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید كه در آن به روحانیت به ویژه آیت‌الله العظمی امام خمینی اهانت شده بود و نویسنده با وقاحت تمام ایشان را كه تمام وجودش در خدمت اسلام و مردم بود مستقیما مورد اهانت قرار داده بود.

 

18 دی 1356 (یك شنبه)

ـ عكس‌العمل مردم برابر مقاله اطلاعات

موجی از خشم و نفرت سرتاسر ایران را فرا گرفت ولی در قم بلافاصله نتایج آن ظاهر گشت مدارس علمیه، منابر و نماز جماعت تعطیل گردید. مردم به طرف منزل آیات عظام حركت كردند تا صدای اعتراض خود را وسعت بخشند. تعدادی از نسخ روزنامه اطلاعات پاره شد و تظاهرات اوج گرفت كه با حمله پلیس به زد و خورد تبدیل شد و پس از مدتی پایان گرفت.

 

19 دی 1356 (دوشنبه)

ـ قیام خونین مردم قم

طبق قرار طلاب همگی جلوی مدرسه علمیه خان و میدان آستانه جمع شدند و به سوی منزل علمای اسلام حركت كردند و تا ظهر این برنامه و حضور گسترده مردم ادامه داشت تا اینكه مأمورین جلوی مردم قرار گرفتند و به دستور ساواك آنها را به گلوله بستند و تعداد زیادی از مردم بي‌گناه را به خاطر حفظ احترام مرجع تقلیدشان كه خواسته آنها بود به شهادت رساندند.

 

29 بهمن 1356 (شنبه)

ـ قیام مردم تبریز

به مناسبت چهلم شهدای قم مردم تبریز به پا خاستند و حركت آغاز شده را تداوم بخشیدند در این روز در تبریز عزای عمومی اعلام شد و علمای تبریز مجلس ختم برگزار نمودند. پلیس اطراف مسجد را محاصره نمود و از ورود جمعیت ممانعت كرد و اجتماع مردم متراكم شد و پلیس برای ارعاب و متفرق نمودن شروع به تیراندازی هوایی كرد و مردم به مأمورین حمله نمودند و با شعار درود بر خمینی و مرگ بر شاه راه‌پیمایی بزرگی را آ‎غاز كردند و پلیس كه قدرت مقاومت را از دست داده بود از ارتش كمك خواست و تظاهرات مردم به خاك و خون كشیده شد.

 

10 فروردین 1357 (پنج شنبه)

ـ قیام مردم یزد

در روزهای نهم و دهم فروردین مردم یزد به تبعیت از رهبر انقلاب عید را تحریم كردند و برای بزرگداشت شهدای تبریز، خود را مهیا ساختند. در روز چهارشنبه 9 فروردین مردم بعد از مراسم به خیابان ریختند و با شعارهای درود بر خمینی و مرگ بر شاه به راه‌پیمایی پرداختند و روز پنج شنبه 10 فروردین به دعوت آیت‌الله صدوقی تعطیل عمومی اعلام گشت و مردم در مساجد گرد آمدند و بازگشت امام خمینی و آزادی زندانیان سیاسی و نابودی رژیم پهلوی را خواستار شدند و در خاتمه جلسه به خیابان آمدند اما با تمركز قوای پلیس و ارتش مواجه شدند. تیراندازی آغاز شد و گروهی به شهادت رسیدند و عده زیادی مجروح گردیدند.

 

25 اردیبهشت 1357 (دوشنبه)

در پی اوج‌گیری تظاهرات و درگیریهای مردم با عوامل رژیم پهلوی ‎‎، دولت آموزگار به مأمورین نظامی و انتظامی در برابر آشوبها دستور شدت عمل داد.

 

15 خرداد 1357 (دوشنبه)

به مناسبت سالگرد 15 خرداد در تهران و شهرستانها تعطیل و اعتصاب سراسری اعلام گردید.

 

 

30 تیر 1357 (جمعه)

ـ تولد منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج)

مردم ایران برای نشان دادن نفرت خویش از رژیم پهلوی مراسم چراغانی و جشن شادی در این روز خجسته را تحریم كردند.

 

31 تیر 1357 (شنبه)

حجت‌الاسلام شیخ احمد كافی خطیب مشهور در اثر تصادف كشته شد.

 

21 مرداد 1357 (شنبه)

درگیری خونین در اصفهان و اعلام حكومت نظامی در این شهر كه توسط فرماندار نظامی شهر به اجرا درآمد.

 

25 مرداد 1357 (چهارشنبه)

ـ اعلام حكومت نظامی توسط دولت آموزگار

دولت برای كنترل اوضاع در سطح كشور بخصوص در استانهایی كه افراد خارجی در آن حضور بیشتری دارند در چند شهر اعلام حكومت نظامی نمود.

 

28 مرداد 1357 (شنبه)

ـ فاجعه سینما ركس آبادان

رژیم پهلوی برای ارعاب و ایجاد وحشت در میان مردم دستور به آتش كشیدن سینما ركس آبادان را داد در حالی كه مردم بي‌خبر و بي‌گناه مشغول تماشای فیلم بودند. این فاجعه باعث مرگ 400 الی 60 انسان بي‌گناه گردید.

 

5 شهریور 1357 (یك شنبه)

ـ سقوط دولت جمشید آموزگار

در پی رسوایی فاجعه سینما ركس آبادان و عدم توفیق دولت آموزگار در سركوب مردم و ایجاد اصلاحات در جهت تحكیم رژیم پهلوي‌، آموزگار را از مقام خود استعفا داد.

ـ تشكیل دولت شریف امامی

در پی سقوط دولت آموزگار، شریف امامی استاد اعظم لژ فراماسونری در ایران مأمور تشكیل دولت گردید.

 

13 شهریور 1357 (دوشنبه)

ـ راه‌پیمایی عید فطر

نماز عید فطر با حضور میلیونها نفر از مردم با ایمان تهران برگزار شد و بعد از نماز عید مردم به راه‌پیمایی پرداختند و خواستار لغو حكومت شاهنشاهی شدند.

 

17 شهریور 1357 (جمعه)

ـ جمعه سیاه

پس از راه‌پیمایی عید فطر و عدم دخالت قوای انتظامی مردم امیدوار شدند كه قوای انتظامی به راه‌پیمایي‌های آرام كاری نخواهند داشت. جمعه 17 شهریور مردم صبح زود به حركت در آمدند. در همین هنگام دولت ساعت 6 صبح در تهران و 12 شهر بزرگ دیگر حكومت نظامی اعلام كرد و مردم كه از این امر اطلاع نداشتند دسته دسته به طرف محل تجمع كه میدان ژاله (شهدا) بود حركت كردند و در میدان با سربازان سر تا پا مسلح مواجه شدند. آنها مردم را محاصره نمودند و سپس شلیك كردند و به قصد كشتن آنها را هدف قرار دادند. در این فاجعه هزاران نفر در سراسر كشور و از جمله میدان شهدا (ژاله سابق) تهران به شهادت رسیدند.

 

25 شهریور 1357 (شنبه)

ـ زلزله طبس

زلزله در استان خراسان باعث ویرانی كامل شهر طبس و صدها روستای این استان گردید. در این فاجعه هزاران نفر در زیر آوار كشته دشند.

 

2 مهر 1357 (یك شنبه)

منزل امام خمینی در عراق توسط پلیس این كشور محاصره گردید .

 

3 مهر 1357 (دوشنبه)

حزب رستاخیز كه توسط رژیم پهلوی تأسیس شده بود منحل گردید.

 

10 مهر 1357 (دوشنبه)

ـ هجرت امام خمینی از عراق به كویت

با افزایش فشارها و جلوگیری دولت عراق از فعالیت‌های سیاسی حضرت امام خمینی ایشان تصمیم به خروج از این كشور گرفتند. به همین دلیل به طرف كویت حركت كردند. امام دولت كویت به ایشان مجوز ورود به كویت را ندادند.

 

13 مهر 1357 (پنج شنبه)

- هجرت امام خمینی از عراق به پاریس

در پی عدم ورود امام خمینی به كویت و جلوگیری دولت عراق از بازگشت ایشان به نجف اشرف، امام خمینی تصمیم مي‌‌‌‌‌‌گیرند برای ادامه مبارزه به فرانسه مهاجرت نمایند.

 

17 مهر 1357 (دوشنبه)

ـ تغییر مكان امام خمینی از پاریس به دهكده نوفل لوشاتو

ـ دولت فرانسه از فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله خمینی جلوگیری مي‌نماید.

 

19 مهر 1357 (چهارشنبه)

اعتصاب كاركنان مطبوعات در سراسر كشور آ‎غاز گردید.

 

24 مهر 1357 (دوشنبه)

ـ رژیم پهلوی مسجد جامع كرمان را به آتش كشید.

ـ به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور عزای عمومی اعلام شد.

 

29 مهر 1357 (شنبه)

ـ اعتصاب كاركنان صنعت نفت

با اعتصاب همگانی كاركنان و كارمندان صنعت نفت پالایشگاههای سراسر كشور در خطر تعطیل شدن قرار گرفت.

 

8 آبان 1357 (دوشنبه)

آیت‌الله طالقانی از بند رژیم پهلوی آزاد شدند.

 

10 آبان 1357 (چهارشنبه)

ارتش كنترل تأسیسات نفتی كشور را در دست گرفت.

 

13 آبان 1357 (شنبه)

ـ تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران به خاك و خون كشیده شد.

ـ آیت‌الله مفتح از زندان آزاد گردید.

 

15 آبان 1357 (دوشنبه)

ـ استعفا و سقوط كابینه شریف امامی در پی حوادث خونین 13 آبان اعلام گردید.

ـ تشكیل دولت نظامی به نخست وزیری ژنرال ازهاری اعلام گشت.

 

10 آذر 1357 (جمعه)

فریاد الله‌اكبر بر فراز بامها،‌ سراسر كشور را فرا گرفت.

 

11 دی 1357 (دوشنبه)

ـ روزهای خونین در مشهد مقدس

با اوج‌گیری تظاهرات مردم مشهد سربازان و مأمورین امنیتی در روزهای 9 ،‌ 10 و 11 دی ماه با حمله به حرم مطهر امام رضا (ع) و مردم در خیابانها و بیمارستانها عده زیادی را به شهادت رساندند و گروهی را مجروح نمودند.

 

16 دی 1357 (شنبه)

ـ دولت نظامی ازهاری سقوط كرد.

ـ‌ شاهپور بختیار از اعضای جبهه ملی ایران مأمور تشكیل كابینه از طرف محمدرضا پهلوی گردید و به سمت نخست وزیر منصوب شد.

 

23 دی 1357 (شنبه)

به دستور امام خمینی شورای انقلاب تشكیل گردید.

 

26 دی 1357 (سه شنبه)

ـ شاه رفت

ایران امروز غرق در نور و گل و شیرینی بود و مردم فرار محمدرضا پهلوی را جشن گرفتند. شاه كه برای فرار خود معالجعه بیماری را دست‌آویز قرار داده بود در حقیقت برای انجام كودتایی دیگر به سبك 28 مرداد 1332 آماده مي‌شد.

 

29 دی 1357 (جمعه)

اصول جمهوری اسلامی در راه‌پیمایی میلیونی مردم ایران اعلام گردید.

 

3 بهمن 1357 (سه شنبه)

شورای سلطنت كه برای حفظ رژیم سلطنتی در ایران تشكیل شده بود منحل گردید.

 

4 بهمن 1357 (چهارشنبه)

برای جلوگیری از حضور امام خمینی در بین مردم ایران ارتش فرودگاه مهرآباد را به اشغال درآورد.

 

5 بهمن 1357 (پنج شنبه)

دولت بختیار 3 روز فرودگاههای كشور را بست.

 

7 بهمن 1357 (شنبه)

ـ‌ تحصن روحانیون مبارز در دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاهها آغاز شد.

ـ راه‌پیمایی میلیونی مردم در تهران به مناسبت 28 صفر برگزار گردید.

 

9 بهمن 1357 (دوشنبه)

ـ فرودگاه برای ورود امام خمینی بازگشایی شد

در پی اعتصابات و تظاهرات و راه‌پیمایی مردم كه خواستار بازگشایی فرودگاه مهرآباد بودند. دولت بختیار فرودگاه مهرآباد را از اشغال نظامی خارج كرد.

 

11 بهمن 1357 (چهارشنبه)

ـ مأمور ارتش در خیابانهای تهران

دولت برای ترساندن مردم و ایجاد حكومت وحشت با انجام رژه نظامیان در تهران و ترویج شایعه كودتا توسط ارتش دست به حیله دیگری برای انحراف مبارزات مردم ایران زد.

 

12 بهمن 1357 (پنج شنبه)

ـ ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه حضرت امام خمینی پس از پانزده سال تبعید پای بر خاك ایران گذاشتند.

ـ فرمانداری نظامی بر اثر فشار مردم راه‌پیمایی و تظاهرات را برای 3 روز آزاد اعلام كرد.

ـ‌ نظامیان مستقر در تلویزیون به طور ناگهانی پخش مراسم استقبال را قطع كردند.

 

17 بهمن 1357 (سه شنبه)

ـ ‌بر اساس پیشنهاد شورای انقلاب، حضرت امام خمینی دولت موقت را به مردم معرفی نمودند.

ـ دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان تشكیل گردید.

 

19 بهمن 1357 (سه شنبه)

ـ‌ راه‌پیمایی مردم ایران در حمایت از دولت موقت انجام شد.

ـ‌ نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی بیعت كردند.

ـ‌ حضرت امام خمینی به زیارت حضرت عبدالعظیم (س) رفتند.

 

20 بهمن 1357 (جمعه)

ـ‌ طرفداران قانون اساسی با تجمع در استادیوم امجدیه (شهید شیرودي‌) دست به تظاهرات زدند.

ـ‌ ساعت 9 شب سربازان گارد شاه به پادگان نیروی هوایی در شرق تهران (خ دماوند) حمله نمودند.

ـ‌ مردم برا ی كمك به سربازان نیروی هوایی مسلح شدند.

 

21 بهمن 1357 (شنبه)

ـ دولت بختیار زمان حكومت نظامی را افزایش داده و حكومت نظامی را از ساعت 4 بعدازظهر اعلام نمود.

ـ حضرت امام خمینی دستور شكستن زمان حكومت نظامی و حضور مردم در خیابانها را صادر نمودند.

ـ‌ در تهران و شهرستانها بین سربازان گارد و مردم مسلح درگیریهای بسیار شدید رخ داد.

 

22 بهمن 1357 (دوشنبه)

ـ تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه بین مردم و سربازان طرفدار رژیم پهلوی گردیده است.

ـ با تسلیم تمامی نیروهای نظامی و پیروزی مردم مسلمان ایران رژیم ستمشاهی پس از 57 سال ظلم و ستم متلاشی گردید

سپاه پاسداران در بیانیه ای اعلام کرد؛

 

سپاه پاسداران در بیانیه ای اعلام کرد؛


امام خمینی، برای همیشه چراغ هدایت ملت ها و جوامع در عرصه حق طلبی است
سپاه نیوز: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بیانیه‌ای با محکومیت شدید هتک حرمت به ساحت مقدس حضرت امام (ره)، برخورد قاطع و انقلابی مراجع قانونی و دستگاه قضایی کشور با عاملین و مسببین این اقدام وقاحت آمیز را خواستار شد.
به گزارش روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخشی از این بیانیه آمده است: حضرت امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی و روح خدا در کالبد جهان اسلام بود و شخصیت تاریخ ساز و بی نظیر آن رهبر جاودانه برای همیشه چراغ هدایت ملت‌ها و جوامع آزاده در عرصه‌های استکبار ستیزی، عدالت خواهی و حق طلبی بشمار خواهد رفت.
این بیانیه می‌افزاید: حضرت امام (ره) با انقلاب ناب و اسلامی خود و استقرار نظام جمهوری اسلامی با ارائه الگویی نوین و جامع در اداره جامعه بشری، سیر بشریت بویژه جهان اسلام را در آستانة تحولی عظیم و شگرف قرار داد، بگونه‌ای که استکبار جهانی و قدرت‌های سلطه‌گر و زورگو با درک آینده این تحول و ابعاد خیره کننده آن در اقصی نقاط عالم، تفکر و اندیشه آن امام عزیز و عظیم‌الشان را در طول سه دهه گذشته با بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف و بسیج تمامی امکانات و ظرفیت‌های سخت افزاری و نرم افزاری آماج حملات ناجوانمردانه قرار دادند تا به خیال خام و شوم خود نام خمینی را از صحنه روزگار محو سازند.
این بیانیه در ادامه با اشاره به ناکامی راهبردهای نظام سلطه و قدرت‌های استکباری در تخریب و تضعیف انقلاب و نظام اسلامی و ایجاد فراموشی و غفلت نسبت به آرمانهای بلند و آزادیبخش رهبر کبیر انقلاب اسلامی در سطح دنیا و از جمله پیگیری این خط شوم و نا مبارک در داخل ایران آورده است: ملت فهیم و رشید ایران همواره نشان داده است که در عهد و پیمان خود با امام راحل (ره) و تداوم راه و خط نورانی آن عزیز استوار بوده و هرگز اجازه نخواهد داد مواریث ارجمند آن حضرت از سوی بیگانگان و دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام و ایادی داخلی آنان مورد تردید و تهاجم قرار گیرد.
این بیانیه با تقبیح حرکت وقاحت بار اخیر مشتی ارازل و اوباش سیاسی، که با سوء استفاده از نام دانشجو و محیط پاک دانشگاه به ساحت مقدس امام راحل (ره) آشکارا اهانت روا داشته‌اند تاکید کرده است: پاسداران انقلاب اسلامی و بسیجیان فداکار و دلاور، بعنوان فرزندان ملت ولایت‌مدار و انقلابی ایران و حافظان یادگاران ارزشمند حضرت امام (ره) عمل به وصایای جاودان خمینی کبیر (ره)، بویژه در عرصه‌های دفاع از استقلال آزادی و حفظ نظام اسلامی و حمایت و اطاعت از ولایت فقیه را رسالت سترگ و انکار ناپذیر خود دانسته و اراده انقلابی و غیرت ایرانی خود را در آورد‌گاه‌های مقابله با دشمنان در صحنه جنگ‌های سخت و نرم همچنان به منصه ظهور خواهند رساند.
در پایان این بیانیه با تجلیل از شور و شعور انقلابی اقشار و آحاد مختلف مردم ایران در نمایش انزجار و تنفر ملی خود نسبت به اهانت کنندگان به ساحت امام (ره) و اعلام حمایت و اطاعت همه جانبه از ولی فقیه زمان، مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... العظمی خامنه‌ای ( مدظله‌العالی) آمده است: پیروان امام خمینی (ره) و تربیت یافته‌گان مکتب ولایت فقیه با الهام از آموزه‌های تاریخی و انقلابی خود، هیچگونه سکوت و کوتاهی در قبال معرفی،محاکمه و مجازات سریع عوامل پشت صحنه و مجریان این اقدام سخیف و وقاحت بار را که بی تردید ریشه‌ آنرا باید در اتاق های فکر دشمنان خارجی انقلاب و نظام و محافل فتنه آفرینان داخلی جستجو کرد، را تحمل نکرده و به آنان نشان خواهد داد خمینی (ره) همچنان زنده است و قلب ملت ایران و نیز تمامی مشتاقان انقلاب اسلامی در جای جای عالم در پای وفاداری به آرمانهای بلندش می‌تپد

ولايت فقيه و نقش خبركان در آن

ولايت فقيه و نقش خبركان در آن

احمد صابري همداني

نيازمندي هاي فردي و اجتماعي

قانون گذاري و رهبري در اسلام

رهبري پس از رحلت پيامبر اسلام

رهبران پس از رحلت پيامبر(ص)

وظيفه ما در زمان غيبت

مناصب فقها

مجاري امور در زمان غيبت در دست علما است

فقها پناهگاه هميشگي اسلام

حاكميت فقها در امور قضائي

برادران اهل سنت و رهبري

انتخاب رهبر

معيار رهبري شيعه در زمان غيبت

نقش مردم در انتخاب رهبر


پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (قدس سره) ، واژه ها و
موضوعاتي شايع و رايج شد، كه پيش از آن يا وجود نداشت مانند: سپاه پاسداران و
بسيج، امداد امام و مانند آن و يا مردم با آن واژه ها مانوس نبودند، مثل: ولايت فقيه و
خبرگان، مستضعف، مستكبر، محارب، مفسد في الارض، كه ريشه قرآني و
اسلامي دارند.

بعضي چنين مي پندارند كه اين واژه ها هم از پديده هاي انقلاب است و پيش از آن
نبوده است، حال آن كه انقلاب را ولايت فقيه به وجود آورد و عامل اصلي پيروزي انقلاب
اسلامي در ايران، عقيده مردم فداكار به ولايت فقيه و مرجعيت بود. اگر موضوع
ولايت فقيه و اعتماد مردم به آن در ميان نبود، اين حركت اسلامي مردمي هم مانند ديگر
حركت هاي پيش از آن ناموفق بود.

اكنون درباره محوري ترين اين اصطلاحات يعني ولايت فقيه، بحث مي كنيم. در اين
باره پرسش فراوان است: ولايت فقيه چيست و نقش خبرگان در تعيين رهبري چگونه
است؟ آيا انتخاب آنان به ولايت فقيه و رهبريت مشروعيت مي دهد، يا يك امر عادي و


|20|

عرفي است و از ديگر فقهاي واجد شرايط رهبري و ولايت فقيه،سلب صلاحيت
نمي كند؟

به اين پرسش، پاسخ هاي فراواني داده شده و كتاب ها و مقاله هاي زيادي درباره آن
نوشته شده است. نويسنده مقاله پيش از انقلاب اسلامي در ايران رساله اي به نام الهداية
الي من الولاية از درس هاي استاد بزرگوارم، مرجع عظيم الشان آيت الله العظمي‌ آقاي
گلپايگاني (قدس سره) براي اولين بار در حوزه علميه قم نوشتم كه پس از تبعيد حضرت
امام، آن را چاپ كردم. آن بحث ها معمولاً مخاطبان خاصي دارد ولي براي عموم بايد
روش ديگري را انتخاب كرد و روشن ساخت كه اطاعت از ولي فقيه و دخالت او در امور
اجتماعي يك امر قانوني نيست بلكه ديني و مذهبي است كه ريشه قرآني و اسلامي دارد و
صدها سال پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران مورد توجه بزرگان و پيروان خاندان
رسالت بوده است.


نيازمندي هاي فردي و اجتماعي

جامعه بشري از هر ملت و قومي، و با هر مكتب و مذهبي، از تولد تا مرگ نيازهاي
شخصي و فردي گوناگوني دارند و به حكم فطرت و طبيعت در تامين آن ها مي كوشند. هر
كس هر چه دلش بخواهد همان مي كند، اگر احتياج به غذا و لباس دارند مطابق ذوق و
سليقه شان آن را تهيه مي كنند، و اين حق طبيعي آن ها است و كسي نمي تواند مانع آزادي
ديگران شود و يا خود را قيم و ولي آن ها بداند. اين غريزه و خصيصه را آفريدگار در نهاد
انسان قرار داده و او را هدايت كرده است: "ربنا الذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي"،
[1]
"الذي خلق فسوّي والذي قدّر فهدي"
[2] مگر آن كه مزاحم ديگران باشد. حتي حيوانات هم
ازاين هدايت فطري برخوردارند درراه ادامه حيات در تكاپو هستند.

اما همين انسان و جامعه بشري نيازهاي اجتماعي و گروهي هم دارند، كه با حيات و
زندگي ديگر افراد گره خورده است، و بدون در نظر گرفتن خواسته هاي ديگران تامين آن ها
ممكن نيست بلكه موجب زحمت و هرج و مرج است.اين نوع نيازها شخصي نيست،


|21|

لباس نيست كه از هر شخصي بخرد و هر رنگي را كه دلش خواست انتخاب كند، و يا
ماشين نيست كه هر مدلي را پسنديد بدون مشورت با ديگران آن را از هر كارخانه اي تهيه
كند.

نيازهاي اجتماعي، تابع يك سلسله مقررات و قوانين و قراردادهايي است كه از
خانواده شروع مي شود و تا محله و شهر و مدرسه و كشور ادامه مي يابد. در اين امور ذوق
و سليقه هاي شخصي و گرايش هاي قومي منطقه اي را نمي توان محور كار و حركت، و
ملاك برتري قرارداد. گاهي اقدام خود سرانه و بي قيد و شرط باعث زيان و هرج و مرج و
اختلاف در ميان توده مردم مي گردد.

يك روستا نياز به دهبان دارد تا مسئوليت منطقه را بر عهده گيرد، كارهاي محوله را
انجام دهد، مصالح عمومي نيازهاي ضروري محل را درك كند و از اختلاف و پراكندگي
مردم جلوگيري نمايد. براي تصدي اين كار كوچك، عده اي صلاحيت و آمادگي دارند، و
هر كدام آنان هم طرفداران و يا مريداني دارند. آيا در چنين موردي راه درست و خردمندانه
غير از اين است كه از يك قانون محلي و يا قرارداد مورد قبول همه پيروي و با آن، يكي را
انتخاب كنند و مسئوليت را به او بدهند؛ اگر چه نامزدهاي ديگر هم صلاحيت توليت اين
كار را دارند.

يك كشور بزرگ، كه نفوس و جمعيت زيادي دارد و مردم از هر نژاد و قومي و هر
مكتب و مذهبي در آن زندگي مي كنند، براي ايجاد نظم و تأمين نيازهاي خود، نياز به
حاكم و والي و ناظر دارد تا بتواند استقلال كشور و روابط مردم با يكديگر را به طور معقول
و عادلانه حفظ كند و از اختلافات و انحرافات جلوگيري نمايد و استعدادهاي بالقوه را
شكوفا سازد، و فرقي ميان خود و ديگران نگذارد، حكيمانه حركت و عادلانه رفتار نمايد،
مشكلات سياسي و اقتصادي كشور را بفهمد و در برابر سياست بازان حرفه اي بيگانه
هوشيارانه بايستد.

آيا براي تامين اين نيازمنديهاي اجتماعي چه بايد كرد؟ ظاهراً چاره اي جز رجوع به
آراي عمومي شركت همه قشرها، يا يك سنت مورد قبول هم نيست.


|22|

اكنون به سوي مطلب مورد نظر خود، يعني ولايت فقيه و نقش خبرگان در آن
برگرديم.


قانون گذاري و رهبري در اسلام

خداوند هر موجودي را آزاد آفريده و هيچ كس برده و بنده كسي نيست.احدي حق ندارد
افكارش را بر ديگري تحميل و يا بر آن حكومت كند. اطاعت و فرمان برداري و وضع قانون
و لزوم پيروي از آن مخصوص آفريدگار است: "... الا له الخلق والامر تبارك الله رب
العالمين
[3]." آفرينش مخصوص او و حق فرمان هم براي او است: "الا له الحكم وهو اسرع
الحاسبين [4]."
هركس بداند حكم از آن خدا است و او سريع ترين حساب گران است:

"ان الحكم الا لله يقص الحق وهو خير الفاصلين [5]."

هيچ مقام و دستگاه علمي سياسي براي سعادت انسان ها بهتر از قانون خدا نيست:

"و من احسن من الله حكماً لقوم يوقنون." [6]

همين قانون الهي است كه حتي آورنده آن(پيامبر اسلام) ملزم است مبناي حكومت و
زندگي اش را براساس آن پايه گذاري كند و خواهش كسي را بر خلاف حكم خداوند
نپذيرد: "فاحكم بينهم بما انزل الله ولاتتبع اهوائهم." تنها قانوني كه بايد اجرا شود و تنها
حاكمي كه بر جان و مال و تمام شئون، حق حكومت دارد خداوند است كه حيات و مرگ
به دست او است و او ولي و ناصر است و به هر كس هم خواست ولايت و حكومت
مي دهد:

"ان الله له ملك السموات والارض يحي ويميت و ما لكم من دون الله من ولي ولانصير."

سرپيچي از قانون و حكومت الهي و انكار آن خروج از دين و ظلم بر جامعه و فسق و
گناه است:

"و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون" [7] "و من لم يحكم بما انزل الله
فاولئك هم الظالمون" [8] "و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون".
[9]


|23|

ايمان واقعي به خداوند تسليم شدن در مقابل اوامر او است. پروردگار سبحان نه تنها
در عبادات بلكه در تمام زمينه هاي زندگي، و بزرگ ترين نياز جامعه بشري كه حكومت در
راس همه آن ها است براي پيغمبر خود، حقي قرار داده و فرموده: "النبي اولي بالمومنين
من انفسهم"
[10].

درباره حكم و قضاوت رسول خدا چنان تاكيد شده كه اگر كسي آن را نپذيرد به ايمان
نمي رسد و مؤمن نخواهد بود:

"فلا وربك لايومنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجا مما
قضيت ويسلموا تسليما"
[11].

در آيه ديگر، حكومت و ولايت پيغمبر را هم رديف ولايت خود قرار داده و ولايت
مؤمنين را بر آن افزوده است: "انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و
يؤتون الزكاة و هم راكعون و من يتولي الله ورسوله والذين امنوا فان حزب الله هم
الغالبون"
[12].

ولايت مطلقه الهي سرچشمه همه ولايت ها و قدرت ها و حكومت ها است و
حكومت و ولايت پيغمبر هم از آن سرچشمه است. هم چنين ولايت بعضي از مؤمنين كه
در حال اقامه نماز و ركوع به سائل و فقير زكات داد. هر كس اين سه ولايت را بپذيرد او از
حزب الله و پيروزي از آنان است.

در ولايت خدا و رسولش شبهه نيست، ولي سخن در ولايت و رهبري و حكومت
مؤمنين است. آيا همه مؤمنين مانند خدا و رسولش بر مردم ولايت دارند يا گروه خاصي
است كه پناه گاه حزب الله پس از پيغمبر است؟ آيا آنان همان اولي الامر هستند كه در آيه 62
سوره نساء ذكر شده و اطاعت آنان چون اطاعت خدا و رسولش بر همه مردم بدون قيد و
شرط واجب و لازم است؟


رهبري پس از رحلت پيامبر اسلام

در اين مقاله بحث درباره امامت و رهبري ائمه معصوم(ع) نيست، اما چون ولايت و رهبري در


|24|

زمان غيبت امام دوازدهم به فقها واگذار شده، لازم است درباره رهبري پس از رحلت پيامبر
اسلام(ص) مختصري بحث شود تا نحوه ارتباط ولايت او را به ولايت مطلقه بشناسيم.

اصولا سه نظريه درباره دين و حكومت ديني وجود دارد: بعضي مانند كمونيست ها از
اصل منكر مبدا حكيم و خدا هستند تا چه رسد به حكومت و رهبري او. اين نظريه غلط قبل
از اسلام و اديان الهي هم وجود داشته است.

نظريه دوم همان است كه تمدن صنعتي امروز به وجود آورده است. اين نظريه خدا را
قبول دارد، ولي قلمرو حكومت او را فقط در كليسا مي داند. دين را عبارت از يك سلسله
مقررات مذهبي و مراسم عبادي دعا و نذر و نياز مي داند، و آن را از صحنه سياست و
دخالت در امور اجتماعي بيرون كرده و نظام لائيكي را در دنيا به وجود آورده
است(سكولاريسم). متأسفانه بعضي از كشورهاي اسلامي آن را پذيرفته و رژيم حكومت و
اداري خود را بر آن اساس نهاده اند.

نظريه سوم اين است كه آفريدگار جهان، خالق زمين و آسمان است. او همه جا
حاضر و به همه چيز ناظر است و دين و حكومت او در مسجد، بازار، ميدان جنگ، امور
قضائي و خلاصه در تمام شئون زندگي جامعه انساني، سرنوشت ساز و راه گشا و حاكم
است. از ولادت انسان تا مرگ و بعد از آن هم برنامه و رهنمودهايي دارد، و تفكيك آن از
سياست و امور جامعه مانند بيرون كردن روح از كالبد است.


رهبران پس از رحلت پيامبر(ص)

علاوه بر آياتي كه درباره رهبري نازل شده، پيامبر اسلام شخصاً در اين باره بيانات و
اقدامات بسيار جدي داشته و موضوع را براي همه روشن ساخته است.

مسئله غدير خم و نصب علي بن ابي طالب به امر خداوند به ولايت و امامت، موضوع
كوچكي نبود بلكه با اين عمل دين اسلام كامل شد. نحوه ولايتي كه پيغمبر اسلام به
علي بن ابي طالب به امر خدا واگذار نمود و او را رهبر و صاحب امامت و زعامت
شناساند، از نوع همان ولايتي است كه خداوند به خود پيغمبر داده است كه فرمود:


|25|

"النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم" [13] و پيامبر اسلام هم قبل از نصب علي به ولايت چندين بار اين
آيه را تكرار كرد بعد فرمود: "من كنت مولاه فهذا علي مولاه" و براي تاكيد و تثبيت اين
موضوع در موارد ديگر فرمود: "علي مني و انا من علي وهو ولي كل مؤمن بعدي" فقط
نبوت را استثنا نمود و فرمود: "يا علي انت مني بمنزله هرون من موسي الا انه لا نبي بعدي"
رهبران بعد ازعلي بن ابي طالب اسامي و عدد آنان را هم بيان كرد كه در حديث معتبر آمده
است: "سيكون عليكم بعدي اثني عشر خليفه كلهم من قريش" كه اولي حضرت علي و
آخرين آنان حضرت مهدي است.

اين عده همان اولوالامر هستند كه در قرآن آمده و اطاعت آنان چون اطاعت خدا بر
همه مسلمانان واجب است و رهبري آنان در هر چيزي چون رسول خدا مشروع بلكه امري
ضروري است، زيرا هيچ قومي بدون حاكم و رئيس نمي تواند زندگي كند. همان طوريكه
در روايتي از امام هشتم در بيان علت حاجت مردم به رهبر دقيقاً بيان شده است و اين
اولوالامرها مرجع و پناهگاه غير مسلمانان هم هستند و بر همه لازم است از آنان اطاعت
كنند و در موارد نزاع و اختلاف به آنان رجوع نمايند؛ چنان كه در قرآن آمده است:

"يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيء
فردوه الي الله والرسول ان كنتم تؤمنون بالله واليوم الاخر ذلك خير واحسن تاويلا"
[14].

"واذا جائهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الي الرسول والي اولي الامر
منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم..."
[15].

در اين آيه مباركه اطاعت رسول مانند اطاعت خدا و اطاعت اولي الامر مانند اطاعت
رسول بر مؤمنين فرض شده كه هر چه پيغمبر آورد و گفت بايد اطاعت نمود. از وجوب
اطاعت بدون شرط معلوم مي شود كه فرموده رسول خدا صددرصد فرموده خداوند است،
اگر احتمال يك خطا بود، اطاعت به نحو كلي واجب نمي شد، و نيز اطاعت اولي الامر
بدون قيد و شرط همانند اطاعت خدا و رسول واجب شده و از اين اطلاق و شرط و عطف
بر اطاعت خدا و پيغمبر كاملاً واضح است كه تمام گفتار و فرموده هاي اولي الامر هم
صدرصد مطابق و همانند فرموده هاي پيغمبر است، كه در هنگام و پيشآمدها بايد به آنان


|26|

مراجعه كرد، كه مراجعه به رهبر و اولي الامر بهترين روش زندگي است.


وظيفه ما در زمان غيبت

اگر كسي بگويد مراد از اولي الامر، امامان معصوم(ع) است، حال در زمان غيبت، رهبر
كيست و به چه دليل بايد به ولايت فقيه ملتزم شد؟ درجواب مي گوييم:

از مطالب گذشته معلوم شد كه احكام الهي از حلال و حرام و احكام سياسي و
اجتماعي و مادي و معنوي هميشگي است و بعد از غيبت امام زمان (عج) هم كماكان باقي
خواهد بود، نماز و حدود و قصاص و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و ديگر احكام
الهي در زندگي مردم جريان دارد.

دست برداشتن از اين امور و بي تفاوتي ممكن نيست. سپردن آن ها هم به دست هر
كس با روح بلند اسلام هرگز معقول نيست، و از طرفي عقل و دين هم اجازه نمي دهند
قوانين مقدس اسلام را ناقص بدانيم. پس لازم است از احاديث و اخبار و روايات ائمه
معصوم(ع) كه اولي الامر واجب الاطاعه هستند - پيروي كنيم.


مناصب فقها

فقهاي عظام سه منصب دارند: اول افتا و بيان حكم شرعي است كه مجتهد واجد شرايط و
فقيه مستنبط احكام الهي، از نظر علمي و تخصصي مي تواند رأي خود را اظهار كند.

دوم قضاوت، كه بالاتر از موضوع تقليد است. اگر يك مجتهد به عنوان قاضي در
مسند قضا نشست و قضاوتي كرد همه حتي مجتهدين ديگر بايد آن را بپذيرند و حكم او
را محترم بشمارند. مقلدين فقهاي ديگر نيز بايد آن قضاوت را بپذيرند.

سوم ولايت و رهبري كه ما فوق دو منصب اول و دوم است. فقيه در اين منصب حتي
مي تواند درباره صاحبان دو منصب حكمي صادر كند و عزل و نصب را انجام دهد. بيش از
يك نفر هم نمي شود رهبر باشد و مسئوليت اين امر خطير را به عهده گيرد، چنين شخصي
را ولي امر و ولي فقيه مي ناميم.


|27|


مجاري امور در زمان غيبت در دست علما است

ولايت فقيه و رهبري يك امر قراردادي عرفي و اجتماعي و يا سياسي نيست كه بتوان آن را
تغيير داد و يا نپذيرفت، بلكه يك حكم الهي و اسلامي است كه شخص مسلمان و پيروان
خاندان رسالت پس از اعتقاد به رسالت پيغمبر و باور داشتن امامت و ولايت ائمه
معصوم(ع) بايد آن را بپذيرند و حكم آنان را از نظر وظيفه ديني قبول كنند.

منصب فقاهت و رهبري، و به طور كلي حكومت اسلامي، يك امانت بزرگ ديني
است كه بايد در انجام آن نهايت عدالت. عطوفت، ايثار و چشم پوشي از هوا و هوس را
رعايت كند. اين منصب يك حكومت و رياست استبدادي نيست كه بگويد "هر چه آن
خسرو كند شيرين بود" و مردم نتوانند او را از تخت قدرت پايين آورند. رهبر ديني اگر يك
مورد خلاف عدالت از او سر زند، خود به خود، از رهبري ساقط و ولايت امر به ديگري
منتقل مي شود و نيازي به عزل نيست. بسيار خطا است اگر كسي بگويد ولايت فقيه،
حكومت نعلين و يا استبداد عبا و قبا است، زيرا رهبري ديني يك نوع محبت پدري و
ولايت و نظارت بر مصالح جامعه اسلامي است كه مجبور است آن را در موقع ضرورت
قبول كند، همان گونه كه در فتوا دادن و قضاوت مجبور است اگر كسي از مجتهدي
مسئله اي را بپرسد و يا قضاوتي را از او بخواهد، در صورتي كه شخص ديگري نباشد،
واجب است جواب دهد و قضاوت را بپذيرد.

اگر رهبري ديني و ولايت فقيه يك امر مذهبي و حكم الهي نبود، كم تر كسي از فقها
حاضر مي شد كه اين بار سنگين را قبول و اين مسئوليت خطير را بپذيرد، اما چه كنند كه اين
مسئوليت بر عهده فقها گذاشته شده و اگر مسامحه نمايند مورد مواخذه خواهند بود و
نمي توانند خود را كنار بكشند و اوضاع مسلمين و حكومت را به دست طاغوتيان و
ستم كاران بسپارند.

امام حسين(ع) در روايتي كه از آن حضرت نقل شده(و بعضي آن را از اميرالمؤمنين(ع)
روايت كرده اند)، علما راسرزنش نموده كه چرا موقعيت خود را تسليم دشمن نموديد و از


|28|

مرگ ترسيديد و دچار اختلاف و افتراق شديد، و در برابر احترام و تعظيم مردم از موقعيت
علمي شما، در برابر ستم كاران نايستاديد، اگر چنين نمي بوديد حق شما بود كه مصدر و
مرجع امور مسلمين باشيد ولي دچار مصيبت شديد و موضع و موقعيت شما مغلوب
دشمنان گرديد.

و اگر موقعيت خود را در دست مي داشتيد، مجاري امور در دست عالمان به احكام
خدا و حلال و حرام او بود ولي به علت ترس، و محبت و علاقه به زندگي دنيا امور خدا را
تسليم دشمن و ستم كاران نموديد تا هر چه دلشان مي خواهد انجام دهند.

علمايي كه در اين خطبه مورد نكوهش قرار گرفته اند كساني اند كه امور خدا را به
ظالمان تسليم كردند و خود كنار نشستند و تماشا كردند، يا نماز خواندن و روزه گرفتن را به
ستم كاران واگذاشتند، يا زكات و خمس دادن و قرآن و دعا خواندن را به دشمنان دادند يا
مسائل اجتماعي و حكومت خدايي و رسيدگي به وضع مردم و اداره كردن اصلاح دين و
دنيا و سياست و اقتصاد مردم را.

هركس در اين روايت، اندكي دقت كند مي فهمد اين نكوهش براي اين است كه علما
موقعيت اجتماعي و سياسي خود را به ديگران سپردند نه نقل حديث و نماز جماعت خواندن
را: "مجاري الامور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه"
[16].

اگر ما دليلي براي ولايت فقيه غير از اين روايت نمي داشتيم، كافي بود كه اين امر
خطير اجتماعي و اجراي قوانين اسلامي را مخصوص فقها بدانيم.

از امام موسي بن جعفر(ع) روايت شده كه فقها و مجتهدين حصار و ديوار اسلام
هستند، مانند ديوار شهر.

مقصود از اين خبر اين است كه همان گونه كه نگهداري و حفاظت يك شهر به ديوار
محكم و حصار آن بستگي دارد، نگهداري دين مقدس اسلام هم بايد به وسيله فقها باشد و
نگذارند دين، مورد تعرض دشمنان قرار گيرد، و از تغيير و تبديل آن مانع شوند و اين
وظيفه نسبت به همه احكام اسلام است نه يك حكم خاص.

يك شهر، داراي نهادهاي مختلف است: مسجد، اداره قضائي، انتظامات، آموزش و


|29|

پرورش و ده ها موسسه مورد نياز سكنه در آن وجود دارد، اما ديوار شهر حافظ همه است.

دين اسلام هم مسائل فراوان دارد كه حافظ همه آنها فقهايند، نه تنها نگهدارنده منبر
و محراب بلكه مسئول نگهداري هر آن چه اسلام آورده است، اعم از احكام اخلاقي،
اجتماعي، سياسي و اداري. مراد اين نيست كه فقيه بايد پليس يا وزير و وكيل باشد بلكه
بايد اين پست ها با دخالت و نظارت فقيه اداره شود و تمام قواي كشوري و لشكري
تابع او باشند، چنان كه در روايت است: "الملوك حكام علي الناس و العلماء(العلم)
حكام عليهم"
[17]. در يك كشور، سلطان، رئيس جمهور و وزيران، همه بايد تحت
حكومت و ولايت فقها باشند و حكم و نظر آنان را بپذيرند و اين يك وظيفه شرعي
است نه يك استبداد. اگر فقهاي شيعه در گذشته در امور سياسي دخالت نمي كردند نه
براي اين بود كه حق دخالت در اين امور نداشتند بلكه اين موقعيت را دشمنان و
ستم كاران ازآنان سلب نموده بودند، چنان كه در روايت امام حسين و خطبه آن حضرت
بيان شد.

ولايت فقيه و رهبري اسلامي - كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي تصويب شده
است - انقلاب آن را به وجود نياورده بلكه اعتراف و اعتقاد به اين است كه محور حركت
انقلاب بر اين پايه استوار است؛ همان گونه كه توحيد و رسالت و وحي الهي در قانون
اساسي جمهوري اسلامي تصويب شده است. آيا اگر جمهوري اسلامي توحيد يا رسالت و
يا مذهب جعفري را تصويب نمي كرد، موحد و معتقد به رسالت و مذهب جعفري نبوديم؟
اين گونه تصويب ها و تصريح ها يك موضوع قانوني عرفي و مردمي است نه يك حكم الهي
و نه تشريع. ميرزاي شيرازي ولي فقيه بود و مردم هم به حكم او دست از استعمال تنباكو
كشيدند و از حكم ولي فقيه اطاعت نمودند، هنوز سخني از انقلاب ايران در ميان نبود، اما
ولايت فقيه بود. اگر ملت شريف ايران به نداي فقها و علما از جمله امام خميني لبيك
گفتند، بر همين عقيده بود نه همه پرسي و نه انتخاب و نه عنوان رهبر و نه عنوان امام و نه
جمهوري اسلامي هيچ كدام در ميان نبود.


|30|


فقها پناهگاه هميشگي اسلام

هميشه در ميان مسلمانان مخصوصاً شيعه اين پرسش وجود داشت كه ما با چه كسي بيعت
كنيم تا جنگ و صلح و همه رفتارهاي زندگي مان را به امر او انجام دهيم؟

يكي از بزرگان شيعه در زمان غيبت صغرا به امام زمان(عج) نامه اي مي نويسد و آن
حضرت پاسخي مي دهد، كه شيخ صدوق اين توقيع شريف را بدين گونه نقل كرده است:

محمد بن محمد بن عصام كليني از محمدبن يعقوب كليني روايت نموده كه اسحاق بن
يعقوب گفت: مسائل مشكلي براي من پيش آمد. از محمد بن عثمان(دومين نائب خاص
امام زمان) خواستم نامه اي از من به آن حضرت برساند و جواب مشكلات مرا بخواهد،
نامه به حضور مبارك ولي مطلق امام غايب مي رسد و آن حضرت تمام آن ها را كه در
زمينه هاي مختلف سياسي و علمي و شخصي بوده پاسخ مي دهد، يك مسئله آن، اين
است:

در حوادث و پيشامدها چه بايد كرد و به چه كسي بايد مراجعه نمود؟ حضرت در
پاسخ اين سؤال با خط مبارك خود چنين نوشتند:

"واما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فانهم حجتي عليكم وانا حجه
الله"
[18].

چون در اين نامه بسياري از احكام فقهي مانند حرمت فقاع و خط فكري بعضي افراد و
مسئله خمس و برخي مسائل عقيدتي سؤال و جواب داده شده معلوم مي شود حوادث
واقعه يك مسئله جزايي و شخصي نبوده بلكه مقصود يك حكم كلي براي همه زمان ها و
مكان ها است و بالاتر از يك حكم فقهي شخصي است. پس نيابت عامه از طرف امام زمان
- عجل الله فرجه - براي فقها و مجتهدين كه قدر متيقن از راويان حديث هستند ثابت است و
آنان در ميان مردم حجت از جانب ولي عصر هستند، در اين صورت هر چه را حكم كنند
حكم امام زمان است، خواه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي خواه بعد از آن، در مجلس
تصويب بكنند يا نكنند. مگر حجت خدا بودن امام دوازدهم احتياج به راي مجلس دارد تا


|31|

نمايندگي و حجت امام زمان (ع) بودن فقها نياز به آن داشته باشد، اگر در قانون اساسي هم
ذكر شده فقط براي رعايت جنبه عرفي است نه شرعي.


حاكميت فقها در امور قضائي

دستگاه قضائي كشور بالاترين نهادي است كه ضامن عدالت اجتماعي و حافظ جان و مال
و ناموس ملت و كنترل كننده همه نهادها است. حتي خود خليفه را با شاكي در كنار هم
قرار مي دهد و بازجويي را همانند مردم عادي آغاز مي كند؛ چنان كه امام علي بن
ابي طالب، كه خود طرف دارعدالت و شهيد اين راه است، سخن نمي گويد و تسليم حكم
قاضي مي گردد. اين منصب بزرگ و سرنوشت ساز و بر قرار كننده نظم اجتماع است كه از
طرف اولي الامر و رهبران مذهبي به علما و فقها واگذار شده است.

هنگامي كه از شمشير منصور دوانقي قطرات خون مظلومان و طرف داران انقلاب
اسلامي و حركت ضدعباسيان مي چكيد، مردم مسلمان و پاي بند به اصول و مقررات
مذهبي متحير بودند كه در اين حوادث چه كنند، امام صادق(ع) هم از مكر و شيطنت و
خفقان منصور دوانقي در امان نبود، ولي براي روشن ساختن حقايق اسلامي بخش نامه
صادر مي كند، و به تمام اصحاب مي فهماند كه بايد خود، اگرچه كوچك هم باشند،
تشكيلات قضائي به وجود آورند، تا مردم معتقد، گرفتار حكم طاغوتيان نباشند. اين
اعلاميه در آن شرايط از امام جعفرصادق (ع) اقدام بسيار مهم و خطرناكي بود، ولي آشكار
ساختن حقيقت و افشاي ظاهرسازي هاي فريبنده منصور دوانقي و ديگر همراهانش
بزرگ ترين خدمت به اسلام است.

ابوخديجه يكي از اصحاب امام صادق (ع) است وي مي گويد: حضرت مرا به سوي
اصحاب خود فرستاد و فرمود به آنان بگو: اگر ميان شما خصومت و نزاعي در دادوستد
پيش آيد بپرهيزيد از مراجعه كردن به يكي از اين فساق(دستگاه قضائي خليفه). در ميان
خود كسي را كه حلال و حرام را مي داند بگماريد و من او را بر شما قاضي قرار داده ام و
بپرهيزيد از مخاصمه و مرافعه نزد سلطان جائر.


|32|

شيخ صدوق از سالم بن مكرم - كه همان ابوخديجه است - نقل كرده كه امام صادق
فرمود: از مخاصمه و مرافعه نزد بعضي از ستم كاران بپرهيزيد. نگاه كنيد يك نفر را - كه از
قضاياي ما كمي با خبر است - در ميان خود قرار دهيد و من او را قاضي قرار داده ام،
محاكمه را پيش او ببريد.

مهم تر از اين دو روايت، روايت عمر بن حنظله است كه دستگاه خلافت عباسي را
طاغوت معرفي نموده و مراجعه به دستگاه حكومتي آنان را همكاري با طاغوت شمرده
است.

مرحوم كليني به سند خود از عمر بن حنظله روايت كرده كه از امام صادق(ع)
پرسيدم: اگر دو نفر از اصحاب ما در خصوص دين و يا ارثي با هم نزاع داشته باشند، آيا
حلال است نزد سلطان يا قاضيان او به محاكمه روند؟ حضرت فرمود:

هركس نزد آنان در راه حق يا باطل به محاكمه رود، هرآيينه نزد طاغوت به محاكمه
رفته است و هر چه از راه حكم آنان به دست آورده حرام است، اگر چه حق باشد، چون از
راه حكم طاغوت آن را اخذ كرده كه خداوند امر فرموده به آن كفر ورزيم:

"يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت وقد امروا ان يكفروا به" [19] .

اين آيه به دنبال آيه مباركه اي است كه در آن امر شده از خدا و رسول و اولي الامر
اطاعت نمايند و در نزاع و جدال و محاكمه ها به خدا و رسول مراجعه كنند بعد
مي فرمايد: نمي بيني عده اي را كه گمان مي برند به آن چه بر تو و بر پيشينيان نازل شده
ايمان آورده اند، ولي محاكمه به سوي طاغوت مي برند كه مأمورند به آن كفر ورزند و
شيطان مي خواهد آنان را به ظلالت و گمراهي بكشد.

از كنار هم قرار دادن اين دو آيه فهميده مي شود كه دستگاه حكومتي دو گونه است:
يكي دستگاه ولايتي كه همه مامورند از آن دستگاه اطاعت نمايند؛ دوم تشكيلات و دستگاه
غيرولايتي و طاغوتي است كه همه بايد به آن كفر ورزند و نپذيرند.

سپس راوي پرسيد: پس چه بايد كرد و به چه كسي رجوع كنيم؟ امام فرمود:

دو نفر كه با هم نزاع دارند نگاه كنند هر كس از شما احاديث ما را روايت مي كند و در


|33|

حلال و حرام ما صاحب نظر است(يعني شناخت كامل از آن دارد) او را حاكم قرار
دهيد، چون چنين فردي را من بر شما حاكم قرار داده ام، اگر او حكمي صادر كند و كسي
آن را نپذيرد ما را رد كرده و كسي كه دستور ما را رد كند رد بر خدا است و رد بر خدا شرك
است.

آيا يك نفر مسلمان بعد از اين تأكيد امام و ارجاع امور به علما و فقها چه احساس
مي كند،آيا وظيفه ندارد در چنين اموري از فقيهي كسب تكليف كند و با دستور او رفتار كند
و اين غير از ولايت فقيه و ولي امر مسلمين بودن چه مفهومي خواهد داشت؟

شايد بگويند: اين منصب و ولايت فقط مربوط به امور قضائي و رفع خصومت
است و ربطي به حكومت اسلامي و ديگر امور اجتماعي ندارد. در جواب بايد گفت:
اولا از تقابل دو تشكيلات كاملاً پيدا است كه دين اسلام و امام صادق(ع) در مقابل اسلام
و عارفان و آشنايان به احكام اسلام هيچ تشكيلاتي را رسمي و مشروع نمي شناسند خواه
امر قضائي يا موضوع ديگر باشد؛ ثانيا: منظور اين است كه يك مسلمان در امور ديني و
دنيوي بايد تابع فقيه و راويان احاديث باشد، اگرچه غير ميراث و دين و قرض باشد، و
اسم بردن از ارث و قرض حكم را منحصر و مخصوص به آن دو مورد نمي كند بلكه حكم
شامل تمامي امور مربوط به حكومت است و بر چيزي كه دستگاه طاغوتي عهده دار آن
بوده اند.


برادران اهل سنت و رهبري

علماي اهل سنت - با همه اختلافي كه در مباني فقهي و فروعات احكام با يكديگر و نيز با
علماي شيعه دارند - در مسئله رهبري اتفاق نظر دارند و اگر اختلاف هم باشد بسيار جزئي
است. اينك نظر علماي اهل تسنن را از كتاب "الفقه علي المذاهب الاربعه" نقل مي كنيم:

"اتفق الائمه - رحمهم الله تعالي - علي ان الامامة فرض وانه لابد للمسلمين من امام
يقيم شعائر الدين وينصف المظلومين من الظالمين وعلي انه لايجوز ان يكون علي
المسلمين في وقت واحد في جميع الدنيا امامان لامتفقان ولامفترقان وعلي ان الائمه من


|34|


قريش وانه يجوز للامام ان يستخلف.

واتفقوا علي ان الامام يشترط فيه:

اولاً: ان يكون مسلما ليراعي مصلحه الاسلام والمسلمين فلا تصلح توليه كافر علي
المسلمين؛

ثانياً: ان يكون مكلفا ليلي امر الناس فلا تصلح امامه صبي ولا مجنون بالاجماع وقد
ورد في الحديث الشريف: نعوذ بالله من اماره الصبيان رواه الامام احمد رحمه الله؛

ثالثاً: ان يكون حرا ليتفرغ للخدمه و يهاب بخلاف العبد حيث انه مشغول بخدمة سيده
ولاهليه له واماما رواه الامام مسلم من قوله صلي الله عليه وسلم: اسمعوا واطيعوا وان امر
عليكم عبد حبشي. فمحمول علي غير الامامة العظمي؛

رابعاً: ان يكون الامام ذكر ليتفرغ ويتمكن من مخالطه الرجال فلايصلح ولايه امراه لما
ورد في الصحيح ان رسول الله صلي الله عليه وسلم قال: لن يفلح قوم ولوا امرهم امراه
ولاتصلح ولايه خنثي؛

خامساً: ان يكون قرشيا لما رواه النسائي:"الائمه من قريش" و به اخذ الصحابه(رض)
و من جاء بعدهم اذا وجد قريش جامع للشروط، فان عدم فمنتسب الي
كنانه فان عدم فرجل من ولد سيدنا اسماعيل - صلي الله عليه وسلم - فان لم يوجد فرجل من
جرهم، فان عدم فرجل من ولد اسحاق ولايشترط فيه كونه هاشميا باتفاق فان الصديق
وعمر و عثمان - رضي الله تعالي عنهم - لم يكونوا من بني هاشم؛

سادساً: ان يكون عدلا - قال الشيخ غزالدين اذا لعذرت العداله في الائمه والحكام
قدمنا املهم فسقا؛

سابعاً: ان يكون عالما مجتهدا ليعرف الاحكام ويتفقه في الدين فيعلم الناس ولايحتاج
الي استفتاء غيره؛

ثامناً: ان يكون شجاعا و يدبر الجيوش ويقهر الاعداد بفتح الحصون و يقف امام
احداث الايام و يحدث له من فتن ومايجده في عهده من از مات؛

تاسعاً: ان يكون ذا راي صائب حتي يتمكن من سياسه الرعيه وتدبير المصالح الدنيويه؛


|35|

عاشراً: "ان يكون سليم السمع والبصر والنطق ليتاتي منه فصل الامور ومباشره احوال
الرعيه."

خلاصه نظر برادران اهل سنت اين است كه مي گويند:

پيشوايان اتفاق دارند كه در ميان مسلمانان بايد رهبري باشد كه شعائر دين را اقامه كند
و داد مظلومان را بستاند. در ميان مسلمانان فقط يك رهبر بايد باشد، دو رهبر در يك جا و
يا متفرق جايز نيست.

سپس براي اين رهبري واحد در ميان مسلمين شرايط خاصي را معتبر مي دانند كه
مجموعاً ده شرط است: مسلمان، مجتهد، عادل، بالغ، مرد، آزاد، شجاع، داراي بينش
سياسي، مدير و سلامت جسماني(گوش و چشم).

بلوغ در رهبري زمان غيبت معتبر است، اما در نبوت و امامت مطلقه معصوم(ع)
شرط نيست؛ عيسي بن مريم در گهواره اعلان نبوت نمود و يحيي بن زكريا در زمان كودكي
به نبوت رسيد: "و اتيناه الحكم صبيا". و حضرت امام جواد(ع) پيش از بلوغ، مقام امامت
را وارث شد. ولي بقيه شرايط كه پيشوايان اهل سنت در امامت و رهبري مسلمانان معتبر
مي دانند، نزد علماي شيعه هم معتبر و از شرايط رهبري است و زايد بر آن ها ويژگي هاي
ديگري هم در مرجعيت و رهبري فقهاي شيعه هست كه در روايات ذكر شده است. قلده.


انتخاب رهبر

پس از مشروعيت ولايت فقيه و رهبري در اسلام، به كيفيت انتخاب رهبر مي رسيم. در
خصوص امامت كبرا و ولايت مطلقه ائمه معصوم انتخابي در كار نيست، فقط انتصاب از
جانب خداوند است: "ذلك فضل الله يوتيه من يشاء والله واسع عليم"
[20]. "و جعلنا منهم
ائمه يهدون بامرنا لما صبروا وكانوا بآياتنا يوقنون"
[21].

بنابر عقيده برادران سني، انتخاب امام و رهبر با بيعت اهل حل و عقد است. وقتي كه
عده اي از روسا و بزرگان از علما با شخصي بيعت كردند، امامت و رهبري او ثابت


|36|

مي شود و عدد كم يا زياد در اين انتخاب شرط نيست، ولي بايد از نزديك از حال شخص
منتخب با اطلاع باشند؛ مانند شهادت دادن، اما نظريه و فكر و رأي ساير مردم معتبر نيست
بلكه بر همه واجب است از اين رهبر اطاعت نمايند، و راه ديگر، نصب امام قبلي است،
خواه مردم از اين نصب راضي و آگاه باشند يا نه. افراد ديگر كه واجد صلاحيت رهبري
بوده و هستند بايد از اين شخص منتخب متابعت نمايند و مسئوليتي را كه او پذيرفته همه
محترم شمارند و اگر نيرويي عليه او قيام كرد بر مسلمانان است با او بجنگند تا دست از
مخالفت بردارد، و تسليم امام و رهبر باشد. گر چه اين حكم در زمان خلافت علي (ع) و
جنگ معاويه با آن حضرت از يادشان رفت.


معيار رهبري شيعه در زمان غيبت

پس از ثابت شدن مشروعيت ولايت فقيه و رهبري او در اسلام، اگر شخصي با همه شرايط
معتبر نزد ملت شناخته شد و مردم او را به پاكي و مديريت و شجاعت و تقوا و فقاهت كامل
شناختند، او براي رهبري، متعين است و نيازي به انتخاب ندارد؛ مانند رهبري امام
- قدس سره - كه همه علما و فقها و پيروان خاندان رسالت او را به اين صفت شناختند او
رهبري را پذيرفت، مردم هم به دنبال او امر او تا پاي جان رفتند و حماسه اي آفريدند كه در
تاريخ شيعه سابقه نداشت و دين مقدس اسلام را به تمام جهان شناساندند.

و اگر فقهاي واجد شرايط رهبري زياد و صلاحيت هر كدام هم محرز و ثابت شده
باشد، لازم است يك نفر از آنان انتخاب شود چون دو رهبر در يك زمان نزد شيعه و سني
جايز نيست.


نقش مردم در انتخاب رهبر

اگر آرا و افكار و نظريات مسلمانان را در نظر نگيريم و حتي بدون آگاهي آنان شخصي را
انتخاب كنيم، يقيناً بي اعتنايي به افكار مسلمانان و به حساب نياوردن مؤمنين و صاحبان
تفكر است، و اگر بخواهيم انتخاب رهبر را مانند رياست جمهوري و نمايندگي مجلس


|37|

شوراي اسلامي به دست عموم مردم دهيم - مردمي كه اكثر آنان از فقه و فقاهت و بينش هاي
سياسي و تقوا و پرهيزگاري رهبري بي اطلاع هستند - قطعا وضع بدي پيش ميآيد كه با
قداست رهبري و مقام شامخ او تناسب ندارد و شايستگي هاي رهبري يقيناً مخدوش
مي شود و رقابت هايي به وجود ميآيد. خود آنان بري و دور از اين مسائل هستند، اما
دوستان نادان و دشمنان دانا كارهايي را انجام خواهند داد كه با روح اسلام و مقام مقدس
امامت و رهبري سازگار نيست.

براي جلوگيري از اين ناگواري ها قانوني در نظام جمهوري اسلامي ايران تصويب شده كه
با آن، بين افكار عمومي و قداست رهبري جمع شده است، به اين ترتيب كه: تمام مردم
مسلمان بايد در انتخابات شركت كنند و عده اي را كه اجتهاد و تقوا و بينش آنان از طرف
شوراي نگهبان با توجه به مدارك علمي و سوابق عملي تاييد شده به عنوان نماينده خود
انتخاب كنند تا آنان از ميان فقهاي واجد شرايط يك نفر را به عنوان رهبر برگزينند و به مردم
معرفي نمايند. در اين انتخاب هم مردم و هم افراد برگزيده كشور و آگاه به شئون مقام
رهبري سهيم اند. پس از انتخاب رهبر همه مردم و فقها بايد از او اطاعت نمايند و فقهاي
ديگر - كه آنان نيز مشروعيت و صلاحيت رهبري را داشتند - ديگر نمي توانند در امر رهبري
دخالت كنند، همان گونه كه كانديداهاي رياست جمهوري و واجدين شرايط قضاوت بعد از
مسئوليت يكي از آنان - با انتخاب يا انتصاب - از دخالت در امور اجرايي كشور و امور
قضائي و يا رد حكم قاضي شرع ممنوع هستند.

با اين توضيح، مراحل سه گانه رهبري پايان مي پذيرد: اول مشروعيت، دوم
چگونگي واگذاري مسئوليت و سوم ممنوعيت ديگران پس از انتخاب رهبر.

از خداي بزرگ و متعال مسئلت داريم كه جمهوري اسلامي ايران را به ظهور دولت
كريمه امام زمان - عجل الله تعالي فرجه - متصل فرمايد.


|38|


پي نوشت ها:
[1] . طه(20) آيه 53.
[2] . اعلي(87) آيه 2.
[3] . اعراف(7) آيه 54.
[4] . انعام(6) آيه 62.
[5] . همان، آيه 57.
[6] . مائده(5) آيه 50.
[7] . همان، آيه 44.
[8] . همان، آيه 45.
[9] . همان، آيه 47.
[10] . احزاب(33) آيه 7.
[11] . نساء(4) آيه 69.
[12] . مائده(5) آيه 56.
[13] . احزاب(33) آيه 6.
[14] . نساء(4) آيه 63.
[15] . همان، آيه 82.
[16] . بحارالانوار، ج، ص52.
[17] . وسائل الشيعه، ج18، باب 1، حديث 9.
[18] . همان، باب 1، حديث6.
[19] . نساء(4) آيه 60.
[20] . مائده(5) آيه 54.
[21] . سجده(32) آيه 24.

شايستكى زنان براى قضاوت و مناصب رسمى فهرست ضرورت حكومت يا ولايت فقها در عصر غيبت {0}

کابینه احتمالی احمدی نژاد

نامزدهای احتمالی کابینه دوم احمدی نژاد
آنچه در جدول مشاهده می‌شود حاصل بررسی‌ها و گمانه‌زنی‌هایی است که از رهگذر برخی پیش‌بینی‌ها، تحلیل‌‌ها و خبرها به دست آمده است.
  

فرارو : بررسی و گمانه‌زنی‌ها آغاز شد.

نخستین چالش بعد از انتخابات برای محمود احمدی‌نژاد، تشکیل کابینه است، کابینه‌ای که همچون دولت نخست او بحث‌انگیز خواهد شد. رئیس دولت نهم بنا به دلایلی که برخی از آنها در کلام او هرگز گفته نشد و بعدها توسط وزیران کنار گذاشته بیان گردید، نتوانست در سال 1384 دولتی منسجم تشکیل دهد که بتواند او را تا پایان یک دوره چهارساله همراهی کند. تیم اقتصادی او زودتر از سایر تیم‌ها از هم پاشید.

وزیر نفت، وزیر اقتصاد، وزیر رفاه، رئیس کل بانک مرکزی و وزیر تعاون، از جمله مردانی بودند که خیلی زودتر از زمان انتظار غزل خداحافظی را خواندند و در تیم سیاسی او نیز، مصطفی پورمحمدی که از وزیران قدرتمند به شمار می‌رفت، کنار گذاشته شد. تجربه چهار سال گذشته محمود احمدی‌نژاد اگر به عنوان یک فرصت مورد مطالعه او قرار گیرد، می‌تواند دولت بعدی را با چالش‌هایی کمتر از گذشته مواجه سازد.

در این حال برخی صاحب‌نظران سیاسی برآنند که احمدی‌‌نژاد برای یافتن وزیران همراه و همسو در دولت نهم، تلاش فراوانی را به کار برده و آنچه در ترکیب کنونی دولت دیده می‌شود، حتی با وجود شکننده بودن ترکیب آن، کارآمدی قابل قبولی برای وی دارد.

از سوی دیگر برخی کارشناسان می‌گویند انتقادهای فراوانی که از درون دولت و مجلس علیه برخی وزیران کنونی مطرح شده، احمدی‌نژاد را وادار خواهد کرد تیم قدرتری را برای اخذ رأی اعتماد به مجلس معرفی کند. به همین دلیل وی برای کابینه بعدی، چشم به بیرون از ترکیب فعلی دارد و امیدوار است بتواند با رایزنی‌های بیشتر افرادی را جذب کند که انتقادهای کنونی به دولت را مرتفع کند. آنچه در جدول زیر مشاهده می‌شود حاصل بررسی‌ها و گمانه‌زنی‌هایی است که از رهگذر برخی پیش‌بینی‌ها، تحلیل‌‌ها و خبرها به دست آمده است.

نامزدهای احتمالی کابینه دوم احمدی نژاد

  

سید علی تنهاست

سید علی تنهاست
پنجشنبه هفتم خرداد 1388

به حق کوچه و چادر خاکی بیا
بیا که رهبرمان سید علی تنهاست و چاهی ندارد که غصه هایش را با او در میان بگذارد.
بیا که برای علی شمشیرهایشان را در زهر خوابانده اند.
بیا که مادر هم رفت.
بیا که جز تو کسی را نداریم.
بیا و رأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند.

تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم

فرقه ی دیویدیان............

فرقه ی دیویدیان............


"اتش برای از بین بردن بسیار مفید و کارساز است و بسیار مورد استفاده بعنوان وسیله ای برای از بین بردن مدارک یک جنایت..........."1

مابین 28 فبریه 1993 تا 19 اوریل 1993، حدود 80 مرد، زن و کودک که در محل زندگی خود نزدیک شهر Waco واقع در ایالت Texas در صلح و ارامش در حال زندگی بودند، در نتیجه ی عملیات انجام شده توسط دو دستگاه امنیتی ایالات متحده ی امریکا یعنی FBI2  و 3 ATF کشته شدند. در این حادثه 4 نفر از ماموران ATF نیز جان خود را از دست دادند.

گروهی غیرنظامی که در مرکزی مذهبی تحت عنوان Mt. Carmel Center زندگی می کردند و تحت عنوان فرقه ی Davidian شناخته می شدند.


ماجرا در 28 فبریه با یورش ناگهانی به شیوه ی جنگی اغاز شد و با شلیک گلوله از هلیکوپتر به سمت اقامتگاه زن ها و بچه ها تکمیل شد و بدنبال ان محاصره ی طولانی مدتی اغاز گردید. در 19 اوریل، دولت امریکا تانک ها را برای تخریب و نابودی و پخش کردن گاز در ساختمانی که مردم در ان زندگی می کردند، به محل اعزام کرد. دولت امریکا اعلام کرد که انها بدلیل نگرانی های خود از وضع بهداشتی محل اقامت دیویدیان و جلوگیری از ازار و اذیت کودکان توسط David Koresh، رهبر فرقه ی دویدیان و همچنین طولانی شدن مدت زمان ماموریت و محاصره و در نتیجه خسته شدن ماموران FBI، تصمیم به انتشار گاز در محل خانه ی تحت محاصره می گیرد.

تانک ها حفره های بزرگی در دیوارهای ساختمان ایجاد کردند و به سمت ان هجوم بردند. دولت اعلام کرد که انها تنها میخواستند با ایجاد حفره در دیوارهای ساختمان و انتشار گاز به داخل، مردم را مجبور به ترک ساختمان کنند اما این در حالی بود که هیچ یک از دیویدیان از ساختمان خارج نشدند.

بعد از هجوم تانک ها به سمت ساختمان، اتش سوزی اغاز شد و اتشی بسیار وحشتناک و جهنمی در حدود 40 دقیقه ساختمان را سوزاند و انرا با خاک یکسان کرد. در حالیکه انها در حال تماشای شعله های مهیب اتش از تلویزون بودند، همگان متعجب بودند که چرا دیویدیان از ساختمان غرق در اتش خارج نمی شوند. 75 نفر در اتش به هلاکت رسیدند.


نگرانی های عمومی بر محور چگونگی مرگ 33 زن، کودک و نوزاد در این حادثه، متمرکز شده بود. بقایا و اجساد انها در اتاقی بهم چسبیده که ابدار خانه و محل ذخیره ی مواد غذایی بود، پیدا شد. این اتاقی بود که امریکاییان انرا "انبار بزرگ" نامیدند.

شواهد و مدارک موجود باعث شد تا بعضی از امریکایی ها به این نتیجه برسند که فرقه ی دیویدیان به عمد توسط دولت امریکا کشته شدند. یک فیلم توسط یک وکیل به نام Linda Thomson  در اثبات تعمد دولت امریکا در کشتار دیویدیان، ساخته شد. فیلم شامل بخشی است که نشان می دهد در پشت ساختمان، از دهانه ی لوله ی یک تانک پخش کننده ی اتش، اتش در حال خارج شدن به سمت ساختمان است. بخش دیگری از فیلم نشان می دهد که کارمندان یونیفورم دار ارتش امریکا که در محل حاضر بودند و تانک هایی که به تیغه های پهن همانند تیغه های ماشین های برف روب مجهز بودند، اثار و بقایای باقی مانده از اتش سوزی را به سمت خرابه های ساختمان که درحال سوختن بودند، منتقل می کنند. این فیلم و تصاویر در سرتاسر امریکا پخش شد و موجبات خشم و اعتراض فراوان مردم را فراهم کرد.

دولت امریکا باز هم تکرار کرد که تانک ها با ایجاد حفره در دیوارهای ساختمان، قصد داشتند تا بدین ترتیب دیویدیان را از ساختمان خارج کنند و راهی برای خروج انها ایجاد کنند اما دیویدیان از انجام این کار سر باز زدند و با ایجاد و قرارگرفتن در اتش، اقدام به خودکشی کردند.

بعضی ها بیان کردند که تصاویر تانک پخش کننده ی اتش گمراه کننده بوده است. انها می گویند که تانک ها بطور تصادفی با چراغ های نفتی موجود در ساختمان برخورد کردند و در نتیجه ی وجود مواد اتش گیر و همچنین  سوخت های رایجی که در منازل نگهداری می شود، اتش سوزی اغاز شده است. فریاد های عمومی برای اغاز بررسی کنگره درباره ی این حادثه بلند شد.

دو سال بعد از اتش سوزی 19 اوریل، بمبی در ساختمان Murrah  در شهر اوکلاهاما جایی که دفاتر دولتی فراوانی وجود دارد، منفجر شد. رسانه ها و جریان خبری امریکا، بلافاصله انفجار اوکلاهاما را به معترضین و کسانی که دولت را در هولوکاست واکو مقصر می دانستند، نسبت دادند. معترضین و تظاهرات کنندگان به هولوکاست رخ داده در واکو، اعلام کردند که بمب گزاری در ساختمان Murrah توسط دولت امریکا انجام شده است تا بدین وسیله طبق قانون اساسی زمینه برای خاموش کردن و توقف رسیدگی های قانونی در مورد جنایت واکو، فراهم شود.


در نهایت، پس از گذشت بیش از دو سال از جهنم ایجاد شده در تاریخ 19 اوریل 1993 در واکو، کنگره دادرسی های دراز مدت را اغاز کرد. دادرسی ها به منظور پی بردن به حقیقت و بیان ان تحت هر شرایطی، برگزار می شد. قول داده شده بود که دادرسی ها به جدل و ستیزهای موجود پایان دهد.

اولین شرط برای بررسی و تحقیق جدی درباره ی مرگ مشکوک دیویدیان، بررسی گزارش کالبد شکافی اجساد قربانیان حادثه و مدارک فیزیکی موجود در محل رخ دادن حادثه می باشد اما کنگره گزارش های کالبدشکافی و همچنین بیشتر مدارک فیزیکی موجود را مورد بررسی قرار نداد و انهارا نادیده گرفت. در عوض، کنگره اقدام به دادرسی کردن از یک خبرنگار که کتابی راجع به حادثه ی واکو نوشته بود، کرد.

یکی دیگر از شاهدان دادرسی، دختر نوجوانی بود که ادعا کرده بود توسط David Koresh مورد ازار و اذیت جنسی گرفته بوده است. بعد ها مشخص شد که این دختر، هرگز در Mt. Carmel Center  زندگی نکرده بوده است و شهادت ارایه شده توسط دختر، بوسیله ی یکی از نزدیکان این دختر اماده و به او داده شده است.

کنگره در بررسی مدارک فیزیکی موجود، بسیار گزینشی عمل می کرد. هنگامی که سوال های اساسی و روشن کننده ی حقیقت پرسیده می شد، کارمندان و سوال شوندگان دولت این حق را داشتند که به هر سوالی که خواستند پاسخ دهند.

بعد از دادرسی های سال 1995، بنظر می رسد که تظاهرات و اعتراضات نسبت به این جنایت، پایان یافته است.

اما پاییز سال 1996، موزه ی الکترونیکی Waco Holocaust در دنیای مجازی راه اندازی شد. در این موزه، گزارش های کالبد شکافی و دلایل و مدارک قانونی فراوانی برای پی بردن به حقیقت ماجرا وجود دارد.

این مدارک حقایق تکان دهنده ای را اشکار می کند: بسیاری از دیویدیان قبل از تاریخ 19 اوریل که تانک ها به ساختمان حمله کردند و انجارا به اتش کشیدند، مرده بودند. بعضی از مادران و بچه ها چندین هفته قبل از حمله ی تانک ها مرده بودند.  اجساد بسیاری از دیویدیان بطور انتخاب شده از بین رفته بود تا زمان و دلیل مرگ انها پنهان بماند. حمله ی تانک ها و اتش سوزی، به منظور منحرف و پنهان کردن حقیقت و از بین بردن صحنه ی مرگ و جنایت انجام شده است.

عکس بقایای جسد یک کودک دوساله ی دیویدی که در تاریخ 7 می 1993، تنها 18 روز بعد از مرگ این کودک گرفته شده است. باقی مانده ی جسد او هرگز شناسایی نشد.

آخرین نتایج شهر به شهر انتخابات دهم ریاست جمهوری

جدول نهايي آراء دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري را به تفكيك استان و شهرستان منتشر شد
به گزارش راسخون  جدول نتایج به این شرح است:
 

مشروح کامل مناظره احمدی نژاد و میرحسین

محمود احمدي‌نژاد كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در مناظره تلويزيوني با ميرحسين موسوي ديگر كانديداي انتخابات با بيان اينكه عرصه انتخابات يك عرصه سرنوشت‌ساز است، گفت: در انتخابات مردم با يك حركت گروهي يك پرش به سمت قله‌هاي پيشرفت برمي‌دارد و فضا بايد پرشور و نشاط و سرشار از منطق و دوستي‌ها و برادري‌ها و هم‌آفزايي‌ها باشد.
احمدي‌نژاد گفت:‌ مي‌خواهم در ابتداي كار از برخوردهاي غيرمنصفانه و ظالمانه و دروغ‌پردازي‌هاي بزرگ و تخريب عليه دولت گله كنند چراكه اين حادثه در طول حادثه بعد از انقلاب چه در طول دوران يك دولت و چه در دوران انتخابات اينقدر هجمه‌ها سنگين نبود.
وي گفت: اينكه دوستان تصميم گرفتند وارد صحنه شوند به خاطر اين است كه احساس كردم در عرصه سازندگي و قدرت و عزت ملت نقشي نداشتم و امروز خدمات گسترده‌اي دولت نهم بي‌نظير است.
احمدي‌نژاد با اشاره به موضوع سياست خارجي گفت: ‌متاسفانه پيروزي‌هاي بزرگ ملت را انكار كردند و خدمات دولت را در اين زمينه منكر شدند و اي كاش به جاي اين تخريب‌ها و تبليغات بي‌سابقه يك برنامه ارائه مي‌شد.
وي خاطرنشان كرد:‌ در اين مدت به ملت ايران توهين شده و من متاثر شدم كه چرا ملت را نااميد مي‌كنيد و خود را شيفته قدرت مي‌كنيد.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري گفت:‌ 4 سال تمام دروغ‌ها و توهين‌هاي به خود را تحمل كردم و از آنها مي‌گذرم ولي اجازه ندارم تا از توهين به مردم و انتخاب مردم و منافع ملت بگذرم چرا كه مردم اين اجازه را به من نمي‌دهند و مردم نمي‌خواهند كه خادم آنها از اين مسائل گذشت كند.
احمدي‌نژاد گفت:‌ در ديدار با مردم در شهرهاي مختلف به طور گسترده از من خواسته شد تا از حق آنها دفاع كنم و من همانطور كه قبلا قول دادم مي‌خواهم ريشه اين فريب‌ها را بگويم.
وي خاطرنشان كرد: ‌امروز آقاي موسوي در برابر من نيست بلكه سه دولت گذشته در برابر من هستند هم آقاي موسوي، هم آقاي هاشمي و هم آقاي خاتمي كه در دوره قبل نيز از آقاي هاشمي حمايت كردند.
احمدي‌نژاد افزود: ‌اينها همه با هم بودند و از روز اول به دولت هجوم آوردند و مردم مي‌دانند و اين حركت با محوريت آقاي هاشمي، ‌موسوي و خاتمي عليه دولت حركت مي‌كنند.
وي گفت: اين فشارهاي بي‌سابقه در طول 4 سال و خصوصا در ايام انتخابات به اين برمي كردد كه در سه دوره گذشته يك ساختار اداري و حلقه‌هاي مديريتي شكل كرفت كه از مسير و ارزش‌هاي انقلاب فاصله داشت.
احمدي‌نژاد گفت: من نمي‌گويم كه در اين مدت در دولت‌هاي گذشته خدماتي انجام نشده ولي آرام ارام جرياني شكل گرفت كه خود را مالك مردم مي‌دانست و دستش را در بيت‌المال باز مي‌ديد. بايد فضاي انتخابات يك فضاي آزادي همراه با عزت و آرامش باشد اما در 4 سال گذشته همواره تلاش كردند تا ملت را بشكنند ولي با عنايت خدا و حمايت مردم اين موضوع صورت نگرفت.
احمدي‌نژاد خاطرنشان كرد: 4 سال پيش از داخل و خارج به رقيب انتخاباتي ما كمك شد و آقاي هاشمي در پيغامي كه به يكي از پادشاهان كشورهاي منطقه داد گفت؛ نگران نباشيد اين دولت ظرف 6 ماه ساقط خواهد شد. 

موسوي: خاتمي و هاشمي خود بايد جواب احمدي نژاد را بدهند
ميرحسين موسوي ديگر كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري در ادامه اين مناظره با بيان اينكه من دوست داشتم كه دولت آقاي احمدي نژاد موفق باشد تا من نيازي براي ورود به صحنه در خود نبينم، تاكيد كرد: ‌چنين اعتقادي داشتم و ا گر چنين مي‌شد وارد صحنه نمي‌شدم.
وي خاطرنشان كرد: آقاي هاشمي و خاتمي اشخاص بزرگي هستند كه بايد خودشان با آقاي احمدي‌نژاد صحبت كرده و جوابشان را بدهند اما من مشكلاتي در جامعه ديدم و احساس خطر كردم و وارد عرصه شدم.
موسوي گفت: ‌من هميشه ايران را دوست دارم و اين عشق به ايران در تك تك مردم ايران هم وجود دارد و هيچ ايراني نيست كه به كشور عشق نداشته باشد ولي من دوست داشتم ايران قدرت اول منطقه در همه عرصه‌هاي نظامي، ‌علمي و فرهنگي باشد؛ چراكه ما براي اين كار يعني ساخت يك كشور الگو براي جهان انقلاب كرديم تا بتوانم در جهان اثر گذار بوده و پيام خود را برسانم.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري افزود: در برخورد با حل مسائل كشور كه ايران را به جايگاه برتر برسانم مي‌توان دو جور عمل كرد يكي آنكه مديريتي بر اساس ماجراجويي، بي‌ثباتي، قهرماني، ‌نمايش، خرافه‌ گويي، خلاف‌كاري، ‌پنهان‌كاري، خود محوري، افراط و تفريط، سطحي‌نگري و قانون‌گريزي باشد و راه دوم اين است كه بياييم بر اساس متانت، ‌واقع‌بيني، ‌شفافي‌سازي، ‌خرد جمعي و اعتدال حركت كنيم.
وي با بيان اينكه اگر مي‌خواهيم ايران را به قدرت اول منطقه تبديل كنيم بايد به راه حل دوم عمل كنيم، تصريح كرد: من برنامه‌هاي خودم را ارائه كرده‌ام و برخلاف آقاي احمدي‌نژاد معتقدم اين سه مناظره مكمل هم هستند اما آنچه مهم است انگيزه من براي ورود به انتخابات است.
موسوي افزود: من در مورد آينده كشور با اين مديريت احساس خطر كردم و چون آقاي احمدي‌نژاد بحث را با سياست خارجي آغاز كردند من نيز از همين جا شروع مي‌كنم.
اين كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري گفت: ‌يكي از اين اعتقادات عدم تناسب شعارها با عمل است كه شعارها اسطوره‌پردازي،‌ خيال‌پردازي در رابطه با جهان است و اينكه ما در حال مديريت جهان هستيم اما اين پشتوانه عملي ندارد.
وي به موضوع آزادسازي ملوانان متجاوز انگليسي اشاره كرد و گفت: انگليسي‌ها به حريم ما تجاوز كردند و نيروهاي ما آنها را گرفتند كه بايد مورد حمايت و تاييد قرار مي‌گرفت.
موسوي افزود: بلافاصله خواهان اعدام آنها شديم و يك بحران آغاز شد و تصميم گرفتيم كت و شلوار تن آنها كنيم و رئيس جمهور مملكت كه متعلق به همه مردم است در مراسمي كه حتي براي سران كشورها نيز برگزار نمي‌شود به خاطر نهيبي كه از انگلستان داشتيم با آنها خداحافظي كرد و اين عزت و اقتدار حفظ نشد.
وي گفت: ‌اين موضوع از نظر امنيت ذهني و عزت ملي بر مردم ما تاثير دارد و حتي سياست خارجي را دچار فراز و نشيب‌هايي مي‌كند.
اين كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري با اشاره به سفر احمدي‌نژاد به عراق گفت: آقاي رئيس‌جمهور بدون آنكه دليلي براي گفته‌اش بياورد اظهار داشت‌ كه‌ در اين سفر مي‌خواهند مرا بربايند؛ آمريكايي‌ها كه در آنجا هستند حتي بنزين هواپيماي شما را آنها دادند و بعد در منطقه الخضراء كه تحت نفوذ آنها است رفتيد و در آنجا ملاقات كرديد و حتي با سربازان عكس گرفتيد و اين مساله در ايتاليا هم مطرح شد.
موسوي افزود: چرا بايد تصورات خود را اين قدر گسترش دهيم كه سياست خارجي و منافع ملي را به خطر بيندازند .
وي به سفر رئيس‌جمهور به عربستان اشاره كرد و ادامه داد: ‌من شنيدم كه چندين بار حاكمان آن كشور پيام داديد و خواستيد شما را به آنجا دعوت كنيد و اين موضوع را با يك نقل قول از ملك عبدالله شنيدم كه اين طور بوده است و بايد ببينيم كه آيا وضعيت زوار و رابطه با عربستان پس از سفر شما بهتر شد يا نه.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري افزود: سپس از زبان رئيس آن كشور عليه وزير خارجه صحبت كرديد و با اين موضوع حاكميت آن كشور را با خود مشكل دار كردند.
موسوي گفت: بارها از زبان شما شنيدم كه مي‌گوييد آمريكا در حال فروپاشي است پس چرا 4 مرتبه به آمريكا رفتيد و دوبار نامه نوشتيد و از رئيس جمهور سوئيس خواستيد كه از اوباما بخواهد تا قبل از انتخبات با شما مذاكره كند و آيا اين به نفع ما است. من مي‌گويم اين كارها عزت و آبروي كشور و توسعه داخلي را مشكل‌دار و تنش‌زا كرده است.
وي با اشاره به طرح مساله هولوكاست توسط احمدي‌نژاد خاطرنشان كرد: اين موضع باعث شده كه خسارت‌ها زيادي ببينيم و شوراي امنيت مصوب كرد كه طرح اين موضوع جرم است و به خاطر همين بود كه اروپايي‌ها كه پس از حوادث غزه با اسرائيل مشكل پيدا كرده بودند، دوباره پشت سر ما جمع شدند و من اخيرا اگر فيلم حضور شما در سويس را نمي‌ديدم باور نمي‌كردم به رئيس جمهور كشورمان توهين شود اما شما آن را حماسه ناميديد.
وي افزود: ‌اين چه حماسه‌اي است كه به خاطر آن مجددا مصوبه‌اي ديگري در باره هولوكاست ‌كردند و اين به نفع آنها شد و به تبيين منافع ما كمك نكرد.
كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري با بيان اينكه يك دولت بايد به حرف‌ها و امضاهاي خود مقيد باشد، گفت: وقتي يك فردي 15 بار كتابش چاپ شده و ما در چاپ 16 جلوي آن را مي‌گيريم چه معني مي‌دهد؟

وي با بيان اينكه دولت نهم همواره در خدمت به مردم بوده است، اظهار داشت:‌ اين دولت در طول اين عمر كوتاه افتخارات بزرگي بوجود آورد كه البته اين كار ملت بود.
وي افزود: امروز ملت ايران با نشاط و سربلند و با ظرفيت‌هاي فراوان در عرصه‌هاي مختلف حضور دارند كه نمونه آن حضور در سياست خارجي مناسب ايران است كه ملت ايران را عزيز كرده ولي عده‌اي مي‌خواهند آن را ناديده بگيرند.
اين كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري به دروغ‌ها و تهمت‌هاي عليه دولت نهم اشاره كرد و در 4 ساله گذشته و خصوصا در سه ماه اخير اشاره كرد و گفت:‌ من آقاي موسوي را دوست دارم ولي اين اتفاقي كه در اين سه ماه اخير افتاد براي من قابل توجيه نيست.
احمدي‌نژاد خطاب به موسوي بيان داشت: ‌براي اينكه متوجه وجود مشكلات از جمله اعتياد و بيكار در جامعه شويد احتياجي نبود تا يك بازيگر را بياوريد در فيلم انتخاباتي‌تان و اين مسائل را مطرح كنيد.
وي خاطرنشان كرد: آيا مشكلات كشور همه مربوط به 4 سال گذشته است، پس 26 سال قبل چه مي‌شود. يعني دوستان و متحدان شما يك مملكت گلستان را به من تحويل دادند و من آن را تبديل به خرابه كردم و تازه معلوم شده كه مشكل وجود دارد.
احمدي‌نژاد با بيان اينكه اي كاش به جاي اين حرفها برنامه ارائه مي‌داديد ، تصريح كرد: من در جايي به شوخي گفتم خوب شد من در انتخابات حضور دارم و الا اين سه عزيز چه چيزي مي‌خواهند به ملت بگويند.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با بيان اينكه اين انتخابات در عرصه رقابت بين 4 نفر نيست، ادامه داد: سه نفر عليه يك نفر صحبت مي‌كنند و حتي مناظره ديشب مناظره نبود بلكه عليه يك نفر صحبت مي‌كردند و اين فاقد منطق است. 

محمود احمدي در ادامه مناظره خود با مير حسين موسوي، خطاب به ميرحسين موسوي با تاكيد بر اينكه دوستانه به شما مي‌گويم كه من به شما علاقمند هستم اما بايد در منابع اطلاعات خود به صورت جدي تجديدنظر كنيد، اظهار داشت: قضاوت شما بر اساس اطلاعات غلط است.
وي در خصوص سخنان موسوي راجع به موضوع ملوان انگليسي گفت: در زماني كه موضوع ملوانان اوج گرفت، توني بلر نخست‌وزير وقت انگليس كتبا نامه‌اي نوشته و از ايران عذرخواهي كرد و گفت كه سياست‌هايمان را در قبال ايران عوض مي‌كنيم و اين سند در حال حاضر در وزارت خارجه موجود است.
احمدي‌نژاد با بيان اينكه ما در اين موضوع، مردم انگليس را از دولتمردان اين كشور تفكيك كرديم، اظهار داشت: يكي از زيباترين كارهاي جمهوري اسلامي ايران نحوه برخورد با ملوانان انگليسي بود.
وي ادامه داد: انگليسي‌ها 27 سال از جمله در دوره موسوي ما را ضد انسانيت، وحشي و گروگان گير معرفي مي‌كردند اما ما مردم انگليس را از دولت اين كشور تفكيك كرديم و ملوانان اين كشور را در شرايطي كه در عزتمندترين حالت قرار داشتيم آزاد كرديم.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در خصوص سخنان موسوي در باره موضوع رابطه با عربستان نيز گفت: نمي دانم آقاي موسوي اين صحبت‌ها را از كجا مي‌آورد در حالي كه كاملا موضوع بر عكس است.
احمدي نژاد ادامه داد: در نشست اوپك ملك عبدالله به من گفته بود كه از شما دعوت مي‌كنم به مكه بياييد ولي من گفتم كه وقت ندارم چرا كه اوايل دولت است. ملك عبدالله بعدها مجددا خطاب به من گفت كه اگر دعوت كنم به مكه مي‌آييد؟ كه من گفتم بله مي‌آيم و دعوت هم براي سفر حج بود.
وي افزود: خوب بود آقاي موسوي تصاوير را مي‌ديد كه چه استقبالي صورت گرفت و چه تظاهرات و فريادهايي در حمايت از ملت ايران انجام شد.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري همچنين اظهار داشت: جالب است كه آقاي موسوي اين مسائل را مطرح كردند چرا كه در زمان خود آقاي موسوي رابطه ما با عربستان به طور كامل قطع شد يعني به نحوي عمل كردند كه رابطه از اساس قطع شد.
احمدي نژاد همچنين در مورد سخنان موسوي درباره موضوع فلسطين، با بيان اينكه خوب است آقاي موسوي مواضع خود را مرور كند، اظهار داشت: موسوي در زمان خودش صريحا اعلام كرد كه ما نيروي نظامي مي‌فرستيم تا در كنار مقاومت فلسطين عليه اشغالگران بجنگد و خود ايشان هم اعلام كردند كه رژيم صهيونيستي بايد محو شود.
وي همچنين در خصوص صحبت‌هاي موسوي راجع به سياست خارجي سياست خارجي دولت نهم اظهار داشت: امروز فعال ترين نوع سياست خارجي، ديپلماسي عمومي است چرا كه اگر بخواهيم در ميدان دشمن بازي كنيم شكست خورده‌ايم چه آنكه در دوره هاشمي و خاتمي همين‌گونه رفتار شد و آقاي موسوي نيز از آن حمايت كردند.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ادامه داد: ما خارج از فرمول قدرت‌هاي بزرگ وارد ميدان شديم كه اين همان آموزه امام راحل است.
احمدي نژاد با اشاره به موضوع هسته‌اي خاطر نشان كرد: حتما اطلاع داريد كه روش دولت‌هاي قبل به نام تنش زدايي كشور را به جايي رساند كه تمامي تاسيسات هسته‌اي به طول كامل تعطيل شد و دو قرار داد بر ملت تحميل شد كه اولين آن پروتكل الحاقي و قرار داد دوم ترتيبات اجرايي بود.
وي ادامه داد: در دوره قبل پروتكل الحاقي را بدون مصوبه مجلس و برخلاف قانون اساسي پذيرفتند كه بر اساس اين پروتكل ماموران خارجي آزاد هستند در هر لحظه و هر نقطه كشور بازديد كنند كه نتيجه آن انتقال اطلاعات دفاعي كشور به بيگانگان است.
احمدي‌نژاد افزود: بر طبق قرارداد ترتيبات اجرايي نيز ما پذيرفتيم كه هر طرحي در ذهن دانشمندان كشورمان در موضوع هسته‌اي نقش بست قبل از هر اقدامي بايستي ماموران آژانس از آن اطلاع شوند و آيا از اين سنگين‌تر مي‌توانست بر ايران تحميلي صورت بگيرد؟
وي با تاكيد بر اينكه جهت اطلاع آقاي موسوي اين نكات را عرض مي‌كنم، اظهار داشت: در همان فاصله‌اي كه تاسيسات هسته‌اي كشورمان در دولت سابق سنگين ترين تعليق را پشت سر گذاشت 7 قطعنامه شوراي حكام عليه كشورمان صادر شد در حالي كه عقب نشيني دولت وقت مطلق بود.
احمدي نژاد با بيان اينكه به لحاظ حقوقي قطعنامه هاي شوراي حكام مهمتر از قطعنامه هاي شوراي امنيت است اظهار داشت: قطعنامه‌هاي شوراي امنيت سياسي است و اعتبار حقوقي ندارد اما قطعنامه هاي شوراي حكام حقوقي است.
وي در خصوص روند پيگيري موضوع هسته‌اي در دولت نهم نيز گفت: تمام ادعاي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در دوره نهم در شش سر فصل حل و فصل شد و ما نامه‌ اين حل و فصل را از آژانس دريافت كرديم اما آمريكايي ها ادعاهايي را مطرح كردند كه بي اساس بود.
احمدي‌نژاد خطاب به موسوي ادامه داد: آقاي موسوي در سعدآباد، بروكسل و پاريس چه گذشت؟ امروز ما هسته‌اي شده‌ايم اما شما برويد و صورت گزارشات دولت سابق را بخوانيد كه براي براي راه اندازي 3 سانتريفيوژ چه خواهش‌هايي مي‌شد. اما الان 7 هزار سانتريفيوژ در دولت نهم و در اوج عزت راه‌اندازي شده است.
وي با بيان اينكه جرج بوش رئيس جمهور سابق آمريكا بعد از آن هم همكاري دولت سابق، ايران را محور شرارت ناميد و ايران به حمله نظامي تهديد كرد، اظهار داشت: اما امروز بوش علنا مي‌گويد كه ما دنبال براندازي نيستيم.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اظهار داشت: 27 سال در دوره آقاي موسوي، آقاي هاشمي و خاتمي آمريكايي ها و غرب به دنبال بر اندازي نظام جمهوري اسلامي ايران بود اما امروز رسما اعلام مي‌كنند كه ما دنبال براندازي نيستيم و من از آقاي موسوي مي‌پرسم كه كدام سياست خارجي موفق بود و كدام ذلت آفرين؟ كدام سياست خارجي استقلال ما را حفظ كرد و كدام امتياز داد و دستاوردي نداشت؟
احمدي‌نژاد در ادامه سخنان خود با تاكيد بر اينكه من 2 سوال در مورد هولوكاست مطرح كردم كه تمام نظام حقوق بشري قبل زير سوال رفت اظهار داشت: از آقاي موسوي تعجب مي‌كنم. اسرائيلي‌ها و غربي‌ها الان دارند فرياد مي‌زنند اما در عين تعجب مي‌بينيم كه بعضي از دوستان مي‌گويند آبروي ايران رفته است و سوال من از آنها اين است كه آيا ما بايد بنشيم و دشمن بيايد پشت در خانه ما و سپس با هم درگير شويم؟
وي تاكيد كرد: امروز تهديد براي هميشه از ايران بر طرف شده كه اين حاصل ايستادگي و فداكاري ملت بزرگ ايران و رهبري عزيز و عنايات حضرت ولي عصر است.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري تاكيد كرد: بهتر از آقاي موسوي يك سفر خارجي بروند و استقبال ملت‌ها و استقبال ملت‌ها را ببيند.
احمدي نژاد در ادامه سخنان خود در خصوص مباحث مطرح شده از سوي موسوي درباره مباحث سياست خارجي تاكيد كرد: اگر نگاه شما اين است كه ما بايد 4 قدرت بزرگ را راضي كنيم اين خلاف نظر امام و منطق و استقلال ما است. اما اگر منظور شما اين است كه بايد با توده هاي وسيع ملت‌ها ارتباط برقرار كنيم اين كار در حال حاضر صورت مي‌گيرد.
وي افزود: در دوره دولت نهم بيش از 60 رئيس دولت به ايران سفر كرد كه اين تعداد سفر در هيچ دوره سابقه نداشته است ضمن اينكه در دوره دولت نهم 118 عضو كشور گروه عدم تعهد از ايران حمايت كردند.
احمدي نژاد خطاب به موسوي با تاكيد بر اينكه من به شما علاقمندام اما در خصوص اين صحبت كه گفتيد نگران هستيد صحبت دارم اظهار داشت: آقاي موسوي در زمان آقاي هاشمي تورم به نرخ 49 و نيم درصد رسيد و 49 ميليارد دلار و استقراض خارجي پيدا كرديم و آن هم بحران هاي اجتماعي شهرهاي بزرگ كشور را در گرفت و عده‌اي زيادي كشته شدند. آيا در آن دوره احساس نگراني نكرديد .
وي تاكيد كرد: آقاي موسوي وقتي كه كشور ما تحريم شد و آمريكا اعلام كرد كه هر شركتي كه بيش از 20 ميليون دلار با ايران قرار داد نفتي ببيند را تحريم مي‌كند، احساس خطر نكرديد و نگران نشديد؟ وقتي در 18 تير يك جريان بر انداز مي‌خواست ايران را بگيرد و مي‌خواست به سمت مركز حكومت حركت كند و علنا اطلاعيه دادند و از سوي بيگانگان حمايت شدند و به قول خودشان مي‌خواستند انقلاب مخملين راه بيندازند، نگران نشديد؟
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري تاكيد كرد: آقاي موسوي وقتي در مجلس ششم نمايندگان تحصن كردند و از همانجا با كنگره آمريكا تماس گرفتند و كمك خواستند، شما نگران نشديد؟ و امروز مي‌گويد كه نگران شدم؟
احمدي نژاد تاكيد كرد: آقاي موسوي مي‌گوييد چرا بحث هولوكاست را مطرح مي‌كنيد كه من به شما مي‌گويم چرا نگويم هولوكاست؟ آيا مي‌گوييد بنشينيم تا آنها ما را به نقض حقوق بشر متهم كنند؟
وي تاكيد كرد: سياست خارجي دولت نهم سياست بر آمد از متن مردم، خط امام و عزت آفرين و كاملا به نفع مردم ايران است.
احمدي نژاد در ادامه خطاب به موسوي گفت: مي‌گوييد خط قرمز شوراي امنيت سازمان ملل قرار بدهيم، ولي مگر مي‌شود اگر از موضع نرمش در برابر مستكبرين ايستاد؟
وي ادامه داد: در دوره قبل در روزنامه مقاله نوشتند و گفتند كه دوره امام تمام شد و شما سكوت كرديد، دولت وقت حمايت كرد و شما باز هم سكوت كرديد و سوال من اين است كه آيا در آن دوره شما نگران نشديد و احساس خطر نكرديد؟
احمدي نژاد خطاب به موسوي تاكيد كرد: آقاي موسوي من به شما علاقمندم ولي نمي‌خواهم از اتهامات بي اساس و توهيني هاي كه در حق ملت صورت مي‌گيرد بگذرد.
در ادامه مناظره موسوي به ذكر خاطره‌اي از امام پرداخت و گفت: وقتي اسرائيلي‌ها حمله كرده و جنوب لبنان را به اشغال خود در آوردند در داخل كشور همه اتفاق نظر داشتند كه بايد نيرو بفرستيم و اسرائيل را از جنوب لبنان بيرون كنيم و شهيد همت نيز قرار شد كه رئيس اين نيروهايي باشد كه با آنجا اعزام مي‌شوند اما در شبي كه سران سه قوه جلسه داشتند خبر رسيد كه امام گفته‌اند راه قدس از كربلا مي‌گذرد و بحث ما با دولت نيز همين است.
وي خاطر نشان كرد: براي اينكه با هنجارهاي بين المللي سازگار باشد نظام تصميم گرفت كه بگويد راه حل ما در مورد مسئله اسرائيل اين است كه همه مردم فلسطين حتي كساني كه از اين كشور مهاجرت كرده‌اند در يك همه‌پرسي سرنوشت خود را معلوم كنند. اما وقتي ما به اجتهاد خود و بنا بر تندروي خود از اين موضوع فراتر مي‌رويم، همين مصيبت‌ها براي ما ايجاد مي‌شود و اسرائيل در موضع مظلوميت قرار مي‌گيرد.
موسوي ادامه داد: براي مثال در همين اجلاس دوربان -2 اروپايي‌ها مي‌خواستند قطعنامه‌اي عليه اسرائيل صادر كنند اما به دليل موضع‌گيري ما همه آنها پشت اسرائيل دوباره جمع شدند و «IPAC» بزرگترين سازمان صهيونيستي وجود اين سياست از سوي دولت نهم را براي خود نعمت مي‌شمرد.
وي با بيان اينكه ما بايستي با تدبير و واقعا بينانه عمل كنيم، اظهار داشت: آيا وزارت خارجه و كارشناسان اين روشي كه دولت نهم در عرصه سياست خارجي پيش گرفته است را مي‌پذيرند. من يقينا دارم كه آنها اين روش را تائيد نمي‌كنند.
موسوي با اشاره به اينكه هر گاه افراط داشته باشيم به دنبالش تفريط مي‌آيد اظهار داشت: ما هولوكاست را مطرح مي‌كنيم بدون اينكه به فايده و هزينه‌‌اش توجه داشته باشيم لذا معلوم است كه بعد از آن معاون ما مي‌آيد و مي‌گويد ما دوست مردم اسرائيل هستيم و از آن موضع خود دست برنمي دارد مگر اينكه يك تشري وارد شود هر چند بعد از آن هم ما اين معاون خود را حفظ كرديم.
وي ادامه داد: مردم ما طعم اين سياست هاي دولت نهم را كشيده اند كه همان تحقير شدن ايرانيان است و سوال من اين است كه آيا دولت در مقابل عزت ايرانيان براي خود مسئوليت دارد يا نه؟
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با بيان اينكه من دلم برايم مردم مي‌سوزد گفت: دولت متاسفانه به مسائل مربوط به رنج و درد مردم بسيار بي اعتنا است.
موسوي در خصوص سخنان احمدي نژاد راجع به هاشمي نيز گفت: هاشمي مرد بزرگي است اما نقاط ضعف و قوتي دارد كه خودش بايستي در اين باره صحبت كند.
وي ادامه داد: ما نبايد براي اينكه بگوييم تنها هستيم 3 دوره را با يكديگر پيوند دهيم و بگوييم آنها مقابل من هستند چرا كه اين را كسي نمي‌پذيرد.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با بيان اينكه خاتمي آدمي كسي نيست و در سطح كشور مطرح است اظهار داشت: بهتر است آقاي احمدي نژاد با خود آقاي خاتمي به گفت و گو بنشيند چرا كه ماشاالله صدا و سيما هم در اختيار دوستان است و آقاي خاتمي ربطي به من ندارد.
موسوي با بيان اينكه سياست خارجي دولت نهم موجب شده كه حيثيت ما لطمه ببيند، ادامه داد: اين دولت شير غران ايران را در بند كرد.
وي در ادامه با طرح اين پرسش كه چه كاري در دوره دولت نهم صورت گرفته است و چه بلايي بر سر دانشگاه و جوانان و مردم آمده كه هر جا مي‌رويم اعتراض است، اظهار داشت: در اين دوره برخي دانشجويان ستار دار شدند و برخي ديگر را دستگير و برخي را از دانشگاه بيرون كردند.
موسوي همچنين با بيان اينكه من يك روشن فكر و عضو فرهنگسراي هنر هستم با اشاره به مشكلات انتشاراتي‌ها اظهار داشت: وقتي يك فردي 15 بار كتابش چاپ شده و ما در چاپ 16 جلوي آن را مي‌گيريم چه معني مي‌دهد.
وي تاكيد كرد: هر دولتي بايد به حرف‌ها و قوانين خود مقيد باشد.
اين كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با طرح اين پرسش كه چرا اين همه هنرمند در مقابل دولت هستند اظهار داشت: هنرمندان سياسي نيستند بلكه به تنگ آمده اند.
موسوي ادامه داد: وضعيت رابطه دولت با روحانيت و مرجعيت هم معلوم است ضمن اينكه توهين به پيامبر اعظم در آموزش و پرورش دولت نهم موجب بد بيني مردم به دولت شد و آيا دولت بر روي اين نكته فكر كرده است كه چرا رابطه اش با روحانيت خراب شده است؟
وي در پايان اين بخش از سخنان خود گفت: دولت بايد فكر كند كه چرا با جوانان ارتباط خود را از دست داده‌ است؟
محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور كشورمان در بخشي ديگري از مناظره با ميرحسين موسوي كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري خطاب به موسوي گفت:‌ من واقعا بعضي‌وقتها دلم مي‌سوزد كه شما اطلاعاتي را مطرح مي كنيد كه مي‌دانم از روي بي‌اطلاعي است و من يكي از آنها را باز مي‌كنم تا معلوم شود اطلاعات شما از كجاست.
وي افزود: شما در خصوص دانشجويان ستاره دار صحبت كرديد سوال اين است اين ستاره‌دار‌ها از كجا آمده؟ كه شما آن را توي سر اين دولت مي‌كوبيد و به حرف يك عده‌اي استناد مي‌كنيد و من نمي‌دانم آن عده چه كساني هستند. موضوع ستاره دار در زمان آقاي معين درست شد كه در سال 80 بود يعني زمان دوست خود شما آقاي موسوي كه امروز از شما هم حمايت مي‌كنند و آنها آمدند در بحث كارشناسي ارشد در برابر قبولي‌ها يك ستاره و دوستاره قرار مي‌دادند كه يك ستاره يعني آن فرد در آموزش مشكل دارد و مثلا پرونده آنها نقص و مدركي كم دارد. كه مثلا بايد آن را برطرف كند و دانشجوي دو ستاره يعني اينكه آن دانشجو در كميته انضباطي مشكل دارد و تخلفي مرتكب شده و محكوم شده است لذا بايد مراعات كند.
رئيس‌جمهور ادامه داد: مسئله دانشجويان ستاره دار در زمان آقاي معين وضع شد و در اول اين دولت منتفي شد چرا كه ما معتقد بوديم اين امر توهين به دانشجويان است و وزير علوم اين دولت اين امر را منتفي كرد و برداشت و جالب است كه آقاي موسوي به جاي اينكه به دوستانشان انتقاد كنند به ما انتقاد مي‌كنند و من واقعا متاسفم كه شما اينگونه قضاوت مي‌كنيد.
احمدي‌نژاد با اشاره به اين سخن موسوي كه مدعي شد در جلسات مختلف من افرادي به سياست‌هاي دولت اعتراض مي‌كنند، گفت: بالاخره يك سري دور شما جمع مي‌شوند و زماني هم كه ما جايي مي‌رويم و مردم دور ما جمع مي شوند و حرف مي‌زنند. مثلا من در مشهد رفتم و چند صد هزار نفر حضور پيدا كردند و آيا اين افراد آدم نيستند چرا شما خيال مي‌كنيد آن افرادي كه دور شما جمع مي‌شوند فقط آدم هستند و فقط مردم ايران هستند. لذا شما داريد مردم را جدا مي‌كنيد.
وي در پاسخ به اين اظهارات موسوي در خصوص ورشكست شدن انتشاراتي‌ها در دولت نهم گفت: شما در خصوص كتاب صحبت كرديد و بنده با شما هم نظرم و به وزير ارشاد نامه نوشتم و تذكر دادم اما آمارهاي ما نشان مي‌دهد نسبت به دوره هاشمي و خاتمي دولت نهم كمترين كنترل را داشته است كه البته من اين ميزان را هم قبول ندارم و نامه مكتوب من خطاب به وزير ارشاد موجود است.
رئيس‌جمهور ادامه داد: آقاي موسوي شما هشت سال نخست‌وزير بوديد و در دوره شما تنها يك روزنامه منتقد وجود داشت و آنهم از سال 64 راه افتاد كه هفته‌اي يك ياداشت نقد اقتصادي بر شما مي‌نوشت و آمار وارقامي كه من اينجا دارم اين حرفها را تائيد مي‌كنم كه آن را خواهم گفت و خود شما چند بار عليه آن روزنامه عليه آن روزنامه صحبت كرديم كه من متن سخنان شما را دارم و خواهش مي‌كنم كه به آنها مراجعه كنيد چرا كه نبايد حافظه تاريخي از بين برود.
احمدي‌نژاد در پاسخ به اين سخن موسوي كه احمدي‌نژاد را در خط دشمن ناميده بود، گفت: شما به من گفتيد كه ما داريم بر ضد انقلاب عمل مي‌كنيم و به كشور ضربه مي‌زنيم در حالي كه آن گزارشي كه آن روزنامه در زمان شما نقد كرده بود، گزارشي از برنامه و بودجه خود جنابعالي بود و آمده بود و به كميسيون كشاورزي مجلس مراجعه كرده بود و افرادي كه مرتبط بود آن را گرفته بود و بر آن نقدي نوشته بود و شما آنقدر فشار آورديد كه بخشي از آن نقدها تعطيل شد.
وي گفت: شما امروز را مشاهده كنيد و ببينيد كه اين همه تيتر توهين‌هايي است كه به من شده است و بنده اينها را تحمل كردم و شما در سخنراني‌هايتان بنده را ديكتاتور متهم كرديد آيا اين ديكتاتوري است و زمان آقاي هاشمي هم همينطور بود واين كه شما بايد با هم مقايسه كنيد درست است اتفاقا در زمان آقاي هاشمي هم يك روزنامه منتقد بود البته من كاري به مواضع آن روزنامه‌ها ندارم اما شخص رئيس دولت بارها عليه آن روزنامه موضع‌گيري كرد و بالاخره صداي آن روزنامه را بريد.
رئيس جمهور بااشاره به شرايط روزنامه‌ها در زمان آقاي خاتمي گفت: در زمان آقاي خاتمي هم كسي نمي‌توانست يك كلمه هم انتقاد كند و همان علمايي كه شما مي‌فرماييد اگر يك اظهار نظر مي‌كردند كاريكاتور او را مي‌كشيدند كه ما بعد از ملي شدن نفت نمونه‌اي نداشتيم كه كسي عليه علما كاريكاتور بكشد.
وي افزود: در زمان آقاي خاتمي 30 تيتر زده مي‌شد و گفته مي‌شد شما پيام دوم خرداد را نفهميديد و اي واي خيانت شد و هر كسي ضد رئيس‌جمهور بود بالاخره بايد او را خفه مي كردند و براي اينكه بدانيد مثال مي‌زدم كه در دانشگاه هيچ وقت سابقه نداشته است يك دانشيار دانشگاه ما كه پژوهشگر نمونه كشور بود عليه سياست‌هاي پژوهشي دولت مقاله‌اي نوشت و آنچنان رئيس دانشگاه او را له كرد و به او توهين كرد وعده‌اي را در دانشگاه راه انداخت تا عليه او شعار مرگ سر بدهند ونبايداين چيزها يادمان برود.
رئيس جمهور در ادامه اظهار داشت: اينكه من مي گويم آقاي موسوي، آقاي هاشمي و آقاي خاتمي اين درست است و شما برويد سخنراني دختر آقاي هاشمي را در جلسه‌اي كه همسر شما و آقاي خاتمي هم حضور داشتند، ببينيد كه ايشان مي‌گويند كه دوره اصلاحات ادامه راه سازندگي است و در دولت نهم آسيب ديده است و ما آقاي موسوي را مي‌خواهيم چرا كه او استمرار همان راه است و معناي آن اين است كه اشرافيتي كه آقاي هاشمي در اين كشور پايه‌گذاري كرد قرار است ادامه پيدا كند.
احمدي‌نژاد خاطرنشان كرد: آقاي موسوي مردم مي‌دانند كه شما گفته‌ايد كه به حمايت آقاي هاشمي افتخار مي‌كنيد. سوال اين است كه معناي اين صحبت چيست؟‌ چرا كه بالاخره اين معنايي دارد و باور ما اين است كه صحنه گردان اصلي آقاي هاشمي است و بالاخره ما مي‌بينيم كه چه كسي رئيس ستاد انتخاباتي چه كسي است و اين افراد از كجا مي‌آيند و كجا جلسه مي‌گذارند و ارتباطاتشان را برقرار مي‌كند و شما نفرماييد كه ارتباطي وجود ندارد چراكه ارتباطي هست و مگر ملت مي‌تواند چشم خود را نسبت به آن ببندد.
وي با طرح اين سوال كه اين حلقه‌ها چه شده و چگونه ايجاد شده گفت: در خصوص تحمل مخالف در اين دولت چه خبر است و 320 هزار تيتر توهين‌آميز عليه دولت زده شده اما ما نه يك روزنامه را بستيم و نه تهديد كرديم و نه فشاري وارد كرديم و امروز هم آنها مشغول نوشتن اين تيترهاي تخريبي هستند. و به حمايت از شما عليه ما بدتر مشغول نوشتن هستند.
رئيس جمهور با بيان اينكه شما عليه اين دولت بحث‌هاي مختلفي كرديد، ادامه داد: مي‌خواهم مقايسه‌اي كنم كه يادمان نرود كه در سه دولت گذشته چه گذشت و امروز چه شده است.
احمدي‌نژاد در پاسخ به سخن موسوي در خصوص روحانيت و رابطه اين دولت با آنها گفت: شما بالاخره هشت سال نخست‌وزير بوده‌ايد و بفرماييد چند بار خدمت مراجع رفته‌ايد و عدد آن را بگوييد تا بنده و مردم هم بدانند. اما بدانيد كه رابطه اين دولت با علما رابطه‌اي بسيار خوبي است و اين چه ادعايي كه شما داريد آيا اين به معناي حريت نيست و رابطه ما با علما بسيار خوب است و من تعجب مي‌كنم كساني كه نگاه و نظرشان را نسبت به مسائل اصلي و فكري بيان نكرده‌اند چگونه بر روي اين مسائل جزئي انگشت مي‌گذارند و مي‌خواهند نتيجه كلي بگيرند.
وي با بيان اينكه آقاي موسوي شما دولت را متهم به بي‌قانوني كرديد، افزود: شما دولت را متهم به بي‌قانوني و ديكتاتوري كرديد آيا دوره خودتان يادتان هست كه برخلاف قانون اساسي آن حداقل اختيارات رئيس‌جمهور را با فضاسازي سياسي از آن گرفتيد و شما بايد وزرايتان را مي‌برديد تا رئيس‌جمهور آن را تائيد كند اما چون اختلاف نظر داشتيد كاري كرديد كه امام خميني (ره) وارد شد و يك گروهي را براي تعيين وزرا قرار دارد و اين يعني عملا اختيار رئيس جمهور از دست رفت.
رئيس جمهور ادامه داد:‌ در خصوص نمايندگان مجلس آيا كسي جرات داشت عليه شما صحبت كند آيا يادتان هست دوستان شما چه كاري كردند و زماني كه برخي نمايندگان به شما راي منفي دادند، كه آن راي هم مخفي بود دوستان شما رفتند و آن اسامي را استخراج كردند و به همه اعلام كردند و آنقدر عليه آنها شعار اسلام آمريكايي سر دادند بسياري از آنها خانه‌نشين شدند.
رئيس‌جمهور افزود: با اين فضاي تحمل در دولت شما در دولت بعدي و دولت بعدي آن دولت همانگونه بود و من واقعا نمي‌خواستم برخي از اين مسائل را بگويم اما مجبورم چرا كه مي‌بينيم شما حرفهايي را بيان كرديد و مي‌گوييد نظر نظام فلان موضوع است، سوال اين است كه چرا شما خود را جاي نظام مي‌نشانيد.
احمدي‌نژاد در پاسخ به اظهارات موسوي در خصوص طرح مسئله هولوكاست در دولت نهم بيان داشت: بنده عليه ماجراي هولوكاست اظهار نظر كردم و رهبري هم آن را تائيد كرد و ملت هم آن را تائيد كردند و چه كسي در نظام است كه شما مي‌گوييد نظام تصميم ديگري گرفته است و اگر شما از ديد مردم صحبت مي‌كنيد بدانيد كه مردم در شرايط مختلف مواضع خود را اعلام كردند.
وي با بيان اينكه آقاي موسوي شما دولت را به بي‌قانوني متهم كرديد، تاكيد كرد: نمي‌خواهم وارد اين شوم كه در دولت شما 95 ميليارد تومان از حساب بانك مركزي بدون مصوبه مجلس برداشته شد كه در تعطيلات تابستان بود و زماني كه مجلس آمد و آن را مشاهده كرد كه دعوايي در كشور درست شده است.
رئيس‌جمهور با بيان اينكه من مي‌خواهم مقداري در خصوص مدارك دانشگاهي صحبت كنم،‌ گفت: شما آقاي خاتمي را دكتر خطاب كرديد ولي مي‌دانيد كه طبق مقررات به كسي مي‌توان خطاب دكتر داد كه دكتراي قطعي دانشگاهي داشته باشد و يا حداقل امتحان جامع را گذرانده باشد ولي ايشان ليسانس فلسفه دارند و محترم هم هستند و نمي‌خواهم بگويم دكترا براي كسي عزت مي‌آورد اما شما بالاخره خطاب دكترا به ايشان داديد و آيا من مي‌توانم راجع به پرونده آموزشي خانمي (مدرك دكتراي زهرا رهنورد) با شما صحبت كنم؟
موسوي در پاسخ به اين سوال احمدي‌نژاد جواب مثبت داد، اما احمدي‌نژاد اظهار داشت در وقت بعد به اين امر خواهد پرداخت. 

احمدي‌نژاد: بسياري مديران دولت‌هاي قبل با دست خالي ميلياردر شدند 
 ميرحسين موسوي كانديداي انتخابات رياست جمهوري دهم در ادامه مناظره تلويزيوني با محمود احمدي نژاد ديگر كانديداي رياست جمهوري گفت: يكي از مشكلاتي كه در كشور است روش پرونده‌سازي و به دنبال برخي واژه‌ها گشتن است و اين در حالي است كه ما مسائلي مانند وزير كشور دولت را داريم كه اگر رئيس دولت نمي‌دانست آن فرد فوق ديپلم است و خودش را دكترا جا زده نشان مي‌دهد كه ضعف اطلاعات دولت است و اگر فكر مي‌كرد كه او ديپلم دارد آن معناي ديگري است كه ما نمي‌خواهيم آن را بگوييم كه او بر همين اساس در برابر مجلس و مردم قرار گرفت و شما پايان‌نامه‌هاي دانشجويان را به عنوان كاغذ پاره قلمداد مي‌كنيد.
وي افزود:‌ آن فرد را آنقدر مورد اطمينان خود قرار مي‌دهيم كه برخلاف قانون يك معامله چند ده ميلياردي را در زماني كه وزير كشور است در دفتر خود مشغول مذاكره و گفتگو مي‌شود كه مسائل آن در روزنامه‌ها مطرح شد و بعدا يكي از معاونين ايشان مي‌گويد كه من از درب وزارت كشور رد مي‌شدم و رفتم دوستم را ببينيم و مشاهده كردم كه او مشغول مذاكره با فلان كمپاني است و من هم وارد بحث شدم و همه اينها يك ظني نيست كه در جامعه ايجاد مي‌شود و بسيار ناراحت كننده است.
كانديداي انتخابات رياست جمهوري دهم در ادامه اظهار داشت: زماني كه نمي‌شود مقاومت كرد آن وزير برداشته مي‌شود و جاي او وزيري گذاشته مي‌شود كه مشكلات ديگري دارد و مثلا پرونده‌اي در اردبيل دارد و ثروت ميلياردي او جاي سوال دارد و امروز او در حساس‌ترين پست گذاشته مي‌شود و در مقابل خط و منشي كه امام در خصوص انتخاب مسئولان مشخص كرده بود مغايرت دارد و همه اينها براي ما جاي سوال دارد.
موسوي با بيان اينكه من به بحث قانون‌گريزي برمي‌گردم، گفت: معتقدم كه استبداد صغير به دليل پشت كردن به قانون بوجود مي‌آيد و عادت دادن مردم مقدمه‌اش اين شد كه مي‌شود قانون را شكست و رضا خان زماني روي كار آمد كه مردم را به تدريج عادت دادند كه قوانيني كه مجلس مي‌گذراند پشت سر گذاشته مي‌شود و من اينجا موارد بسيار زيادي دارم كه به طور علني در مقابل قوانين ايستادگي شده است و بنده احساس خوف كردم و بنده نمي‌خواهم بگويم كه خود شما خداي ناكرده مي‌خواهيد ديكتاتور شويد اما فرض كنيد كه يك دولتي هشت سال قانون‌هاي متعدد را رد كند و بگويد كه از فلان رئيس‌جهور خوشم نمي‌آيد و فلان قانون را دوست ندارم و اختيارات مرا محدود مي كند و اگر مردم كرخت شوند چه چيزي در كشور باقي مي‌ماند كه آنها عادت كنند كه هشت سال قانون در كشور اداره نشود و ما هشت سال در كشور طوري عمل كنيم كه رئيس دولت قوانين را پشت سر خود بيندازد.
وي افزود: فرض كنيم بعد از هشت سال البته من نمي‌گويم در اين دولت يك فراز و نشيبي به وجود آيد و كسي در صحنه بيايد و از اين حس براي به خطر آوردن كشور استفاده كند.
كانديداي انتخابات رياست جمهوري دهم با اشاره به برخي استدلالات خود در خصوص اين دولت گفت: خودداري از اجراي برنامه چهارم توسعه اقتصادي،‌ اجتماعي و فرهنگي و مطرح كردن بحث‌هاي عجيبي راجع به اينكه اين امر چه چيزي است و آيا دولت مي‌تواند با يك قانون اين گونه برخورد كند چرا كه اگر يك قانون مخالف است بايد قانون ديگري را به مجلس ببرد و آن را تصويب كند تا بتواند از آن قانون قبلي بگذرد كه من از محتواي آن مي‌گذرم.
موسوي ادامه داد: انحلال شوراهاي عالي و عدم اجراي مصوبه مجلس و همچنين مصوبه مجمع تشخيص مصلحت و دولت پاي خود را توي يك كفش كرده است و گفته است كه من اين مصوبه را اجرا نمي‌كنم و هزار جور بهانه مي‌آورد و من تصور نمي‌كنم كه از مجمع تشخيص مصلحت مرجع بالاتري داشته باشيم كه راي رهبر انقلاب نيز پشت آن است و آن قدر هم مهم است كه بر اساس مصلحت مي‌تواند از مشكلاتي كه شرعي داريم فراتر برود و در همين مجمع تصويب شد كه 18 عدد از اين شوراها احيا شود اما دولت هنوز هم آن مصوبه را اجرا نكرده است.
وي يكي از 18 شوراي عالي را شوراي پول و اعتبار خواند و گفت: يك دليل براي ايجاد اين تورم 25 درصدي منحل شدن شوراهاي پول و اعتبار است و يك دليل ديگر آن اين است كه دولت مي‌خواهد اختيارات همين اين بانكها و موسسات را زير دست خود قرار دهد و كسي در آن دخالت نكند و نماينده دادستاني و بخش هاي ديگر نباشند و نماينده بخش خصوصي هم حضور نداشته باشند كه نتيجه آن اين تورم و وضعيت اقتصادي مي‌شود كه داد همه درآمده و نقدينگي دو برابر زماني مي‌شود كه دولت به شما تحويل داده شده است.
اين كانديداي انتخابات رياست جمهوري دهم در ادامه اظهار داشت: هزينه كردن غيرقانوني از بودجه عمومي كه بنده مي‌گويم به صورت جلسات مجلس و گزارشات ديوان محاسبات مراجعه كنيم كه يكي از مهم‌ترين سازمان‌هاي نظارتي است.
موسوي با اشاره به انحلال سازمان برنامه و بودجه در دولت نهم گفت: بنده مصوبات قانوني را دارم كه دولت نمي‌تواند چنين كاري را بكند و در اين زمينه حساسيت دارم و دليل آن اين است كه در زمان خودم حسي داشتم كه ممكن است عده‌اي با برنامه مخالف باشند و عده‌اي هم از اول انقلاب با برنامه مخالف بودند و مي‌گفتند كه به خدا توكل كنيد و نعمت خدا از آسمان مي ريزد و مي‌خواستند تك نفره عمل كنند و به دليل همين احساس خطر در مجلس بازبيني قانون اساسي كه سخنگوي كميسيون اجرايي بودند مسئله امور استخدامي و برنامه و بودجه را مخصوصا در قانون اساسي پيشنهاد كردم و جالب اينجاست كه اين سازمان تنها سازماني است كه در قانون اساسي آمده است اما دوستان اين سازمان را منحل كردند و معاونتي تشكيل دادند كه به طور حتم نمي‌تواند اختياراتي داشته باشد.
وي افزود:‌ زير پا گذاشتن قانون ماليات مستقيم كه اگر لازم باشد جزئيات آن را مي گويم و دستور توقف قانون ماليات بر ارزش افزوده كه اصلا در اختيارات دولت نيست كه چنين كارهايي انجام دهند، عدم اجراي مديريت خدمات كشوري،‌الحاق غيرقانوني سازمان حج و زيارت به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كه وقتي رهبري دخالت كردند اين مسئله بازگشت در صورتي كه مشخص بود اين كار غيرقانوني است.
اين كانديداي انتخابات رياست جمهوري دهم با اشاره به بي‌اعتنايي به احكام آشكار قانون دادگاه‌ها گفت: موردي دارم كه وزير علوم در مقابل ديوان عدالت اداري كه حكم صادر كرده است به صراحت مي‌گويد كه من به اين رئيس دانشگاه كه فردي انقلابي بود گفتم كه در صورت اخراج نيز با ورود اين متخلف دانشگاه مخالفت كند و در اين جا چندين بار گفته شده كه وضعيت اين استاد چيست اما ايشان صريحا اين نامه را نوشتند و اگر ايشان با اين فرد مخالف است مي‌تواند از راه‌هاي قانوني راه حل پيدا كند تا آن فرد آنجا نباشد.
موسوي گفت: بي‌اعتنايي به مدرك جعلي آقاي كردان مي‌بايد به نقض آشكار قانون ممنوعيت تصدي بيش از يك شغل و من تصور مي‌كنم كه دوستان به جاي اينكه بروند پرونده‌سازي كنند بهتر است بروند دنبال مسائلي كه مشكلات كشور راحل كند و كشور را از بحران‌ها نجات دهند وبنده صادقانه و بدون هيچ شيله ‌و پيله‌اي مي‌گويم كه يكي از انگيزه‌هاي اصلي من براي ورود به انتخابات همين گريز از قانون بوده است.
وي خطاب به مردم اظهار داشت: اگر دولت صريح نه يك بار بلكه چند بار بگويد كه اشتباه كرده است اما دائم آن را روش كند و در مقابل قوانين مجلس كه با آن دولت همسو است بايستد و مردم حساسيت‌شان را ازدست بدهند آيا احساس خطر ايجاد نمي‌شود آيا كشور روي پاي خود مي‌ماند؟
محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور كشورمان در پاسخ به سئوال ميرحسين موسوي كه در بالا به طور كامل به آن اشاره كرد و گفت: دوباره جمله قبلي‌ام را در خصوص قضاوت‌هاي آقاي موسوي تكرار مي‌كنم و مي‌گويم كه آيا اين دولت قانون را زير پا گذاشته؟ و شما استنادتان به يك مصوبه مجلس است و آنهم قانون شوراهاست و شوراي نگهبان هم گفته است كه اين خلاف قانون است و مجمع تشخيص هم مي‌پذيرد و اگر شما مي‌خواهيد واقعا قانون را اجرا كنيد و معترض هستيد دو خط بنويسيد و به ديوان عدالت اداري ارائه كنيد و ما قانون داريم كه اگر دولت خلاف قانون عمل كرد مي‌آيد و آن را باطل مي‌كند.
وي در پاسخ به مجري برنامه كه تنها 8 دقيقه وقت براي احمدي‌نژاد در نظر گرفته بود گفت: به نظر من شما اين مناظره را 3 الي 4 ساعت ادامه دهيد چرا كه آقايان سه ماه است كه همه با هم دارند حمله مي‌كنند و دولت را مي‌زنند و سه نفر در برابر يك نفر منصفانه نيست اما اشكالي ندارد.
رئيس جمهور با اشاره به اسناد و مدارك موجود گفت: بر طبق اسنادي كه ما داريم در دولت قبل تعداد مصوباتي كه باطل شد 303 عدد بود و در دولت ما 157 عدد است و مصوباتي كه از ما توسط ديوان عدالت اداري باطل شده است ‌3.2 درصد است اما در دولت قبل 6.5 درصد است و سوال اينجاست كه چه كسي بيشتر تابع قانون است؟ و اصلاحاتي كه ما در مجلس انجام داده‌ايم بيشترين است و ما داريم عين همان قانون مصوب مجمع را اجرا مي‌كنيم.
احمدي‌نژاد خطاب به موسوي ادامه داد:‌ شما با چند حقوقدان صحبت كنيد و بدانيد كه شما را توجيه مي‌كند و اگر فكر مي‌كنيد كه ما واقعا نقض قانون مي‌كنيم يك ياداشت به ديوان عدالت اداري بدهيد و هر جايي كه تخلفي اتفاق افتاده آن را باطل مي‌كند و اينكه مي‌گوييد يك جايي اتفاقي افتاده و جاي ديگري اتفاقي ديگر افتاده بالاخره ما يك كشور بزرگ هستيم و مگر در دوره شما از اين اتفاقات كم رخ داد و آيا ما دنبال پرونده سازي هستيم؟
وي با تشريح ماجراي كردان تصريح كرد: در دهه 80 يعني از سال 70 به بعد در دوره آقاي هاشمي كه حامي شما هستند يك موجي در مديريت بوجود آمد كه همه مي‌خواستند دكترا بگيرند و دانشگاه آزاد هم پشت اين قضيه بود و مدام دكترا صادر كرد و آقاي كردان هم يكي مثل آن افراد است و من در مجلس گفتم كه من براي اين جور كاغذ پاره‌ها ارزشي قائل نيستم چرا كه دكترا بايد كسي باشد كه بي‌خوابي و زحمت كشيده باشد و مي‌شود فهرستي بياوريد كه چقدر از آدم‌هاي دوره آقاي هاشمي و موسوي رفتند و همين جور دكتراي قلابي گرفته‌اند و آقاي كردان هم يكي از آنهاست اما بر روي انگشت گذاشته شده است و من گفتم كه اين مدرك را كنار بگذاريد و عملكرد ايشان را بياوريد.
رئيس جمهور در پاسخ به اين سخن موسوي كه از وزير كشور ميلياردر صحبت كرد گفت: يك كسي فرمانده لشكر بوده است و در دوره آقاي هاشمي و خاتمي وارد كار اقتصادي شده است و زمانيكه پولدار بود من به او گفتم كه آن را كنار بگذار و در دولت بيا و او هم آمد.
احمدي‌نژاد خطاب به موسوي گفت: آقاي موسوي بسياري از مديران شما و آقاي هاشمي دست خالي آمدند و يك امتياز دلار 7 توماني دريافت كردند و با واردات و صادرات ميلياردر شدند و آقاي صفائي فراهاني مدير دولت شما بود و از دولت شما پولدار شد و فهرست بسيار زيادي است اما من نمي‌خواهم از آنها اسم ببرم.
وي افزود: شما آقاي موسوي مي‌گوييد كه اين فرد ميلياردر شده است سوال من اين است كه پسران آقاي هاشمي در كشور چه كار مي‌كنند؟ و كداميك از وزراي بنده در دوره وزارتشان پولدار شدند؟ و يا رانتي را خورده‌اند؟ و يا ملكي را خورده‌اند؟ من فهرستي از زمين‌هايي دارم كه مديران در گذشته گرفته‌اند كه 40، 50، 60، 80 و 400 هكتار زمين گرفته‌اند و در دوره واگذاري ما بيشترين مشكلات را در كارگاهها در دوره قبل از اين دولت داريم و كساني اين امتيازات را گرفتند كه امروز از شما حمايت مي‌كنند.
رئيس جمهور با اشاره به هزينه‌هاي تبليغاتي ميرحسين موسوي در انتخابات گفت: اين هزينه سنگين تبليغاتي شما از كجا تامين مي‌شود و آقاي موسوي من شما را دوست دارم اما اين چه نحوه هزينه كردن است و اين پول‌ها از كجا مي‌آيد كه يك مورد آن شركت "رشت الكتريك " است كه بدون هيچ مزايده‌اي به دوستان آقاي كرباسچي و همسر آقاي كرباسچي دادند و كارخانه را از بيخ تراشيدند و خواستند كه زمين آن را بفروشند و ده‌ها مورد وجود دارد كه 400 هكتار زمين در هرمزگان گرفتند در حاليكه مردم براي 2 هكتار لنگ هستند و آقاي موسوي بي‌قانوني اين موارد است.
احمدي‌نژاد در ادامه اظهار داشت: آقاي موسوي بي‌قانوني استات اويل است و طرف در اينجا محاكمه مي‌شود اما از زندان فراري داده مي‌شود و به خارج مي رود و ته اين جريان پسر آقاي هاشمي حضور دارد و بي‌قانوني در پسران برخي از همين آقايان است كه امروز از شما حمايت مي‌كنند.
وي افزود: آقاي موسوي پسر آقاي ناطق نوري چگونه ميلياردر شد و خود آقاي ناطق به اينجا رسيد و اين افراد آقاي موسوي حاميان شما هستند و بي‌قانوني اين موارد است و كجا اين دولت اعلام كرده است كه قانون را نمي‌پذيرد و شما نمي‌توانيد يك مورد هم با استدلال بياوريد.
رئيس جمهور در ادامه با نشان دادن گواهي از تحصيل همسر ميرحسين موسوي اظهار داشت: آقاي موسوي شما اين خانم را مي‌شناسيد و در تبليغات انتخاباتي كنار شما هستند و برخلاف همه قوانين كشور همزمان كه كارمند بودند 2 رشته كارشناسي مي‌خواندند كه يكي از آن در دانشگاه آزاد دكترا بدون كنكور گرفته است و بعد از آن در رشته غير مرتبط دانشيار و استاد شده است و بدون اينكه شرايط رئيس شدن را داشته باشد رئيس دانشگاه شده است. آقاي موسوي اين موارد بي‌قانوني است و من با اين موارد مخالفم و مي‌گويم با رانت‌بازي و باندبازي و اينگونه موارد كه يك عده اي مي‌برند و مي‌خورند و بقيه محروم مي‌شوند مخالف هستم و آقاي موسوي من با قانون مخالف نيستم و تابع قانون هستم و دولت ما قانون‌مدارترين دولت است.
احمدي‌نژاد در پايان سخنان خود گفت: من وارد آمار نشدم اما مي‌گويم در همين دوره‌اي كه شما مي‌گوييد اقتصاد ضربه خورده است بهترين وضعيت اقتصاد نسبت به گذشته وجود دارد و نسبت به دوره شما كه بسيار عالي است و نسبت به دولت‌هاي قبلي هم ما اينجا گزارشاتي داريم كه دقيقا نشان مي دهد خوب است اما من از شما سوال مي‌كنم كه گزينش‌ها را امام در زمان چه كسي منحل كرد آيا در زمان ما بود نه در زمان شما بود.
وي افزود: بنده بعد از اين انحلال‌ها نزد آقاي نقره‌كار كه باجناق شما هستند رفتم و پرونده‌هايي را به ما مي‌دادند كه يك دختر خانمي آمده است و از او فلان سوال را مي‌پرسند كه اگر جواب مي‌داد مي‌گفتند او خيلي مسلط است و گزينش او را باطل مي‌كردند و اگر جواب نمي‌داد او را تاييد مي‌كردند و آقاي موسوي فرمان 8 ماده‌اي امام براي شما و نه براي اين دولت صادر شد شما پاسخ دهيد كه آن فرمان را چقدر اجرا كرده‌ايد.

موسوي: مسائلي كه شما مطرح مي‌كنيد به من ربطي ندارد
ميرحسين موسوي كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري در فرصت ده دقيقه‌اي پاياني خود در مناظره با احمدي‌نژاد اظهار داشت: از مشكلات صحبت با آقاي احمدي‌نژاد بيان مسائل غيرقانوني از ناحيه ايشان است و از روحيه ايشان مشخص است كه چه كساني اينجا همراه ايشان هستند، همين رجانيوزي‌ها هستند كه همراه شما آمده‌اند و آيا اين واقعا شيوه برخورد با مجلس و نهادهايي مانند مجمع تشخيص مصلحت نظام است، مجمع جايي است كه بخشي از ريش سفيدان جامعه در آن حضور دارند و جمع شده‌اند كه براي مشكلات كشور تصميم بگيرند و جايي كه پشت سر آن را كل قانون اساسي و رهبري مي‌گيرد و به اين ترتيب آيا مي‌شود مسائل كشور را حل كرد اما بايد به سمتي برويم كه بپذيريم اشتباه كرده‌ايم و به گونه‌اي ديگر رفتار ‌كنيم وهمين كارها صورت مي‌گيرد كه مي‌گويند ديكتاتوري اما من هرگز نگفتم كه شما ديكتاتور هستيد اما اين روش قطعا به ديكتاتوري مي‌انجامد كه شما راي خود را به راي جمعي مانند مجلس و مجمع تشخيص مصلحت نظام ارجح بدانيد.
وي ادامه داد: بحث اينكه اسامي را بيان مي‌كنيد و از افراد خاصي نام مي‌بريد شايسته شخصيت‌ها در اين مملكت نيست شما يك افرادي را مورد حمله قرار مي‌دهيد كه در اين فضا وجود ندارند و در قوه قضائيه نيز محكوم نشدند و شما افرادي را سكاكي سرنوشت آينده بنده مي‌كنيد نمي‌توانند از خود در برابر آنچه كه شما بيان مي‌كنيد دفاع كنند و اين به نظر مي‌آيد كه چيزي از من نداشته‌ايد كه به سراغ افراد و دوره‌هاي گذشته رفته‌ايد.
موسوي گفت: شما در يك جمع 50 ميليون نفري كه پاي تلويزيون‌ها و پاي تماشاي اين برنامه نشسته‌اند چنين مسائلي را مطرح مي كنيد و من به آنها حق مي‌دهم كه از دست شما ناراحت باشند و شما فكر نمي‌كنيد كه آقاي هاشمي چه كارهايي در اين جامعه انجام داده و شما بايد در جايگاه يك شهروند به آنها حق بدهيد، وقتي اسم خانواده آنها و اسم بچه‌هاي آنها را مي‌بريد معتقدم كه وقتي قوه قضائيه در جهان كسي را محكوم مي‌كند يعني بقيه ملت بري از تخلفات هستند و اين يك اصل اسلامي است، شما از اول كار خودتان شروع كرديد كه بيان كرديد هزاران مفسد در اين مملكت هست كه مي‌خواهيد پرونده‌شان را افشا كنيد و مي‌خواهيد از آنها نام ببريد، رئيس بانك پارسيان را لجن مال كرديد و بعد مشاور خود كرديد ك اما ما به خدا ايمان داريم و نمي‌توانيم چنين مسائلي را بپذيريم.
اين كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري در مورد واگذاري هكتاري زمين‌ها به افراد اظهار داشت: اگر چنين كاري شده خيلي كار غلطي كردند و به من چه ربطي دارد؛ من بيان كردم كه هر شهروند يك ستاد دارد و ما از حضور هر فردي استقبال مي‌كنيم، ما هسته مركزي شامل انسان‌هاي مومن و معتقد را براي ستادمان در نظر گرفتيم كه كسي يك كلمه نمي‌تواند در مورد آنها سخن بگويد كه اگر مي‌توانستيد و داشتيد از آنها نام مي‌برديد چون روحيه شما اين طور است اما ما درها را باز گذاشته‌ايم و از همه مردم استقبال مي‌كنيم و به همه مردم مي‌گويم كه اگر مي‌خواهيد در جامعه تغييري ايجاد شود بايد به ميدان آمد.
وي خطاب به احمدي‌نژاد اظهار داشت: شما عكس همسر بنده را در برابر من نشان مي‌دهيد و مسائلي را مطرح مي‌كنيد؛ ايشان به عنوان مهمترين روشنفكر زن اين كشور مطرح است و ده سال براي دكتراي خود در رشته علوم سياسي تلاش كرده است، ايشان قرآن پژوه است و افتخارش اين است كه فوق‌ليسانس علوم سياسي دارد و هم دكتري علوم سياسي خود را با تلاش فراوان دريافت كرده است؛شما برويد آن موقعي كه كنكور بوده را بررسي كنيد،‌بنده خبر دارم متاسفانه عوض اينكه معاون اجرايي شما در مسير حل مشكلات مردم باشد به دنبال يافتن پرونده براي اين قبيل مسائل است. من آمده آم كه اين روحيه را عوض بكنم و آن چيزي كه در هشت ماده‌اي امام است برخلاف اين روحيه است و بنده اين حالت پرونده‌سازي و ستاره كردن دانشجويان و سياه كردن پرونده‌ها را اصلاح مي‌كنم.
ميرحسين موسوي به بحث ستاره‌دار كردن دانشجويان در دوره‌هاي متعدد پرداخت و گفت: ايشان مي‌گويند ستاره‌دار كردن دانشجويان در زمان آقاي معين صورت گرفته. من كاري ندارم و در زمان هر كه صورت گرفته كار بدي بوده و من در مورد شما 4 سال صحبت نكردم اما وقتي ديدم كشور را به خطر مي‌اندازيد احساس خطر كردم، سياست‌هاي شما سياست‌هاي عهد قجري است شما بانك‌ها را به حياط خلوت تبديل كرده ايد و شوراهاي متعدد از جمله شوراي پول و اعتبار را كه در مسير محدود كردن اختيارات شماست منحل كرديد، تمامي بحث‌هاي من از سر دلسوزي است و بايد بپذيريم كه بسياري از مشكلات در نتيجه همين سياست‌هاي اشتباه بوده است، ما در منطقه يك دوست نداريم و اين در نتيجه نوع مديريت شماست.
اين كانديداي دهمين دوره رياست جمهوري مديريت احساسي را يكي از علائم عدم مديريت توانمند در كشور برشمرد و گفت: اينكه مدام در پي مطرح كردن مسائلي نظير اسرائيل در حال فروپاشي است، آمريكا و فرانسه در حال فروپاشي است، معلوم است كه براساس همين تفكرات سياستگذاري مي‌كنيم و روزمرگي و سطحي‌نگري به كشور ما لطمه زده است و خسارت‌هايي كه در اين چهار سال ديديم به ضرر كشور ما تمام شده است.
موسوي گفت: من از مردم بودم و در پايان به مردم بازمي‌گردم و اميدوارم مردم خودشان ببينند و تصميم‌گيري كنند؛ مردم را به ارزش‌ها دعوت مي‌كنم و بايد براي مردم كار ايجاد كنيم، صنعت را تقويت كنيم؛ من به تازگي كه در همدان بودم چون محصول آنجا سير است در آنجا مردم بيان مي‌كردند كه سير چيني همه جا را فراگرفته و اين ناشي از سياست‌هاي غلط است اما آرزو مي‌كنم كه نتيجه اين بحث‌ها به نفع انقلاب عظيم اسلامي ما باشد.

در باره علل سقوط پهلوی

در باره علل سقوط پهلوی


رسول جعفریان



 مصاحبه زیر پاسخ به چند پرسشی است که مجله سپیده دانایی در این ایام پرسید و بنده به اجمال پاسخ دادم. مجله سیپده دانایی در حوزه مسائل تربیتی و روانشناسی و بویژه پرداختن به مسائل روحی جوانان تلاشی ستودنی است.

 

1- یكی از آثار قدرت بسته شدن اطلاعات بر روی حاكمان و به فرمایش حضرت علی (ع) «احتجاب از مردم است» - شكاف بین مردم و حاكمان - با توجه به مطالعات شما در زمینه تاریخ، تحلیل شما در این زمینه چیست؟ ( با تاكید بردوره پهلوی)

 

دور شدن حاکم از مردم به دو معنا می تواند باشد یا به عبارتی به دو صورت. نخست این که کسانی او را محاصره کرده یا به اصطلاح کانالیزه کنند و اجازه رسیدن اطلاعات دقیق را به او ندهند. این امری معمول است که غالبا در حکومت ها رخ می دهد و دلایل روحی – روانی خود را دارد. مهم ترین عامل آن، اطرافیان هستند که برای حفظ وضع موجود که مهم ترین رکن آن بودن و ماندنشان در قدرت است، اوضاع را آرام تصویر کرده و اجازه ورود اطلاعات نگران کننده را به حاکم نمی دهند. این امر به مرور حاکمان را از مردم دور کرده و آنان را از واقعیات موجود در جامعه بیگانه می کند. در نتیجه تصمیمات نادرست گرفته یا اصلا در بی تصمیمی اوضاع را رها می کنند.

اما صورت دیگر آنچه شما آن را «احتجاب حاکمان» از مردم خواندید، حسی است که در وجود خود حاکم وجود دارد. کسانی به تصور این که از دیگران برتر هستند و قادر به درک همه چیز، وقتی در قدرت قرار می گیرند، اصلا جریان های مخالف را به چیزی نمی گیرند. برای مخالفت ها و دلایل آنها ارزشی قائل نیستند و لذا گوش شنوا ندارند این جماعت به تدریج دچار «کیش شخصیت» شده و سطح علم و دانش و لیاقت های شخصی خود را برتر از همه می پندارند. این احساس همان چیزی است که سبب حجاب می شود. دستگاه پهلوی به خصوص شخص محمدرضا شاه یک چنین احساسی داشت. مهم ترین مشکل شاه کیش شخصیت بود. به طوری که او خود را برتر از همه می دید و تصور می کرد درکش از دیگران بیشتر است. البته این افراد یک مشکل روحی دارند. همان طور که کیش شخصیت دارند در طرف مقابل، به محض آن که شکست بخورند، دیگر قادر به جمع و جور کردن اوضاع روانی خود نیستند. این جماعت دیوار بزرگ و حصار شگفتی را اطراف خود، آن هم با تصورات و توهمات بی پایه درست می کنند. وقتی این دیوار فرو می ریزد دیگر هیچ پشتوانه ای ندارند و لذا خودشان هم فرو می ریزند و خیلی زود سقوط می کنند..

 

 

2- این شكاف باعث چه مشكلاتی می شود كه در نهایت منجر به سقوط دولت ها و حكومت ها می شود؟

 

مهم ترین معضل فاصله گرفتن حاکم از مردم، پدید آمدن دره ای با اسم «جهل اطلاعاتی» است که حاکم از واقعیات موجود در جامعه خواهد داشت. در نتیجه، برنامه ریزی ها غیر منطقی و غیر واقعی بوده و به طور طبیعی چنین جامعه ای در سراشیبی سقوط پیش می رود. البته تصور نشود که چنین اشکالی تنها در یک دولت غیر مردمی روی می دهد بلکه بسا در یک دولت و حکومت مردمی به تدریج چنین پدیده ای اتفاق افتد. مهم حفظ رابطه مردمی با توده ها آن هم در بخش های مختلف آن اعم از نخبگان و افراد عادی است. در بسیاری از موارد موج های خاصی در جامعه شکل می گیرد که اگر اطلاعات دقیقی در اختیار نباشد، می تواند حکومت را سرنگون کند. طبعا اگر حکومت باطلی باشد، ممکن است موج های حق یا حتی باطلی رشد کند و آن حکومت را سرنگون کند. اگر دولت حق بر سر کار باشد ممکن است موج های باطل به تدریج در بخش های پایین جامعه توسعه یافته و به دلیل بی خبری حاکمان، شرایط را به گونه ای پیش ببرد که دیگر قابل جبران نباشد.

 

3-  در مورد سلسله پهلوی برخی از افراد معتقدند كه این آدم (محمد رضا شاه) خودش خوب بود و این اطرافیان وی بودند كه بد و خائن بودند – كه او را از وضعیت مردم مطلع نمی كردند و از این حرفها- می خواستم اولاً نظر شما را در این زمینه جویا شوم كه آیا با این نظر موافقید یا خیر؟ ثانیاً شما سهم این دو (اطرافیان و رهبر) را در فروپاشی یك نظام چگونه می بینید یا سهم كدامیك بیشتر است؟

مشکل شاه، صرفا دور بودن او از مردم یا محاصره شدنش توسط اطرافیان نبود. این تنها یکی از مشکلات حکومت پهلوی است. مهم ترین مشکل مردم بی اعتمادی به مردم خودش و دلبستگی به سفرای امریکا و انگلیس در تهران است که تصور می کرد ناجی او هستند.  شاه تلاش می کرد از کانال های مختلف اطلاعاتش را جمع آوری کند. اما واقعیت آن است که به دلیل آن که از اساس دولت نامشروعی بود راهی برای نفوذ در میان بخش های مهمی از جامعه نداشت. عناصر رژیم نمی توانستند در تشکل های مذهبی و مساجد نفوذ چندانی داشته باشند. زیرا طبیعت طرفداران شاه، سنخیتی با توده های متدین و مخالف پهلوی نداشت. در عین حال برای شناخت شخصیت شاه همین مقدار اندک از خاطرات که منتشر شده است کافی است. بهترین آنها خاطرات اسدالله علم وزیر دربار پهلوی است که شخصیت عیاش شاه را به خوبی تصویر می کند. علم که فدایی شاه بود و در همین خاطرات نیز فدایی بودن خود را برای شاه نشان می دهد، تصویری از شاه به دست می دهد که صرفا به دنبال تفریح و عیاشی و گردش است. چنین شاهی فرصت آن که بتواند با عامه مردم در ارتباط باشد ندارد. تمام ملاقاتها را سفرای امریکا و انگلیس و فرانسه است. تمام سفرها به اروپا آن هم برای تفریح است. طبعا فرصتی برای تماس گرفتن با توده ها ندارد. همین که شاه در میانه سال 57 خطاب به ملت گفت که پیام آنان را شنیده است تلویحا حاوی این نکته بود که اطلاعی از اوضاع جامعه خودش نداشته است. البته ممکن است شاه این نکته را از روی فریب گفته باشد اما به هر حال حاوی همان نکته است. جالب است بگویم که حتی سفارت خانه های امریکا و انگلیس هم نتوانسته بودند اخبار درستی از وضعیت مردم ایران داشته باشند. به همین دلیل نتوانستند انقلاب اسلامی را پیش بینی کنند. دلیل این امر همان نکته اول است که عرض کردم. عناصر وابسته به آنان به رغم آن که برای جمع آوری اطلاعات تلاش می کردند جایی میان مردم عادی نداشتند تا بتوانند موج انقلاب اسلامی را پیش بینی کنند.

 

 

4- افراد و گروهها زیادی با شاه مبارزه می كردند (توده ای ها، ملی مذهبی ها و ...). چرا مردم از بین این افراد و گروهها به امام(ره) گرویدند؟ و یا به عبارتی دیگر راز محبوبیت امام (ره) چه بود؟

جریان روشنفکری در ایران که بخشی از آن جریان چپ و ملی گرایانه است در مقایسه با جریان های مذهبی، یک اقلیت به حساب می آید. البته آنان به شدت فعال بودند و تلاش زیادی هم کردند اما هیچ گاه نتوانستند به لایه های توده ای و مردمی دسترسی پیدا کنند. مبارزات آنان همیشه در سطح نخبگان متمایل به چپ یا ملی گرایی باقی ماند. حزب توده بزرگترین حزب در ایران به لحاظ سازماندهی بود اما عناصری که جذب آن می شدند توده های مردم نبودند. شما تا مردم را نداشته باشید نمی توانید کاری انجام دهید. البته مردم در یک دوره به دلیل تربیتی که پس از مشروطه داشتند تمایل کامل به روحانیت نداشتند. چندین دهه طول کشید تا آنان از جریان های دیگر ناامید شده به سمت روحانیت و در رأس آنها به امام خمینی که ویژگی های شخصی اش کمک زیادی برای جذب مجدد مردم به روحانیت داشت باز گردند و بگروند. من نمی خواهم سهم کمونیستها را کمتر از آنچه هست نشان دهم اما آنان گرفتار یک تناقض مهم بودند. بنیادشان بی دینی بود اما در مقابل مردمی متدین بودند. لذا همین حزب توده سعی می کرد نشان دهد با دین اسلام مشکلی ندارد اما دم خروس آشکار بود. به هر حال وقتی کتابهای کمونیستی یا آثار لنین به فارسی ترجمه می شد یا وقتی تجربه های حزب کمونیست شوروری برابر چشم مردم قرار می گرفت روشن بود که در اینده این حزب جایی برای دین نیست. این اکثریت مردم را از آنان جدا می کرد. یک نکته دیگر هم هست و آن این که روحانیت درست است که مثل حزب توده یا دیگر تشکل های چپ کار تشکیلاتی به معنای معمول حزبی و سازمانی نداشت اما از بعد از شهریور 1320 کارش را در سطح مساجد آغاز کرد. همان جایی که بعدها مؤتلفه شکل گرفت. یعنی چند گروه از چند مسجد دور هم جمع شدند. مبارزات روحانیت گسترده و وسیع تر بود. شامل بیشتر مساجد می شد. این فعالیت ها از سال 1340 به بعد بسیار وسیع بود. من این مسأله را در کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی در دوره پهلوی دوم نشان داده ام.

 

5- به نظر شما كه فردی آگاه به تاریخ هستید آسیب شناسی انقلاب چه می تواند باشد و یا چه چیزهایی می تواند به انقلاب ضربه بزند؟

 

انقلاب تغییر از یک مبدأ به سمت یک مقصد است، این حرکت دلیل می دهد. طبعا دلایل به خصوصی وجود دارد که یک جامعه ای آماده تحول و تغییر شده و از وضعیتی به وضعیت دیگر در می آید. وقتی به وضعیت جدید درآمد دوباره مناسبات عادی در آن شکل می گیرد. طبیعی است که این جامعه مثل جامعه قبل می تواند دوباره گرفتار دگرگونی و تغییر یا به عبارتی انقلاب شود. مهم ترین نکته این است که انقلاب شعارهایی را مطرح کرد و قرار بوده و هشت که این اهداف را در جامعه محقق کند. اگر نتواند به این اهداف برسد در معرض تردید قرار می گیرد. انقلاب اسلامی مهم ترین هدفش را تحقق استقلال، آزادی و ایجاد یک نظام اسلامی به هدف ایجاد جامعه ای سالم و دینی بیان کرده است. اگر نتواند این اهداف را در جامعه محقق کند، در معرض تردید و سپس تغییر قرار می گیرد. در این میانه ممکن است موج های بی ریشه خود را بر مردم تحمیل کرده و انقلاب را گرفتار مشکل کنند. من به نوبه خودم معتقدم که انقلاب دو اصل را باید رعایت کند نخست حفظ اصول و ارزشهایی که وعده تحقق آنها را داده است و دوم داشتن انعطاف برای باز تعریف و انطباق اصول و ارزشها یعنی اجتهاد. هر نوع انحصار، هر نوع جمود و قشری گری، باعث می شود که انقلاب به لحاظ فکری و سپس عملی دچار بن بست شود. نداشتن انعطاف، به تدریج سبب جدا شدن بخش هایی از مردم از انقلاب می شود. انقلاب یا جامعه اسلامی که مبتنی بر انقلاب اسلامی که ایجاد شده تا وقتی سرپاست که بتواند اکثریت مردم را در پشت سر خود داشته باشد. این با ایجاد نوعی انعطاف در همه بخش ها قابل تحقق است.

 

6- راهكار شما برای حفظ و تداوم پیام انقلاب، با توجه به تهدیدات و كارشكنی هایی كه بویژه در مورد این انقلاب صورت می گیرد و مورد هجمه های وسیع دشمن قرار دارد  چیست و نقش مردم و سران حكومت را در این زمینه چگونه ارزیابی می كنید؟

در حفظ وضعیت یک جامعه چند  اصل مهم است:

 

 یکی که مهم ترین این اصول، رعایت اصل عدالت و نفی ظلم است. این یک امر انسانی است و شما نمی توانید حکومت و دولتی را پیدا کنید که بتواند با ظلم و پایمال کردن حقوق مردم مدت زیادی دوام بیاورد. این مسأله ربطی به اسلامی و غیراسلامی بودن حکومت ندارد. در هر جامعه ای رعایت عدالت و حفظ حقوق مردم اصل اول دوام در یک دولت است. مقصود از ظلم فقط این نیست که مثلا کسی را شکنجه نکنند. این که سرجای خود. مهم این است که حقوق و دستگاه قضاء در این جامعه درست عمل کند. جلوی متجاوز را بگیرد. یعنی نه فقط خود دولت حقوق مردم را پایمال نکند جلوی پایمال شدن آن را توسط متجاوزان هم بگیرد. اینجا دولت باید با قدرت عمل کند و جلوی ارتشاء و پارتی بازی را بگیرد. رسوخ فساد در این بخش که در واقع نوعی بی عدالتی است جامعه را از تعادل خارج کرده و زمینه شورش را فراهم می کند.

اصل دیگر ارائه یک تفکر صحیح به جامعه است. قرآن از این اصل با عنوان الکلم الطیب یاد می کند. کلمه طیبه ارائه یک تفکر درست دینی است، وقتی خداوند می فرماید «الیه یصعد الکلم الطیب» مقصودش سخن و تفکر اصیل و پاک و ناب است که به سوی خدا می رود. جامعه اسلامی باید از لحاظ فکری سالم و معقول باشد. اندیشه ای که مردم با رغبت قبولش داشته باشند و رشد و غی آن را تشخیص دهند. مرزهای حق و باطل با هم آمیخته نشود. تفکری که مردم با انتخاب قبول داشته باشند و تحمیلی نباشد. تفکر خرافی نباشد.

اصل دیگر در یک جامعه دینی این است که عمل صالح مبنای کار سران حکومت باشد. اگر سران حکومت از عمل صالح فاصله گرفتند حرمت جامعه دینی از میان خواهد رفت. وقتی رأس حکومت به فساد و عمل ناصالح گرایید دیگر حرمتی برای جامعه و دولت دینی نمی ماند. اگر حاکمان جامعه دروغگویی پیشه کنند، حرمت حکومت خدشه دار خواهد شد. سیاست بازی افراطی، نوعی بازی کردن با مردم است. چیزی که مردم از آن خوششان نمی آید.

جامعه دینی باید جامعه ای وفادار به اصول اخلاقی بر مبنای اسلام باشد. هر نوع انحراف در این مسیر، از محبوبیت ومقبولیت آن می کاهد و به تدریج اصل مشروعیت آن را هم که به نام دین انقلاب کرده است  در معرض تردید قرار می دهد.

اصول دیگری هم هست که باید در جای دیگری بیان کرد

رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام خمینی

رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام خمینی

مقدمه

کشور ما تقریبا بیش از نیم قرن است که با آمریکا بیش از هر کشور دیگری رابطه گسترده دارد . در این مدت، تحولات و سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده تاثیر به سزایی در تحولات کشور ما داشته است و دارد . البته چگونگی این رابطه بسیار متفاوت و همواره با نوسانات زیادی همراه بوده و روند مستمر و یک نواختی را طی نکرده است . به عبارت دیگر، قبل از انقلاب اسلامی، با توجه به امتیازاتی که امریکایی‏ها به دست آورده بودند، حق هرگونه مداخله در امور ایران را داشتند و نوعی رابطه دست نشاندگی و سروری میان دو کشور به وجود آمده بود; ارتباطی که برای مردم، روشنفکران و روحانیون تحمل ناپذیر بود . برعکس، بعد از انقلاب اسلامی، رابطه ما با امریکا، بسیار خصمانه شد تا آنجا که به قطع روابط سیاسی بین دو کشور منجر گردید .

منظور از رابطه وجود هرگونه ارتباط مستقیم و غیر مستقیم بین دو کشور است که شامل روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو دولت (ارتباطات بین‏المللی) و همچنین بین دو ملت (ارتباط بین‏المللی) و براساس احترام متقابل به حق حاکمیت دو کشور می‏باشد .

طرح این بحث از دو جهت اهمیت دارد: اولا: ایالات متحده امریکا یکی از کشورهای قدرتمند و مطرح جهانی است و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که رقیب دیرینه امریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود، قدرت این کشور رو به فزونی نهاد، تا آنجا که ابرقدرت بلامنازع جهان شد . بررسی چگونگی رابطه ایران و امریکا بعد از فروپاشی نظام دو قطبی جهان، در بحثهای یاست‏خارجی اهمیت‏خاصی دارد; زیرا می‏تواند به نوعی تحولات کشور تجدید نظر طلب (ایران) را، آن هم در شرایط جدید قدرت امریکا، مورد مطالعه قرار دهد . ثانیا: از زمان تیره شدن روابط میان ایران و امریکا بحثی بسیار جنجالی در سطوح مختلف جامعه مطرح شد مبنی بر اینکه نحوه روابط این دو دولت در آینده باید چگونه باشد . موضوع مورد بحث تا حدود زیادی به این پرسش پاسخ می‏دهد .

در این مقاله چگونگی این رابطه را از منظر امام خمینی (س)، بنیان‏گذار جمهوری اسلامی و اصلی‏ترین فرد مخالف حضور امریکا در ایران و منطقه و کسی که دست امریکا را از ایران قطع کرد، بررسی می‏کنیم; زیرا بدون تردید، نگرش و طرز تفکر رهبر موفق انقلاب نسبت‏به مسائل سیاسی جامعه، کمک زیادی به فهم پدیده‏های سیاسی و اجتماعی خواهد کرد .

بدین ترتیب، محتوای اصلی این مقاله، برسی فرایند رابطه ایران و امریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از طریق موضع‏گیری و نحوه نگرش حضرت امام (س) می‏باشد . در اینجا این سوال مطرح می‏شود که آیا امکان رابطه میان ایران و امریکا وجود دارد یا خیر، اگر وجود ندارد، چرا؟ و اگر وجود دارد تحت چه شرایطی ممکن است‏برقرار شود، این بحث‏حکایت از سلب و ایجاب رابطه بین دو کشور دارد:

فرضیه اساسی این است که امکان ایجاد رابطه در نظریات حضرت امام (س)، تحت‏شرایطی خاص وجود دارد، اما فرضیه رقیب بیانگر آن است که امکان ایجاد چنین رابطه‏ای در نظریات ایشان وجود ندارد .

حضرت امام (س) از 15 خرداد 1342 تا 14 خرداد 1368، اظهارنظرهایی درباره امریکا و نقش و جایگاه آن در ایران داشته‏اند که می‏توان آنها را به سه بخش کلی تقسیم کرد: بخش اول، از شروع زعامت‏حضرت امام (س) تا سرنگونی شاه; بخش دوم، از اواخر سلطنت‏شاه و بحبوحه انقلاب اسلامی یعنی از واژگونی رژیم شاهنشاهی تا استقرار نظام جمهوری اسلامی; و بخش سوم، از استقرار نظام جدید تا زمان رحلت ایشان .

قبل از شروع بحث ذکر نکاتی ضروری به نظر می‏رسد: اول اینکه، رابطه ایران و امریکا به صورت یک جانبه یعنی فقط از دیدگاه امام نسبت‏به امریکا مطرح می‏شود و دیگر اینکه سعی شده است، از سخنرانی‏ها و نوشتجات حضرت امام (س) که در مجموعه صحیفه نور جمع آوری شده است‏به گونه‏ای توصیفی و تحلیلی استناج شود تا شرح و تفاسیرهای مختلف از آن .

مروری بر تاریخچه روابط ایران و امریکا

به طور کلی، روابط ایران و امریکا را می‏توان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانی دوم را در برمی‏گیرد که با توجه به استراتژی انزواطلبی امریکا، نفوذ این کشور در ایران چندان محسوس نبود و صرفا به اعطای برخی خدمات آموزشی و بهداشتی و اعزام تعدادی از مستشاران امریکایی به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالی در ایران ختم می‏شد .

دوره دوم، از زمان اشغال ایران از سوی متفقین، در جریان جنگ جهانی دوم آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول انجامید . در این دوره، به تدریج، نفوذ امریکا در ایران رو به افزایش گذارد و تعدادی از نیروهای نظامی امریکا نیز در ایران مستقر شدند . تحولات این دوره به دو بخش تقسیم می‏شود: بخش نخست از اشغال ایران توسط متفقین تا کودتای 1332 را شامل می‏شود، که امریکا به تحکیم مواضع خود در ایران پرداخت و با توجه به نقشی که ایران در مقابله با کمونیسم داشت، سعی کرد ایران را به اردوگاه سرمایه‏داری ملحق کند . مصداق این ادعا، تلاش کشور مزبور برای خروج نیروهای شوروی از ایران در زمان پایان جنگ جهانی دوم و جلوگیری از تجزیه ایران بود . بخش دوم با کودتای 1332 آغاز می‏شود که طی آن موقعیت امریکا درایران تثبیت‏شد و با نقشی که در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ایران انجام داد به صورت قدرتی بلامعارض در ایران درآمد . در این دوران بود که امریکا با حمایت همه جانبه از رژیم شاه، ایران را به صورت ژاندارم منطقه درآورد و با توجه به کاهش نفوذ انگلیس در منطقه خلیج فارس، امنیت منطقه را به دست ایران سپرد، و به این منظور سیل جنگ افزارهای امریکایی را به ایران روانه کرد و ایران نیز با سرکوبی برخی جنبش‏های مترقی منطقه، همچون ظفار، به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه پرداخت .

دوره سوم از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع می‏شود که با توجه به ویژگی استقلال‏طلبی انقلاب و نفی دخالت‏بیگانگان در امور کشور، روابط دو کشور رو به تیرگی گذارد . گروگان‏گیری، بلوکه شدن دارایی‏های ایران، واقعه طبس، جنگ

ایران و عراق و سیاست مهار دوگانه (containment policy) سقوط هواپیمای ایرباس، تلاش برای امنیت اسرائیل، از جمله عوامل تیرگی روابط ایران و امریکا بعد از انقلاب اسلامی محسوب می‏شود .

ایالات متحده امریکا در دوره اول، براساس سیاست مونروئه که معتقد به دخالت نکردن امریکا و اروپا در حوزه‏های نفوذ یکدیگر بود و شعار "اروپا برای اروپا و امریکا برای امریکا" را طرح می‏کرد از حضور موثر در سطح جهانی بازماند . بعد از کنار گذاشتن سیاست انزواطلبی و به دنبال تضعیف جناح سرمایه‏داری (به ویژه کشور انگلستان از جریان جنگ جهانی دوم به بعد)، امریکا به صحنه جهانی وارد و نفوذ این کشور در ایران جانشین نفوذ انگلستان شد . این اعمال نفوذ آن قدر شدید بود که علی رغم هم مرزی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق (بلوک شرق)، ایران به بلوک غرب پیوست .

به طور کلی، از ابتدای برخورد ایران با کشورهای غربی و خارجی سه طرز تفکر یا نگرش به وجود آمد .

1 . سیاست موازنه مثبت، که در بین هیات حاکمه ایران در زمان قاجار متداول شد و تا جنگ جهانی دوم حاکم بود . مجریان این سیاست معتقد بودند که بهترین روش ممکن برای جلوگیری از خطرات احتمالی از سوی دو کشور انگلیس و روسیه، اعطای امتیاز به آنهاست .

2 . سیاست نیروی سوم، که عده زیادی از دست‏اندرکاران سیاسی به آن معتقد بودند و از مجرای واقع‏گرایانه، معتقد به ایجاد رابطه با ایالات متحده امریکا جهت کاهش نفوذ روس و انگلیس بود . این نگرش کمک زیادی به نفوذ امریکا در ایران کرد .

3 . سیاست موازنه عدمی، که اول بار به همت‏سیدحسن مدرس به وجود آمد و حضرت امام (س) نیز از موافقان این نگرش بود . معتقدان به این سیاست مخالف هرگونه نفوذ و اعمال قدرت بیگانگان در ایران بودند .

حال از این دیدگاه نظریات حضرت امام (س) را ارایه می‏کنیم .

رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام (س)

در این قسمت نحوه نگرش حضرت امام (س) در مورد رابطه ایران و امریکا ارائه می‏شود . کیفیت‏برخورد ایشان با این مسئله را می‏توان به سه دوره تقسیم کرد: دوره نفی رابطه یا دوره مبارزه و قیام، دوره صبر و انتظار یا دوران بحبوحه انقلاب اسلامی و دوره تیرگی و سردی روابط ایران و امریکا که بعد از انقلاب اسلامی را شامل می‏شود .

دوره نفی رابطه:

بعد از ارتحال مرجع عالیقدر جهان اسلام حضرت آیة العظمی بروجردی (رض)، حضرت امام (س) وظیفه خطیر زعامت مسلمین را برعهده گرفتند . ایشان به شدت از نفوذ امریکا در ایران ناراضی و خواستار جلوگیری از نفوذ استکبار امریکا بودند . امام رابطه امریکا و ایران را شامل بحث فقهی"نفی سبیل" می‏دانستند . و معتقد بودند تمامی گرفتاریهای ملت ایران به اجانب به خصوص به امریکا منتسب است:

"دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است . از امریکاست . ملل اسلام از اجانب عموما و از امریکا خصوصا متنفر است، بدبختی دول اسلامی، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند که مخازن پرقیمت زمینی ما را به یغما برده و می‏برند، انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای ناچیز برده و می‏برد . اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون محوز از سه طرف بر آن حمله کرده وسربازان ما را از پا در می‏آوردند .

دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند . امروز به چنگال امریکا و عمال آن . امریکاست که از اسراییل و هواداران آن پشتیبانی می‏کند، امریکاست که به اسرائیل قدرت می‏دهد که اعراب مسلمان را آواره کند، امریکاست که وکلا را یا بی‏واسطه یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل می‏کند . امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می‏داند و می‏خواهد آنها را از جلوی خود بردارد، امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می‏داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت‏بکشد، امریکاست که ... با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می‏نماید" . (1)

حضرت امام (س) در قطعه مذکور علت روی آوردن کشورهای غربی به سوی ایران را وجود طلای سیاه یا نفت در ایران می‏دانستند و به دلیل وجود نفت‏بود که قبلا انگلیس و بعد امریکا به سوی کشور ما سوق پیدا کردند . حضرت امام علل تنفر ملت ایران را از اجانب و امریکا به وضوح بیان می‏دارند و کیفیت نفوذ امریکا در ایران را تشریح می‏کنند .

ایشان در جایی دیگر در مورد وابستگی اقتصادی ایران به امریکا در زمان شاه می‏فرمایند:

" ... امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است . و بازار ایران از دست ایرانی و مسلم خارج شده است و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگانان و زراع نشسته است و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و اسرائیل درست کرده است و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد" . (2)

"از طرف دیگر کارشناسان و سرمایه‏داران بزرگ امریکا به اسم عظیم‏ترین سرمایه‏گذاری خارجی برای اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم آوردند، سرمایه‏دارانی که بنا به نوشته بعضی از روزنامه‏ها هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قیمت دارد، باید دید برای چه منظور در تهران اجتماع می‏کنند; آیا برای غمخواری و انساندوستی است؟ کسانیکه دنیا را به خاک و خون کشیده‏اند و دهها هزار انسان را برای شهرت به زیر خاک کرده‏اند در اینجا دوست صمیمی ما هستند؟ یا نفوذ دولت ایران و عظمت‏شاه موجب این امر است (این را همه می‏دانند) یا سودجویی سیاسی و اقتصادی با دامنه وسیع آن که پایگاهش ایران و دنبال آن سایر ممالک اسلامی و دیگر ممالک شرقی است از یک طرف، و خودباختگی دستگاه ننگین ایران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف دیگر موجب این بدبختی‏هاست" . (3)

این دوره تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه پیدا می‏کند و چون حضرت امام (س) معتقد بودند که رابطه ما با آمریکا به ضرر و زیان کشور ما خواهد بود به آن، دوره نفی گفته می‏شود . امام در صدد بودند که مردم ما و کشور ما را از بدبختی نجات دهند . ایشان علت‏بدبختی کشور را دو عامل می‏دانستند: یکی نفوذ کشورهای اجانب و یا امریکا برای چپاول و غارت ثروتهای زیرزمینی ما از جمله نفت; و دیگری خودباختگی دستگاه پهلوی در مقابل بیگانگان . امریکا نه تنها اموال و ثروتهای ملی ایران را چپاول می‏کرد بلکه در امور داخلی ایران همچون، انتخاب وکلای مجلس، حمایت از اسرائیل (که باعث غصب زمینهای ملل مسلمان شده بود) و ... دخالت می‏کرد . به این دلیل حضرت امام (س) شجاعانه در مقابل استعمار امریکا و استبداد پهلوی که منافع همسو داشتند، قیام کردند و حتی در دوران تبعید هم این قیام و مبارزه را دنبال نمودند تا انقلاب اسلامی نقطه عطف دیگری در تاریخ کشورهای اسلامی باشد .

دوره صبر و انتظار

این دوره، دوره گذار از رژیم کهن به نظام جدید است و از حساسیت‏بالایی برخوردار می‏باشد . حضرت امام به دقت واکنشهای امریکا در قبال شاه و حرکتهای مردمی را زیر نظر دارند . ایشان در جواب سئوال یکی از خبرنگاران که پرسید تا حال دولت امریکا با تمام نیرو پشتیبان شاه بود، آیا با رفتن شاه روابط شما با امریکا خوب خواهد شد؟ فرمودند: "بعد از رفتن شاه و تشکیل دولت، این مسایل مورد مطالعه قرار خواهد گرفت" . (4)

ایشان حتی در جایی راه حل مطلوبی پیش روی امریکا قرار می‏دهند و می‏فرمایند: "در مورد امریکا، وقتی که واشنگتن از مایت‏شاه و دولت‏بختیار دست‏بردارد، همه عداوت‏ها نسبت‏به امریکا از میان خواهد رفت" . (5)

اگر امریکا دست از حمایت‏شاه بردارد، دورنمای بهتری برای روابط ایران و امریکا می‏توان در نظر گرفت اما امریکا این کار را نکرد . حضرت امام در جواب یکی از خبرنگاران که پرسید به نظر شما چرا امریکا می‏کوشد که شاه را بر تخت‏شاهی نگاه دارد؟ علت این اقدام امریکا را به روشنی بیان می‏دارد; "چون در غارت مخازن کشور ما و تاسیس پایگاههای نظامی در نقاط مختلف مملکت، شاه دست نشانده مطیع و تسلیم است" (6) . امریکا رفتار غیر عقلانی خود را تا جایی ادامه داد که بعد از سقوط رژیم محمدرضا شاه و پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به حمایت از شاه ادامه داد . یکی از خبرنگاران از حضرت امام پرسیدند: "نظر شما در مورد امریکا چیست؟ شما فرموده‏اید که کشورهایی که از شاه حمایت کنند از این زمان به بعد با آنها روابطتان خوب نخواهد بود و تا زمانی که دولتهای حامی سرکار باشند با آنها قطع رابطه خواهید کرد . آیا این بدان معنا است که تا کارتر در امریکا سرکار است‏شما با امریکا دشمن خواهید بود؟ حضرت امام در جواب فرمودند: "ما تا ایشان با ملت ایران مخالفت می‏کند، از شاه حمایت می‏کند، با او مخالف هستیم اما با ملت امریکا هیچ مخالفتی نداریم" . (7)

امریکا در نهایت از سقوط شاه اظهار تاسف می‏کند، و حضرت امام (ره) در این زمینه، جمله جالب توجهی دارند; "البته آمریکا باید اظهار تاسف بکند، برای اینکه محمدرضا یک نوکر بسیار خوبی برای امریکا بود که همه منافع را به کام امریکا کرد . ایران را فقیر کرد و همه را داد به امریکا و رفقای او البته باید اظهار تاسف بکند ... " (8)

در این دوره حضرت امام شتابزده و عجولانه با قضایا برخورد نمی‏کردند بلکه برعکس، رفتاری کاملا حکیمانه و همراه با شناخت و اندیشه داشتند و سعی می‏کردند با واقع‏بینی هرچه بیشتر اقدامات امریکا را تحت نظر داشته باشند و براساس اعمال و رفتار امریکا اقدام به پاسخ‏گویی نمایند تا اگر امریکا نسبت‏به انقلاب اسلامی حسن نیت‏به خرج بدهد، مسلما روابط حسنه برقرار کنند و در غیر این صورت برقراری رابطه با امریکا را منع نمایند برای تشریح بهتر وضعیت این نقل قول قابل توجه است:

سئوال: آیا شما می‏خواهید ماندن تکنسین‏ها و مستشاران را در ایران ببینید؟ مستشارانی از امریکا (45000 نفر) آلمان غربی (13000 نفر) بریتانیا (1000 نفر)، فرانسه (7500) و ژاپن (7000نفر)

جواب: در این مورد هر یک از این گروهها و نقش آنها در ایران و میزان احتیاج کشور به آنها، حکومت آینده مطالعه وبررسی می‏کند و تصمیم می‏گیرد . حکومت آینده هیچ تعهدی در برابر ملت جز حفظ منافع و مصالح آنها ندارد . " (9)

دوره تیرگی و سردی روابط ایران و امریکا

امریکا توقعات مورد انتظار حضرت امام را برآورد نکرد و حالب اینکه درنهایت‏خود باعث‏شد روابطش با ایران قطع شود . سردی روابط ایران و امریکا از بحران گروگانگیری شروع شد . در این زمینه، امام (س) فرمودند:

"بارها گفته‏ام که گروگان‏گیری توسط دانشجویان مسلمان مبارز و متعهد ما عکس‏العمل طبیعی صدماتی است که ملت ما از امریکا خورده است واینان فعلا با بازپس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران و ضمانت‏به عدم خالت‏سیاسی و نظامی امریکا در ایران و آزادگذاشتن تمامی سرمایه‏های ما آزاد می‏گردند که البته این امر را محول به مجلس اسلامی نموده‏ام تا آنان به هر نحو که صلاح می‏دانند ، عمل نمایند . با اینان در ایران به بهترین وجه رفتار شده است ولی تبلیغات امریکا و اقمارش از هیچ دروغ و افترا و تهمتی در این مورد فروگذار نکردند" . (10)

"اما قضیه اینجایی که شما اسمش را سفارت می‏گذارید و ما اسمش را جاسوس‏خانه می‏گذاریم، این قضیه را یک دسته از جوان‏های ما رفتند و آنجا را گرفتند و دیدند که محل جاسوسی است . اینجا اصلا یک سفارتخانه نیست، با اسم سفارتخانه یک محلی را درست کردند برای جاسوسی و توطئه منطقه نه توطئه تنها برای ایران ... " (11)

امریکا با جاسوسی کردن در ایران، تمامی راه‏های‏ممکنه را بر روی روابط صحیح بست . حضرت امام (س) در پیامی به حجة‏الاسلام موسوی خوئینی‏ها و دانشجویان خط امام به تشریح بیشتر گروگان‏گیری می‏پردازد و بازگرداندن گروگان‏ها را منوط به استرداد شاه کردند و اعمال امریکا و اقدامات کارتر را اشتباه خواندند .

"جناب حجة الاسلام آقای موسوی خوئینی‏ها و برادران و خواهران دانشجوی ساکن در مرکز جاسوسی امریکا:

مرکز توطئه و جاسوسی به اسم سفارت امریکا و اشخاصی که در آن برضد نهضت اسلامی ما توطئه نموده‏اند از احترام سیاسی بین‏المللی برخوردار نیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنه‏دار ملت امریکا به قدر پشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد، نه تهدیدات نظامی او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادی او واجد اهمیت و کارتر یک اشتباه دارد و آن اینکه گمان می‏کند همه دولت‏ها چشم بسته به خدمت او ایستاده‏اند و این اشتباه بزرگ به زودی برای خودش هم روشن خواهد شد و طلیعه آن نیز مشهود است . ملت ایران به پا خاسته که نگذارد این لانه‏های جاسوسی در ایران به عمل ننگین خود ادامه دهند و تا استرداد محمدرضا پهلوی برای محاکمه و استرداد آنچه به یغما برده است، این لانه جاسوسی و آن جاسوسان حرفه‏ای به جای خود باقی خواهند ماند" . (12)

امریکا بعد از بحران گروگانگیری ماجرای طبس را به وجود آورد و این خود نقطه دیگری از برخورد نامتعادل امریکا در قبال ایران بود . حضرت امام (س) در مورد حمله نظامی کارتر به طبس که نمونه آشکار از نقض قوانین بین‏المللی بود فرمودند:

" ... آقای کارتر از روز اول هی با فریاد و با صدا می‏خواست تحمیل کند . اگر شما یادتان باشد اولی که این جوان‏های ما رفتند و این لانه جاسوسی را گرفتند هی مسائل را اینها پخش می‏کردند یعنی آنها تعلیم می‏دادند و اینهایی که در ایران داشتند این را پخش می‏کردند که بناست‏بیایند به لانه جاسوسی و چتربازها بیایند و اینها را بیهوش کنند و - عرض می‏کنم که - وارد شوند و چه بکنند یا همه تهران را بیهوش بکنند . وقتی که اعتنا به این حرف نشد معلوم شد مسئله این نیست . حالا هم اینها امتحان کرده‏اند که آمدند با آن تجهیزاتی که می‏گویند زیاد بوده است آمدند و در ایران هم پیاده شدند، خوب ضربه سیاسی خوردند، ضربه روحی خوردند . جوانهای مردم را آوردند اینجا به کشتن دادند و به نظر من می‏آید که بیشتر از این مقداری است که اینها می‏گویند . اینهایی که، بعضی از اینهایی که رفته‏اند و آنجا را دیده‏اند می‏گویند نخیر یک مقداری از اینها همچو سوخته شده‏اند که از آنها اثری خیلی باقی نمانده است‏یک همچون جنایت‏کاری که جوانهای مملکت‏خودش را برای جنایت می‏فرستند به اینجا . این آقایان که هی فریاد می‏زنند که شما نقض قراردادهای اجتماعی و بین‏المللی را کردید، خودش هم همین نقض قرارداد بین‏المللی را کرده است که نظامی وارد کرده در یک مملکتی که مستقل است . این یکی از چیزهایی است که نقض حقوق بین‏المللی است، نقض قراردادهای بین‏المللی است . این نقض قرارداد بین‏المللی را که ایشان آنجا هی فریاد می‏زند، خودش نقض می‏کند و اینقدرها هم این مجالسی که در دنیا هست از او انتقاد نمی‏کنند، البته در این وضعیت که حال شکست‏خوردند انتقادات زیاد است لکن بدانید که اگر این توفیقی پیدا کرده بود، همه این انتقادهایی که اینها می‏کردند، برمی‏گشت‏به تعریف و ثنا خوانی" . (13)

این گونه روابط مسلما نمی‏توانست پایدار بماند و نهایتا نیز پایدار نماند، ولی جالب توجه است که عامل قطع رابطه خود امریکایی‏ها بودند و حضرت امام (س) و دولت جمهوری اسلامی ایران به چنین اقدامی مبادرت نکردند . حضرت امام (س) یک سال قبل از قطع رابطه با امریکا صحبتی از آن به میان نمی‏آورد بلکه از حفظ روابط یا حفظ "بعضی روابط" صحبت می‏کردند .

سئوال: از شما نقل قول کرده‏اند که فرموده‏اید که به مصلحت ایران نیست داشتن روابط با امریکا . آیا این امکان‏پذیر است که در یک لحظه‏ای از زمان، شما تصمیم بگیرید که تمامی روابطتان را با آمریکا قطع بکنید و تمام امریکاییان را و همچنین این گروگانها را به امریکا مراجعه بدهید؟

جواب: امکان دارد این معنا، باید مطالعه بشود، این نحو روابطی که امریکا با ما تاکنون داشته است این طور سفارت‏خانه‏ای که امریکا در ایران داشته است . ا ینها قابل قبول نیستند و اما اگر این محل جاسوسی متبدل شود به یک محلی که سفارت‏خانه صحیح در آن باشد و آن طور روابطی که امریکا تاکنون با دولت ایران در رژیم سابق داشته است آن نباشد و ما صلاح ببینیم که بعضی روابط محفوظ باشد، آن مانع ندارد، محفوظ می‏ماند . " (14)

حضرت امام (س) در فقره‏ای خطاب به مردم شریف ایران، قطع رابطه با امریکا را روزنه پیروزی می‏دانند و به ملت ایران به دلیل این قطع رابطه و چپاولگری نوید پیروزی و استقلال می‏دهند . ایشان با اینکه رابطه با ابرقدرت‏ها را به نفع ایران و هیچ کشور دیگری نمی‏دیدند ولی طوری عمل کردند که خود امریکا به این "اشتباه" بزرگ اقدام کند:

"ملت‏شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم . اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت‏به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است . رابطه بین یک ملت‏به پاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین‏المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است . ما این قطع رابطه را به فال نیک می‏گیریم چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است . ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابر قدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاولگری‏ها کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد . ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین به زودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگل‏های خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد . به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع رابطه با ابرقدرتها خصوصا امریکا نمایند . من کرارا گوشزد نموده‏ام که رابطه ما با امثال امریکا رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است" . (15)

رابطه ایران و امریکا هر روز تیره‏تر می‏شود و امریکا از هیچ اقدام خصمانه‏ای جهت ضربه زدن به ایران کوتاهی نمی‏کند . محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران از این جمله‏اند، که حضرت امام (س) در هر دو زمینه سخنان مبسوطی دارند:

"این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‏ترسند، من یک هدیه‏ای می‏دانم برای کشور خودمان، برای اینکه معنی محاصره اقتصادی معنی‏اش این است که مایحتاج ما را به ما نمی‏دهند، وقتی که مایحتاج را به ما ندادند خودمان می‏رویم دنبالش . ممکن است‏یک ده سالی زحمت‏بکشیم، ده سالی گرفتاری داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم . " (16)

حضرت امام (س) تمام فعالیتهای برضد ایران را ناشی از اقدامات امریکا می‏دانند و ملت ایران را به آگاهی و هشیاری در مقابل اقدامات انجام شده فرا می‏خوانند:

"امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است . امریکا برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی‏نماید . او مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین‏الملل سازماندهی می‏گردد، استثمار می‏نماید . او با ایادی مرموز و خیانت کارش چنان خون مردم بی‏پناه را می‏مکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند . ایران که خواسته است از هر جهت‏با این شیطان بزرگ قطع رابطه کند امروز گرفتار این جنگ‏های تحمیلی است . امریکا عراق را وادار نموده است‏خون جوانان ما رابریزد . او سایر کشورهای تحت نفوذش را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادی از پای در آورد . مع الاسف اکثر کشورهای آسیایی هم با ما سر ستیز برداشته‏اند . ملتهای مسلمان باید بدانند که ایران کشوری است که رسما با امریکا می‏جنگد و شهدای ما، این جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ایران و اسلام عزیز در مقابل امریکا دفاع می‏کنند ... چه، اگر ما با امریکا و سایر ابرقدرت‏ها و قدرت‏ها کنار آمده بودیم . گرفتار این مصائب نبودیم ... ما با امریکا در ستیزیم و امروز دست امریکا از آستین دولت عراق بیرون آمده است ... ما به شرق و غرب و به شوروی و امریکا پشت کرده‏ایم تا خود کشور خود را اداره کنیم، آیا حق است تا اینچنین مورد هجوم شرق و غرب واقع شویم؟ ... " (17)

"دولت غاصب عراق به دستور امریکا مدت‏هاست‏به ایران تجاوز می‏کند و ما ندیدیم این جمعیت‏ها و سازمان‏ها ولو برای یک مرتبه هم که شده است، اعتراض کنند . لکن برای پنجاه نفر جاسوس که با کمال انسانیت‏با آنها عمل می‏شود هر روز اعتراضات و فریاد نقض حقوق بشر از حلقوم آنان طنین انداز است . ما ندیدیم که طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعیف و مظلوم ما دفاع کنند" . (18)

"اگر چنانچه قدرت امریکا نبود، صدام هم نمی‏توانست این کار احمقانه را بکند و اگر قدرت امریکا نبود، اسرائیل

هم نمی‏توانست این کار سفاکانه را بکند و اگر قدرت امریکا نبود، این دولت‏های اطراف خلیج [فارس] و امثال آنها هم این کارهایی را که حالا انجام می‏دهند، نمی‏دادند" . (19)

" و من با وجود چنین شرایطی به همه سران کشورهای خلیج فارس و همه ابرقدرتهای شرق و غرب و خصوصا امریکا و شوروی هشدار می‏دهم و آنان را از دخالت و ماجراجویی و تصمیمات عجولانه برحذر می‏دارم . " (20)

حضرت امام (س) در فقرات مزبور اقدامات امریکا را به وضوح بیان می‏دارند . جنگ تحمیلی عراق در برابر ایران و اقدامات ناخوشایند تمامی کشورهای وابسته به یکی از ابرقدرت‏های شرق و غرب و حتی اقدامات کشورهای خلیج فارس را ناشی از فعالیتهای خصمانه امریکا می‏داند و همه این اعمال را به خوبی در یک کلمه "عجولانه" خلاصه می‏کنند و به آنان هشدار می‏دهند تا مقبولانه‏تر عمل نمایند . بدین ترتیب، روابط ایران و امریکا نه تنها رو به بهبودی نرفت که بعد از دوره کوتاه صبر و انتظار، بیشتر رو به سردی گرایید و خصمانه‏تر شد .

بررسی امکان یا عدم امکان رابطه ایران و امریکا

همیشه این سئوال مطرح بود که علی‏رغم وجود سابقه سلطه‏طلبی ایالات متحده، قبل از انقلاب اسلامی، آیا حضرت امام (س) خواهان ایجاد ارتباط با امریکا خواهند بود یا خیر؟ ایشان دقیقا براساس واقع‏بینی و به مثابه رهبری انقلابی و سیاستمداری برجسته در کوران انقلاب پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید "رابطه یک دولت اسلامی و دولت امریکا در آینده چگونه خواهد بود؟ " فرمودند:

"باید ببینیم امریکا خودش در آینده چه نقشی دارد . اگر امریکا بخواهد، همانطور که حال با ملت ایران معامله می‏کند با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه امریکا به دولت ایران احترام بگذارد ما هم با همان احترام متقابل عمل می‏کنیم و با او به طور عادلانه، که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند، رفتار خواهیم کرد و اشکال پیش نمی‏آید" . (21)

ایشان در پاسخ به این پرسش که "دولی که در جریان انقلاب کنونی ایران، آشکارا از شاه حمایت کرده‏اند، در صورتی که اظهار ندامت کنند آیا مناسبات خود را با آنها ادامه می‏دهید؟ " جواب دادند: "بله . مگر اسرائیل ... " . (22) حضرت امام (س) دقیقا در اینجا امکان رابطه را رد نمی‏کنند و علی‏رغم گذشته ناخوشایند امریکا خواهان رابطه سالم و متقابل هستند . ایشان در جای دیگر فرمودند: "در مورد امریکا وقتی که واشنگتن از حمایت‏شاه و دولت‏بختیار دست‏بردارد همه عداوت‏ها نسبت‏به امریکا از میان خواهند رفت" . (23) و همچنین در پاسخ به این پرسش که "روابط آتی ایران باایالات متحده چگونه خواهد بود؟ " . فرمودند: "مادامی که آنها روابط حسنه داشته باشند، روابط حسنه است . اگر چنانچه دولت امریکا دست از پشتیبانی شاه بردارد و دست از دخالت در مملکت ما بکشد و ما را به حال خود بگذارد، با او روابط حسنه خواهیم داشت" . (24)

در جایی دیگر، حضرت امام (س) مجددا بر دیدگاه‏های خود تاکید می‏فرمایند:

سئوال: شما اخیرا گفته‏اید که اگر امریکا سیاست تسلط جویی خود را در برابر ایران تغییر دهد شما حاضر خواهید بود در روابط خود با امریکا تجدیدنظر کنید، منظور شما از این مطلب چیست؟

جواب: " اگر امریکا به نحو صحیح رفتار کند و در امور داخلی ما مداخله نکند و مشاوران خود را که در امور کشور ما دخالت دارند فرا خواند، ما نیز به آنها احترام خواهیم گذاشت" . (25)

حضرت امام (س) کاملا بین رابطه (Relationship) ، وابستگی ( (dependency و تسلط ( (domination تمایز قایل بودند . در نقل قول ذیل، این نکته روشن است .

سوال: حضرت آیة الله، آیا شما خواهان قطع تمام روابط ایران با قدرت‏های خارجی هستید یا اینکه مایل به ادامه این روابط می‏باشید و در صورت قطع این روابط آیا سیاست‏شما بسیار شدید و مخالف خواهد بود؟

جواب: "خیر، ما خواهان قطع روابط نیستیم، ما خواهان قطع وابستگی‏های ایران به دول خارجی هستیم که اکنون، شاه ایران را وابسته به امریکا و سایر دول کرده است" . (26)

حضرت امام (س) معتقدند رابطه، جریانی دو طرفه براساس منافع ملی، احترام متقابل، عدالت، حق تعیین سرنوشت و دور از هرگونه سلطه‏گری و سلطه طلبی است . ایشان نه تنها در این تعریف اصول و موازین و مقررات حقوق بین‏الملل را رعایت نموده‏اند بلکه با وارد کردن مفهوم "عدالت" ( (justice آن را در چارچوب‏های اسلامی قرار دادند . عدالت از اصولی است که در سراسر تاریخ به آن توجه خاص شده است و جوامع انسانی همیشه در صدد دست‏یابی به آن بوده‏اند . در نظر حضرت امام (س) عدالت، صرفا مختص مسلمین نیست‏بلکه عدالت، نفع همه است و باعث منع ظلم و ستم نسبت‏به تمامی انسان‏ها می‏شود . عبارت مشخص‏تر، هم به نفع ایران است و هم به نفع امریکا .

سوال: بعضی می‏گویند شما غرب را به لرزه درآوردید، آیا ما غربی‏ها حق داریم از شما بترسیم؟

جواب: "اما اینکه می‏گویید غرب به لرزه درآمده، اگر از این لحاظ است که ما مطلب حقی گفته‏ایم و بدین مناسبت قلب مردم غرب را به لرزه انداخته است، مایه ترس نیست، مایه امید است . غرب، باید غربی که احتمال می‏دهند منافعشان به خطر افتاده خوف داشته باشند لکن اگر با عدالت رفتار کنند خوفشان بی‏جاست، ایران هم با آنان به عدالت رفتار خواهد کرد . " (27)

حال که دیدگاههای حضرت امام (س) در مورد نوع رابطه با امریکا مطرح شد، سوال دیگری در مورد موضع و اهداف یاست‏خارجی ایران مطرح می‏شود . به عبارت دیگر، ایران باید برای ارتباط خود در سیاست‏خارجی از چه اهداف روشن و صریحی پیروی کند؟ حضرت امام (س) این اهداف را به روشنی بیان می‏دارند:

سوال: سیاست‏خارجی جمهوری اسلامی، خصوصا در رابطه با ابرقدرت‏ها چه خواهد بود؟

جواب: "سیاست دولت اسلامی، حفظ استقلال، آزادی ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام می‏باشد و فرقی بین ابرقدرت‏ها و غیر آنها نیست" . (28)

سوال: آیا در جمهوری آینده این را شما پیش‏بینی می‏فرمایید که کشور شما در روابط با ابر قدرت‏ها بی‏طرف باشد یا بیشتر در اردوگاه غرب قرار بگیرد؟

جواب: "خیر . در هیچ اردوگاهی قرار نمی‏گیرد و بی‏طرفی خودش را حفظ خواهد کرد" . (29)

سوال: پیمان‏های خارجی که انقلاب کوشش دارد برقرار نماید چیست؟

جواب: "ما هرگز داخل درب‏های بسته زندگی نمی‏کنیم ولی این درها را نیز برای استعمارگران باز نمی‏نماییم که اکنون شاه چنین کرده است . روابط خارجی ما براساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است . براین اساس، هر کشوری که مایل باشد، با احترام متقابل عمل می‏کنیم" . (30)

سیاست‏خارجی جمهوری اسلامی از نگاه حضرت امام (س) براساس حفظ استقلال و آزادی ملت و دولت، احترام متقابل، بی‏طرفی و منافع و مصالح ملی و اسلامی استوار است . ایشان، حتی در اوایل انقلاب، در دو مورد جریان صدور نفت‏به غرب با واقع‏بینی سیاسی عمل کردند و اعلام داشتند مادامی که روابط در چارچوب سیاست‏خارجی جمهوری اسلامی ایران بگنجد مشکلی در این زمینه پیش نمی‏آید و بدین ترتیب امکان هیچ‏گونه بهانه‏گیری واهی را برای کشورهای غربی باقی نگذاشتند .

سوال: نظر شما درباره این ترس و نگرانی در میان امریکایی‏ها که اگر شاه برود یا خلع شود ، جریان نفت‏به غرب قطع خواهد شد چیست؟

جواب: "این هم یکی از تبلیغات شاه و طرفداران اوست، ما با برقراری حکومت اسلامی نمی‏خواهیم نفت را در زیرزمین نگه داریم . برای اداره کشور، ما احتیاج به پول نفت داریم به هرکس که بخرد به طور عادلانه نفت را می‏فروشیم و درآمد حاصل از آن را آن طور که صلاح ملت‏باشد به کار می‏اندازیم . لکن به طوری که شاه عمل می‏کند که خیانت است، ما نمی‏خواهیم عمل کنیم" . (31)

سوال: گفته‏اید که در جمهوری اسلامی به صادرات گاز و نفت‏به کشورهای غربی ادامه داده و تکنولوژی آنها را وارد خواهید کرد، تحت چه شرایطی؟

جواب: "ما نه چاههای نفت را می‏بندیم و نه درهای مملکت را به روی خود می‏بندیم ونه کشور را به بازار مصرف هرچه که غرب می‏سازد و می‏خواهد به ما تحمیل کند، تبدیل می‏کنیم . ما از نفت استفاده خواهیم کرد . ولی دلیلی ندارد که همیشه صادر کننده آن باشیم . ما چیزی را که نداریم و به آن نیاز داریم، از خارج می‏خریم ولی چرا خود تولیدکننده مایحتاج خود نباشیم؟

سیاست ما همیشه بر مبنای آزادی، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فدای چیزی نمی‏کنیم" . (32)

حضرت امام (س) هیچ‏وقت رابطه با غرب را رد نمی‏کردند و حتی معتقد بودند که ما به ملتهای غرب هیچ نظر سوئی نداریم و حتی فرمودند با آنها صمیمی هستیم چنین برخوردی در عرف دیپلماتیک به معنی "چراغ سبز" است و اگر غرب و امریکا براساس احترام متقابل عمل می‏کردند، مشکلاتی که بعد از انقلاب اسلامی بین ما و غرب روی داد هرگز رخ نمی‏داد و زمینه مناسب همکاری بین ایران و غرب فراهم می‏شد . امام (س) نظر خود را در این زمینه به روشنی بیان می‏دارند:

سوال: روابط دولت آینده با غرب چگونه خواهد بود؟ آیا تمام خارجی‏هایی که در ایران هستند باید ایران را ترک کنند؟

جواب: "ما به ملتهای غرب نه تنها هیچ نظر سوئی نداریم بلکه با آنان هم صمیمی هستیم . آن دولتهایی که با ملت ایران بدرفتای کرده‏اند ما با آنها نظر خوبی نداریم و در هر صورت با غربی‏ها ما رفتارمان عادلانه است و هیچوقت‏با هیچ کس رفتار ظالمانه نخواهیم داشت" . (33)

حضرت امام (س) همچنین انتظارات خود را از مردم امریکا این گونه بیان می‏دارند:

سوال: اگر شاه سرنگون شود، نقشی را که ایالات متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟

جواب: "آنچه را که ما از امریکا انتظار داریم این است که به مصالح ملت و استقلال مملکت ما احترام بگذارد و از دخالت د رامور ما خودداری کند" . (34)

گرچه حضرت امام (س) رفتار هیات حاکمه امریکا را مورد مذمت و سرزنش قرار می‏دهند ولی هیچگاه به مردم امریکا بی‏احترامی نمی‏کنند و حتی از آنها جهت رفع اختلافات طلب کمک و مساعدت هم می‏نمایند .

سوال: آیا تغییری در اتحاد شما با امریکا رخ خواهد داد؟

جواب: "ما با ملت امریکا روابط دوستانه داریم و با دولت امریکا روابطی برقرار می‏کنیم که به نفع ملت ایران باشد" . (35)

سوال: راجع به روش امریکا چه قضاوتی دارید؟

جواب: "دولت و رئیس جمهوری امریکا در جریانات اخیر به صورت دشمن ملت ایران رفتار کردند . حضور پایگاه‏های نظامی و حضور مستشاران امریکایی کشور ما را فقیر کرده است . امریکا در کشتار فجیع ملت ما توسط شاه از این رژیم حمایت کرد و شریک جرم شناخته می‏شود . اکنون باملت امریکاست که هیات حاکمه خود را تحت فشار قرار دهد" . (36)

حضرت امام (س) حرف آخر خود را در مورد رابطه ایران و امریکا این گونه بیان می‏کنند:

سوال: روابط آینده ایران با آمریکا چگونه خواهد بود؟ آیا دولت رئیس جمهور کارتر اثر نهضت اخیر در ایران را درک کرده است؟ آیا فکر می‏کنید که روابط ایران و امریکا باید تغییر کند در چه جهت؟

جواب: "روابط ما با امریکا و همچنین با سایر کشورهای جهان براساس احترام متقابل خواهد بود . ما برای امریکا حق تعیین سرنوشت‏خودمان را قایل نخواهیم بود . آنچه تا به حال دولتهای گذشته در امریکا و اکنون دولت آقای کارتر انجام داد و می‏دهد، نشان می‏دهد که هنوز به تمام وسایل متوسل می‏شوند که این سلطنت را برای تامین منافع خودشان حفظ کنند و لذا هنوز الت‏خصمانه نسبت‏به نهضت اسلامی کنونی دارند، تا وضع به این منوال است نظر ما نیز نسبت‏به سیاست امریکا نظری منفی است و البته ما حساب ملت امریکا را با دولت امریکا جدا کرده و می‏کنیم و از ملت امریکا می‏خواهیم که از نهضت اسلامی ایران پشتیبانی کنند . روابط فعلی ایران و امریکا، روابط ارباب و نوکری است که قطعا باید به یک رابطه سالم تغییر پیدا کند" . (37)

نتیجه‏گیری و جمع‏بندی

با استناد به بیانات حضرت امام (س) مشخص می‏شود که رابطه فی حد ذاته نه تنها چیز بدی نیست‏بلکه در صورت سلامت‏حتی برای گسترش، ترقی و توسعه لازم و ضروی است . رابطه همچون تیغ دو دم عمل می‏کند، هم می‏تواند ترقی و پیشرفت را به ارمغان آورد و هم می‏تواند موجب رابطه وابستگی و زیر سلطه رفتن شود . پس درک رابطه ( (Relationship و وابستگی ( (dependeny و حد و حدود آنها بسیار اساسی است .

حضرت امام (س) علی رغم ظلم و ستم‏های امریکا در زمان شاه در قبال ملت ایران"توبه" را می‏پذیرفتند و اگر امریکا از رفتار " سلطه طلبانه" خود دست می‏شست "رابطه حسنه" با این کشور را می‏پذیرفتند . ایشان "رابطه حسنه" و "رابطه سالم" را شامل شروطی به قرار ذیل می‏دانند:

1 . احترام متقابل

2 . اصل تعیین سرنوشت

3 . پرهیز از هرگونه سلطه‏جویی و سلطه‏طلبی

4 . حفظ منافع ملی

5 . برقراری عدالت

اگر روابط میان دو کشور بر این اصول استوار باشد هیچ‏وقت رابطه به وابستگی تبدیل نخواهد شد، در غیر این صورت رابطه عین وابستگی است و بر دستگاه سیاست‏خارجی ماست که به وضوح میان این دو تمایز قائل شود و اما هرجا که احساس کرد امکان برقراری ارتباط وجود دارد و یا رابطه وابستگی حذف شده است و شرایط و امکان رابطه به وجود آمده است اقدام جدی نماید .

کتاب شناسی:

1 . موسوی خمینی، روح الله: صحیفه نور، جلد 22، تهران ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام (س) .

2 . بیل، جیمز: عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، تهران، شهرآب، 1371

3 . کدیور، جمیله: رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریکا، تهران، اطلاعات، 1372

4 . برژینسکی، زیبگنیو: در جستجوی امنیت ملی، ترجمه ابراهیم حسینی، تهران، نشر سفیر، 1369

5 . کاتوزیان ، محمد علی: اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، پپیروس، 1366

6 . فاوست، لوئیس، ایران و جنگ سرد، ترجمه کاوه بیات، تهران، وزارت امو رخارجه، 1374

7 . دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی، بی‏تا

8 . هوشنگ مهدوی، عبدالرضا: سیاست‏خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران ، البرز، 1375

9 . منصوری، جواد: 25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، تهران، بی‏تا، 1364

10 . لوین، مایکل: شاه و کارتر، ترجمه مهدی افشار، تهران، دنیای کتاب، 1371

11 . سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز: خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طاعی، تهران، علم، 1375

12 . برزگر، ابراهیم: مبانی تصمیم‏گیری سیاسی از دیدگاه امام خمینی (س)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373

13 . برژینسکی، زیبگنیو: اسرار سقوط شاه و گروگانگیری، ترجمه حمید احمدی، تهران، نراقی، 1362

14 . لاون، جان: چالش‏های سیاست‏خارجی امریکا، ترجمه حسین نورانی بیدنت، تهران، سفیر، 1371

15. Keddi, NIKKI & Gasion rowski: Neither East Nor West: Iran / The Somi nionandThe us. New Hawen and London : Uole - umieshis P, 40.1990

16. Jones, Howes: the Course of American diplomacy (From the Revolution to the war) Chicago : Borsey Press, 1988.

1 . امام خمینی (س)، صحیفه نور، ج‏1، ص‏110 .

2 . همان، ص‏112 - 113 .

3 . همان، ص‏154

4 . همان، ص‏133 .

5 . همان، ص‏218 .

6 . همان، ص‏98 .

7 . همان، ص‏133 .

8 . همان، ص‏174 .

9 . همان، ص‏177 .

10 . همان، ج‏13، ص‏84 .

11 . همان، ج‏11، ص‏56 و 57 .

12 . همان، ج‏10، ص‏195 .

13 . همان، ج‏13، ص‏67 .

14 . همان، ج‏22، ص‏260 .

15 . همان، ج‏12، ص‏40 .

16 . همان، ج‏14، ص‏77 .

17 . همان، ج‏12، ص‏84 و 83 .

18 . همان، ج‏13، ص‏60 .

19 . همان، ج‏17، ص‏71 .

20 . همان، ج‏20، ص‏120 .

21 . همان، ج‏3، ص‏33 .

22 . همان، ص‏26 .

23 . همان، ج‏4، ص‏218 .

24 . همان، ص‏197 .

25 . همان، ص‏186 .

26 . همان، ص‏229 .

27 . همان، ج‏22، ص‏161 .

28 . همان، ج‏3، ص‏89 .

29 . همان، ج‏22، ص‏156 .

30 . همان، ج‏3، ص‏236 .

31 . همان، ص‏108 .

32 . همان، ص‏49 .

33 . همان، ص‏258 و 258 .

34 . همان، ص‏98 .

35 . صحیفه نور، جلد 2، ص‏17 .

36 . صحیفه نور، جلد 4، ص‏241 .

37 . همان، ص‏7 و 8 .

داود غرایاق زندی - دانشجوی دکترای علوم سیاسی تربیت مدرس

احمد توکلي تمام قد مقابل احمدي نژاد    

احمد توکلي تمام قد مقابل احمدي نژاد چاپ
۲۲ مرداد ۱۳۸۷
Image

خبرگزاري آريا- سايت الف وابسته به دکتر احمد توکلي به مرور در حال تبديل شدن به سايتي است که تمام قد در مقابل دولت دکتر احمدي نژاد ايستاده است.
اين سايت خبري – تحليلي بويژه پس از طرح  کردان به عنوان وزير کشور؛که احمد توکلي و يارانش  در موضعي شديد در مجلس  ابتدا خواهان غير علني شدن جلسه شده و سپس مخالفت شديدي را با وزارت کشور کردان نشان دادند؛ به رسانه اي تبديل شده است که بويژه بر مسئله مدرک دکتراي کردان تمرکز کرده و او و احمدي نژاد را زير فشار قرار داده است.

حتي در اين مسير از بر خلاف عرف اين سايت، مقاله عباس عبدي نويسنده و چهره سياسي جريان دوم خرداد هم استقبال کرده و مقاله او را در مورد مدرک دکتري بطور کامل نقل مي کند.

از طرف ديگر برخورد با ياران احمدي نژاد دامن مشايي يار پر حديث احمدي نژاد را گرفت و الف به نقل از يک جريان دانشجويي نزديک به خط احمد توکلي نوشت:


شوراي مركزي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل، با صدور يك نامه سرگشاده خطاب به دكتر احمدي نژاد خواستار عزل رحيم مشايي از منصب دولتي شدند.


در اين چند روزه موضع سايت الف فراتر از مخالفت با کردان رفته و در حال پديد آوردن تصويري جديد از دولت احمدي نژاد است مثلا در خبري مي خوانيم:


 چندى پيش رئيس كميسيون اقتصادى مجلس در ابتداى نطق خود در انتقاد از لايحه دولت، شهادتين اداء كرد. الف در گفتگويى كوتاه به واكاوى اين جريان و شرايط مصباحى مقدم كه وى را وادار به اين واكنش نموده، پرداخته است.وى در پاسخ به اين سؤال كه اخيراً قبل از بيان نطق خود در تريبون مجلس، اداى شهادتين كرديد، جريان چه بود؟ گفت: بله درست است. بنده شهادتين گفتم و از دولت هم اعلام حمايت كردم، تا مبادا كسى تصور مخالفت و سنگ اندازى عليه دولت را از صحبت هاى من بكند. گفتم كه من مسلمانم، انقلابى هستم، دولت را قبول دارم و احمدى نژاد را هم دوست دارم. تا هم در داخل مجلس و هم در خارج مجلس مخاطب تصور نكند كه مصباحى مخالف رئيس جمهورى است. متاسفانه برخى از كسانى خود را حامى دولت معرفى مى كنند در حقيقت دوستان نادان هستند. اينها به فضاى مجلس بسيار ضرر مى زنند و بجاى اينكه فضايى ايجاد كنند تا از انتقادات سازنده استفاده شود، تخريب مى كنند. بايد از اين فضا سازى جلوگيرى كرد. مصباحى مقدم در پاسخ به اين سؤال كه به نظر شما منتقدان خيرخواه دولت، چگونه مى توانند اين فضا را بشكنند و به دولت كمك كنند؟ در اين حال نقش دولت چيست؟ دولت چگونه از اين انتقادهاى خيرخواهانه، استقبال كند تا به فضاى نقد دلسوزانه كمك كند؟ گفت: در وهله اول انتظار بنده از دولت اين است كه از چهره هاى درون جبهه اصولگرايى كه منتقد دولت هستند، براى دريافت نظرات و پيشنهاداتشان دعوت كند. در اين صورت مسأله بسيار متفاوت خواهد شد. اگر هم اين مسأله رخ نداد، منتقدان مانند عملكرد بنده در مجلس كه حمايت خود از دولت را اعلام كردم، حمايت خود را از دولت و شخص رئيس جمهورى اعلام كنند تا به همگان ثابت شود كه به دنبال تخريب دولت نيستند.


اين خبر بيگمان تصويري تنگ نظرانه و فاقد تحمل از احمدي نژاد و دولت او ترسيم مي کند.

از طرف ديگر مهمترين طرح اقتصادي دولت را زير علامت سئوالي بزرگ قرار مي دهند؛ اين خبر را بخوانيد:


(احمد توکلي)رئيس مركز پژوهش هاى مجلس شوراى اسلامى گفت: مجلس هنوز از جزئيات طرح تحول اقتصادى بى خبر است و نمى داند طرح تحول چيست ؟ و چه اثراتى در اقتصاد كشور مى تواند داشته باشد ؟ احمد توكلى، نماينده تهران در مجلس شوراى اسلامى در گفتگو با ايلنا با بيان اينكه نمايندگان جزئيات طرح تحول اقتصادى را از دولت استعلام كرده اند،  گفت: مجلس منتظر اعلام جزئيات از طرف دولت است. رئيس مركز پژوهش هاى مجلس در پاسخ به اين پرسش كه اگر وعده دولت عملى شده و اين طرح از مهرماه امسال اجرايى شود،  زمان مجلس براى نظارت و هدفمندسازى يارانه ها كم نيست، گفت: دولت بدون هماهنگى مجلس نمى تواند كارى انجام دهد و بدون طرح اين مسأله در مجلس، اين طرح قابليت اجرايى شدن ندارد.


از نظر سياسي روشن است که معناي اين مواضع فاصله گرفتن از احمدي نژاد آنهم در زماني است که به سرعت در حال نزديک شدن به انتخابات رياست جمهوري هستيم؟

حال براي اهل سياست اين پرسش مطرح مي شود که آيا دکتر احمد توکلي و جمعيت ايثارگران که رهبري او را پذيرفته اند ؛ قصد دارند در انتخابات آتي بر کانديداي ديگري جز احمدي نژاد تکيه کنند و آيا با تکيه بر مدرک کردان که تاحدودي هم با پشتيباني طيفي از رايحه خوش مواجه شده است قادر خواهند بود شکافي را ميان هواداران دکتر احمدي نژاد ايجاد کنند؟و آيا شايعاتي که شنيده مي شود دال بر اين که با افول ستاره اقبال دکتر حداد عادل براي انتخابات آتي رياست جمهوري؛ توکلي قصد دارد بخت خود را برابر احمدي نژاد بسنجد صحت دارد؟

در هر حال در حالي که اصولگرايان بر وحدت تاکيد مي کنند ؛ چشم انداز وحدت اصولگرايان با درگيري هايي از اين نوع روز بروز کم رنگ تر مي شود؛ چشم اندازي که فقط جبهه دوم خرداد را شادمان مي سازد.
 

رقابت فشرده احمدی نژاد با ... !

رقابت فشرده احمدی نژاد با ... !

انتخابات دهم ریاست جمهوری از جهات مختلفی برای جریانات سیاسی کشور اهمیت یافته است و هر یک به شکلی در حال آماده سازی خود برای ورود در این میدان پرمخاطره هستند.

برخی از تحلیگران سیاسی این انتخابات را چند قطبی می دانند و بسیاری از آنان این انتخابات را دو قطبی تفسیر می کنند و رقابت اصلی را بین میرحسین و احمدی نژاد می دانند ، کاندیدای مقابل احمدی نژاد در غیاب خاتمی موسوی است اما بسیاری رقابت اصلی را بین احمدی نژاد و آقای هاشمی به عنوان رقیب و صحنه گردان اصلی می دانند.

 از نظر صحنه گردان اصلی ، تنها بر روی گزینه ای باید سرمایه گذاری کرد که دو ویژگی عمده داشته باشد؛ در درجه نخست میزان رای آوری او نسبت به گزینه های دیگر بیشتر باشد و به عبارتی از سقف رای آوری بالا در میان اصلاح طلبان و اصولگرایان و قاطبه مردم برخوردار باشد و در درجه دوم این که شخصیتی قابل مدیریت و تاثیرپذیر باشد.

بر این اساس گزینه هایی مانند نوری و حتی کروبی به دلیل فقدان شرط اول برای مبارزه در برابر احمدی نژاد مفید نیستند ، کروبی علاوه بر فقدان این شرط ، شخصیتی تاثیرپذیر ندارد و در بزنگاه ها قابل اعتماد نیست ، بنابر این نمی توان روی هیچ یک از آنها سرمایه گذاری کرد. محسن رضایی و حسن روحانی شرط دوم را کاملا دارند ولی احتمال کسب رای آنها به عنوان مهره اصلی بسیار اندک است. قالیباف نیز مورد وثوق و اعتماد کامل اصلاح طلبان نیست ولی تا حدودی سایر شرایط را دارد. 

و اما خاتمی، 

بر اساس مدل طراحی شده ، خاتمی بهترین گزینه برای رقابت با  احمدی نژاد و شکست او در انتخابات دهم تصور شده بود. خاتمی نه تنها به زعم بسیاری از اصلاح طلبان از میزان رای آوری بیشتری نسبت به گزینه های دیگر برخوردار بود، بلکه به دلیل ویژگی شخصیتی اش ، کاملا تاثیرپذیر و قابل مدیریت هم بود.

هر چند در دوره ریاست جمهوری اش بیش از آن که تحت مدیریت جریان تکنوکرات دوم خرداد باشد، تحت مدیریت جریان تندروی اصلاحات قرار گرفت، اما این بار با توجه به تجربه گذشته ، امید بیشتری به مدیریت وی می رفت و حتی در غیر این صورت از نظر رقیب اصلی احمدی نژاد ، حاکم شدن اصلاح طلبان تندرو قابل تحمل تر است تا حاکمیت جریان فکری عدالت خواه و سازش ناپذیر و مقاوم در برابر جریان تکنوکرات.(با توجه به روابط گرم با طیف هایی از اصلاح طلبان و سکوت مطلق وی در برابر تمام اقدامات مثبت و ملی دولت نهم و حتی در حد تبریک خشک و خالی پس از موفقیت هایی مانند دستیابی به سوخت هسته ای و ماهواره امید و ...)

 در این بین خطای تاکتیکی رقیب اصلی در گسیل بدون برنامه افراد مختلف به میدان برای ریزش آرای احمدی نژاد نتیجه عکس داد.

 به ناگاه خاتمی با یک بهانه صحنه را خالی کرد .

فرستادن میر حسین به منظور جذب و کاهش آرا سبد احمدی نژاد ، باعث گردید که خاتمی محیط را برای خود تنگ ببیند و با گله گذاری صحنه را ترک نماید و دست طراحان صحنه را در پوست گردو قرار دهد. 

پس از انصراف او ، میر حسین در کانون توجه واقع شد.

 میرحسین که سال ها با حاشیه نشینی از مدیریت اجرایی کشور دور بوده ، تا جایی که او را هندوانه سربسته می دانستند و شاخصه ها و ویژگی های اول و دوم برای وی در هاله ای از ابهام قرار داشت.

او نسبت به سایر مهرها از استقلال فکری و شخصیتی بیشتری برخوردار بوده و در حوزه شناخت مردمی نسبت به وی نیز ، نسل اول کاملا و نسل دوم انقلاب تا حدودی از او شناخت دارند. اما در بین جوانان کشور کاملا غریبه محسوب می گردد.

میرحسین که در پرتو مدیریت حضرت امام و ریاست جمهوری رهبری انقلاب و فضای معنوی جنگ نامی نیک از خود به یادگار نهاده و امروز پس از خون دل خوردن های رهبر معظم انقلاب و به برکت تلاش شبانه روزی احمدی نژاد در غالب ساختن گفتمان مبارزه با فساد ، عدالت محوری و مردم داری و استکبار ستیزی، میدان را برای پذیرش خود مستعد می بیند، این پتانسیل را در خود دیده است که یکی از نقش های اصلی را در وسط میدان بازی کند.

 اما موسوی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم با همه اختلاف سلیقه اش در شیوه مدیریتی و مبانی اقتصادی، با جریان تکنوکرات ساخت و برخلاف انتظار ، حاضر به حمایت از رقیب احمدی نژاد شد و در این مدت اندک نیز با گروههایی مانند سازمان مجاهدین و مشارکت و کارگزاران رابطه ای تنگاتنگ و جلسات هماهنگی دوطرفه داشته است.

در این فاصله زمانی رقیب اصلی برای حضور یک مهره ذخیره و در سایه میر حسین ، دست به اقداماتی تکراری زده است.

برای این منظور ،  روی شخصیت های اصولگر سرمایه گذاری کرده است. افرادی مانند ناطق نوری و ولایتی و روحانی! و یا کسانی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری پس از پیروزی ناباورانه احمدی نژاد خود را شکست خورده یافتند و به همین جهت در این چهار سال از هیچ نیش و کنایه ای نسبت به وی دریغ نکردند و امروز یا در مسئولیت هایی تاثیرگذار حضور دارند و یا به دنبال آزمودن مجدد بخت ریاست جمهوری خود و طبعا در انتظار توجه شخصیت ها هستند.

 در حال حاضر صحبت از نامزدهایی مانند محسن رضایی و قالیباف و ... برای سرشکن کردن آرا احمدی نژاد و سنگین تر کردن وزنه میرحسین است، خطای دیگری که در شرف تکرار آن هستند.

اما در سوی دیگر میدان، احمدی نژاد به دلیل روحیات انقلابی ، مردمی ، ساده زیستی ، کار شبانه روزی و صادقانه از محبوبیت بیشتری نسبت به بقیه در عامه مردم برخوردار است.

در حال حاضر اثر و جذابیت اکثر شعارهای تبلیغاتی از سکه افتاده است و در میان عامه رنگی ندارد ، بنابر این در وضعیت فعلی سعی می کنند از یک سو برای ریزش آرای احمدی نژاد تلاش کنند و از سویی دیگر به جمع آوری آرای ریخته شده به نفع میرحسین اقدام کنند.

 به نظر می رسد برای تحلیل انتخابات دهم باید کمی دقیق تر به صحنه رقابت نگاه کرد. در حقیقت باید انتخابات ریاست جمهوری دهم را مرحله سوم انتخابات نهم در تیرماه سال 84 دانست، انتخاباتی دو قطبی ، با کاندیداتوری احمدی نژاد و قاطبه مردم از یک سو با فرد سوم و تمام گروههایی که در انتخابات ۸۴ به رقیب اصلی پیوستند و البته نتیجه انتخابات هم تکرار نتیجه مرحله دوم انتخابات در سوم تیر 84 خواهد بود.

نظرسنجي ها از برتري احمدي نژاد بر موسوي حكايت دارد

فلاحيان در گفتگو با فارس اعلام كرد:
نظرسنجي ها از برتري احمدي نژاد بر موسوي حكايت دارد

خبرگزاري فارس: وزير اسبق اطلاعات با بيان اينكه نظرسنجي ها نشان مي دهد احمدي نژاد در رقابت‌هاي انتخاباتي از موسوي جلوتر است پيش بيني كرد كه تداوم شرايط موجود پيروزي دوباره محمود احمدي نژاد را رقم خواهد زد.


حجت الاسلام علي فلاحيان وزير اطلاعات دولت هاشمي رفسنجاني كه جبهه اصولگرايان مترقي را تاسيس كرده و دبيري آن را عهده‌دار است، در گفتگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس اظهار داشت: درحال حاضر صحنه انتخابات دو قطبي است و جهت گيري نيروهاي اصولگرا به سمت احمدي نژاد است و مجموعه جريان مقابل پشت سر ميرحسين موسوي قرار گرفته و مهدي كروبي كانديداي سايه آنهاست.
وي يادآور شد كه امكان دارد در روزهاي آينده، صحنه انتخابات تغيير كند و افرادي تحت عنوان "دولتي ائتلافي " يا به عنوان "نيروهاي مستقل " وارد عرصه شوند و بخواهند در قامت جريان سوم موجي جديد ايجاد كنند، اما جذب آرا به سوي آنها، بستگي به شرايط و تحولات آينده دارد.
فلاحيان با اشاره به نتايج نظرسنجي ها گفت:در حال حاضر احمدي نژاد در رقابت‌هاي انتخاباتي از موسوي پيش و راي آورترين گزينه براي اصولگرايان است و تداوم شرايط موجود و حمايت مجموعه گروه‌هاي عضو جبهه پيروان خط امام و رهبري از احمدي نژاد پيروزي وي را رقم مي‌زند.
دبير جبهه اصولگرايان مترقي با اشاره به اين كه جبهه متبوعش جرياني مستقل اما همسو با جريان اصولگرايي است خاطر نشان كرد كه اين جبهه هنوز تصميمي در زمينه انتخابات آتي اتخاذ نكرده است.
وزير اطلاعات دولت هاشمي رفسنجاني در كنار تداوم شرايط موجود و حمايت قاطع اصولگرايان از احمدي نژاد، استفاده از "فرصت‌هاي موجود در عرصه بين المللي " را مولفه مهمي براي كسب پيروزي مجدد رئيس جمهور فعلي در انتخابات رياست جمهوري دهم مي داند و توضيح مي دهد: آمريكايي ها مي دانند كه مسير غلط دولت هاي گذشته آنها راه به جايي نمي برد و به همين دليل در بررسي مسائل جهاني از رويكرد نظامي دست كشيده اند.
وي ادامه داد: امروز رويكرد آمريكايي ها در مواجهه با ديگران سياسي و اقتصادي است و آنها نمي خواهند كه بيش از اين در عراق و افغانستان هزينه بپردازند و در صحنه فلسطين نيز دولت نتانياهو حاضر به پذيرش دولت فلسطيني نيست و از اين رو آمريكا براي حل مسائل منطقه نيازمند نقش آفريني ايران است.
عضو مجلس خبرگان رهبري خاطر نشان كرد: پر رنگ شدن نقش ايران در تحولات منطقه باعث ناراحتي اسرائيلي ها و سران برخي كشورهاي عربي شده است صهيونيست ها از اينكه ايران مقتدر محور تحولات خاورميانه مي شود عصبي هستند و كشورهايي مانند مصر و عربستان هم از اينكه صحنه را به ايران واگذار مي كنند براي گرفتن امتياز از ما بدرفتاري مي كنند.
فلاحيان افزود: اروپايي ها هم به شدت نگران هستند با حل چالش ميان ايران و آمريكا و تغيير روابط دو كشور سر آنها كلاه برود و به همين دليل پيش دستي مي كنند و با اصلاح در موضع گذشته خود با عجله پيشنهاد مي كنند بدون پيگيري بحث تعليق فعاليت ‌هاي هسته اي آمادگي آن را دارند كه با ما مذاكره كنند.
وي افزود:آمريكايي ها مايلند مسائل خود را با ايران به طور دو جانبه از طريق غير نظامي حل كنند ولي مشكل اساسي اين است كه خود آمريكايي ها فعلا قوي در اين عرصه ظاهر نمي شوند و به دليل اينكه مي خواهند اين روند را بعد از انتخابات خرداد ماه پيگيري كنند و يا روي پيشنهادات كار جدي نكرده اند فقط شعار مي دهند و گام عملي بر نداشته اند.
وي خاطر نشان كرد:اگر احمدي نژاد بتواند با ديپلماسي مناسب در فرصت باقيمانده تا انتخابات از ظرفيت به وجود آمده در عرصه بين المللي به درستي استفاده و به گونه اي مديريت كند كه بدون عدول از منافع ملي بتوانيم تغييري در رفتار آمريكايي ها ايجاد كنيم و يا تحولي در روابط دو كشور به وجود آيد و مثلا تحريم‌ها عليه ما را بردارد، بدون نياز به هيچ مولفه ديگري پيروز صحنه انتخابات خواهد بود.
وزير اسبق اطلاعات و عضو مجلس خبرگان رهبري در پايان گفت: دولت گام هايي در مسير برداشتن تحريم‌ها و بازگرداندن پرونده ايران به آژانس و حل مسائل با سازمان ملل برداشته ولي بايد بيشتر تلاش كنيم تا اين اقدامات نتيجه دهد و اگر اين كار انجام شود، پيروزي بزرگي نصيب دولت مي شود.
انتهاي پيام